نگاه

راز سکوت جهان عرب در انتفاضه سوم

از وقتی که جریان محافظه کار در جهان عرب از 1975 به بعد شکل گرفته است کم‌کم مبارزه و یا دشمن دانستن اسرائیل را فراموش و امروز به‌عنوان یک واحد سیاسی در حال مذاکره با اسرائیل می‌باشند و بنوعی یک خط جدید را در فضای چالش‌های بین اعراب و اسرائیل بوجود آورده‌اند.
دکتر حسن لاسجردی- دلایل متعددی برای مواضع انفعالی جهان عرب نسبت به قضیه اصلی آنان یعنی فلسطین و سبقت برای دوستی با رژیم اسرائیل وجود دارد.

اولین علت مشکلات سیاسی، امنیتی و فرهنگی جوامع عربی است. در برخی کشورهای عربی سنتهای قدیمی کماکان حاکم است. معمولا این حکومت ها بسته و یا بر محور قبایل و خانوادهها اداره میشوند، در اینگونه حکومتها هنگامی که منافع قبیله خاص و خانوداهها ایجاب کند می تواند علیه همراهان، کشورهای همسایه و یا کشورهای همزبان هم اقدام کند.

عدم وجود چهره های صاحب نام و دارای وجاهت بین المللی در جهان عرب یکی دیگر از این دلایل است. وجود افرادی مانند «عبدالناصر» و «حافظ اسد» باعث شد تا پنجاه سال پیش یک جبهه عربی علیه اسرائیل ایجاد و خط مقاومت یا جبهه پایداری اعراب علیه اسرائیل شکل گیرد. ناصر و اسد آدم های بزرگی بودند که خطر اسرائیل را درک و فهم مناسبی از تاریخ داشتند، این افراد توانستند در فضای دو قطبی آن زمان نشانه گیری را علیه اسرائیل داشته باشند و فکر می کردند در آن دوره اسرائیل منافع جبهه رقیب و همچنین منافع ضد آنها را دارد. چهره های بزرگ فهم درستی از تاریخ و اهداف جهانی نظام سلطه دارند و می توانند در مقابل نظام سلطه بایستند.

موضوع خط سازش و جریان محافظه کار در جهان عرب یکی دیگر از عللی است که سبب شده کشورهای عربی با یکدیگر چالش داشته باشند.

تا سال 1970 غالب کشورهای عربی و حتی کشورهای میانهرو و محافظهکاران عربستان، ضد اسرائیلی بودند، علی رغم اینکه اعمال، رفتار و سرجمع منافعی که از اعراب تولید میشود به نفع جریان مقاومت و جهان عرب نبوده و به نفع اسرائیل است اما اعراب هم اکنون نیز تلاش میکنند نشان دهند در گفتار و نگاه علیه اسرائیل میباشند.

جریانی از 1970 به بعد پیش آمد که می خواهد تا حدودی نزاعها، در گیریها و مخاصمه با اسرائیل را کاهش و به دنبال راه حلهای سیاسی و دیپلماتیک باشد.

امروز در جهان عرب با این نکته مواجهایم که نوک پیکان هدفش اعراب، علیه دشمن تثبیت شدهای به نام اسرائیل نیست و بسیاری از این کشورها دچار تغییر ماهیتی در رابطه با فهم مناسب از دشمن شدهاند.

از وقتی که جریان محافظه کار در جهان عرب از 1975 به بعد شکل گرفته است کمکم مبارزه و یا دشمن دانستن اسرائیل را فراموش و امروز بهعنوان یک واحد سیاسی در حال مذاکره با اسرائیل میباشند و بنوعی یک خط جدید را در فضای چالشهای بین اعراب و اسرائیل بوجود آوردهاند.

فشارهای خارجی و هواخواهیهایی که در منطقه بروز و ظهور دارد نیز با چالشهای اعراب مرتبط است. در پس جریان محافظهکاری که در کشورهای عربی در بسیاری از موارد امنیتی، سیاسی و حتی اطلاعاتی خود را مدیون غرب دانسته تلاش دارند در این تقسیم بندیهای سیاستهای خود را با غرب همسان کنند.

در این همسانی با توجه به جایگاه اسرائیل در غرب، اعراب نمیخواهند بر علائق غرب پا گذاشته و به همین دلیل با اسرائیل آنگونه که باید برخورد نمیکنند بلکه برعکس جریان سازش را به پیش برده و خطی بر خلاف خط مقاومت در منطقه ایجاد میکنند.

بعد از چالشهای ایدئولوژیک بعد از جریان 11 سپتامبر و امنیتی شدن بیش از گذشته غرب آسیا، جریان محافظهکار در منطقه تلاش دارد خود را بهعنوان اسلام اصیل معرفی و اعلام کند که قرائتشان از اسلام یک قرائت فراگیر است و بقیه قرائتها ـ که می تواند سایر اضلاع امت اسلامی باشدـ دست دوم و غیر معروف است.

چالش اعتقادی در منطقه میتواند یکی از نکاتی باشد که جهان عرب و سردمداران جهان عرب در سالهای گذشته با آن مواجه و تلاش میکنند در بحث تضاد ایدئولوژیک منطقه خودشان را جلوتر از بقیه نشان دهند.

در این جلو نشان دادن تضارب منافع و تضاد منافع پیش میآید، در اینجا هم برای اینکه بتوانند با جهان بیرون ارتباط داشته باشند از اصولشان دست میکشند و کاهش تمسک جویی در اصول دارند.

متاسفانه این موارد باعث شده جهان عرب امروز، نشانه خود را از اسرائیل بردارد و به سمت دیگری برود.

https://shoma-weekly.ir/hJi2CK