داستان خط ویژه، داستان جوانهایی است که از طرفی بیپول و بیکارند و از طرفی دیگر شاهد فسادهای مالی عظیم هستند؛ از این رو تصمیم میگیرند با هککردن حساب یک اختلاسگر به حق و حقوق خود برسند. در آخر هم با به بنبست رسیدن، تلاش میکنند تا این پول را به حساب مردم نیازمند بریزند. فیلم با یک لانگ شات آغاز میشود از یکی از خیابانهای پربانک تهران! اینجا مخاطب متوجه کثرت شعب بانک میشود. نکتهای که شاید تا دیروز به آن بیتوجه بوده است. بانکهایی که مملو از پول و اعتبار هستند و در نمای بعد، دو جوان را مشاهده میکنیم که برای گرفتن وامی پنجمیلیونتومانی در حال بحثکردن با رئیس شعبۀ بانک هستند. این زیاد بودن تعداد شعب بانک و در نتیجه پول در گردش و تقلای جوانها برای گرفتن وام، تناقضی را به نمایش میگذارد.
نسخۀ بهروزشدۀ رابینهود!
برخلاف نظر اکثر منتقدان که موضوع خط ویژه را تازه و نو میدانند، اتفاقاً این فیلمنامه، نسخۀ بهروزشدۀ یک داستان قدیمی است. از لحاظ نسخۀ خارجیاش ما با نوعی رابین هودیسم مواجهیم و از نظر نسخه بومیاش، خط ویژه استمرار حرکت عیاران است؛ یعنی عدهای که پول را از اغنیا میگیرند و به مستمندان میدهند. قصۀ فیلم هم بسیار ساده و خودمانی است و به دلیل همین سادگی و نه ادعای روشنفکریاش با اکثر مخاطبان ارتباط برقرار میکند؛ البته پرداختن به اینچنین موضوعی در سینمای ایران، میتواند یک تلنگر برای مسئولان باشد؛ زیرا در جامعهای این عمل ولو به صورت هنری انجام میشود که فاصله بین اغنیا و فقرا بیشتر شود؛ پس افراد گمان میکنند، دیگر راههای قانونی به کمک آنها نمیآید و خود شروع به اجرای عدالت میکنند.
طنز اجتماعیسیاسی
خط ویژه را میتوان اثری اجتماعیسیاسی دانست که البته وجه اجتماعی آن پررنگتر است. کارگردان در این فیلم از زبان طنز برای انتقاد از نظام بانکی کشور بهره گرفته است و همین باعث شده تا از تلخی موضوع بکاهد و مخاطب را فراری ندهد. مخاطب هم با دردی از جنس طبقۀ خود و جوانانی شبیه به خود روبهرو است؛ پس به راحتی با فیلم ارتباط میگیرد و تا پایان با آن همراه میشود. فیلم تلفیقی از درام و کمدی است. در قسمتی از فیلم درام حاکم میشود؛ مثل لحظهای که کاوه متوجه ازدواج نامزدش میشود یا موقعی که شاهین از تنفروشی خواهرش باخبر میشود؛ اما در بیشتر سکانسهای دیگر کمدی غالب میشود. متهم اصلی در خط ویژه، سیستم بانکی و مسئولان اقتصادی کشور هستند که به رانتخواران اجازۀ این چنین فسادهایی را میدهند و سپس اختلاسگرانی که با زدوبند، تمام سرمایههای کشور را به یغما میبرند؛ در جایجای فیلم با دیالوگهایی روبه رو هستیم که معتقدند اگر این رانتها بین مردم تقسیم شود، وضع مردم بهتر خواهد شد. نمونهاش سکانسهای پایانی است که کاوه پس از واریز پول به حساب مردم، میگوید که باز هشت و نیم میلیارد از ده میلیارد باقی مانده است!
پدیدۀ آقازادگی!
یکی از نکاتی که فیلم بر آن بسیار توجه دارد، مقولۀ آقازادگی است. کارگردان هم با انتخاب یک جوان (سام قریبیان) برای این نقش قصد داشته تا همین نکته را گوشزد کند. آقازادهای که از همه طلبکار است. قیافۀ به ظاهر مذهبی او و استفاده از رانت حاجی هم آقازادگیاش را تأیید میکند. با وجود تمام اینها در نهایت، وی با استفاده از همان رانت مانند بسیاری از آقازادههای دیگر از دادگاه و محاکمه مبرا میماند؛ البته دستگیری رئیس بانک نشان میدهد که نیروی انتظامی و قوۀ قضائیه در برابر این جرایم سکوت نمیکنند؛ اما مفسد اقتصادی اصلی باز در پشت پرده به فعالیت خود ادامه میدهد. آزادبودن محتشم و صدای گریۀ نوزاد در آخر فیلم هم نشاندهندۀ نگرانی از وجود چنین زالوهایی در سیستم بانکی و اقتصادی کشور است.
ضعفهای خط ویژه
با تمام نکات مثبتی که ارائه شد، این فیلم ضعفهای جدی هم دارد. خط ویژه شروعی با هیجان دارد اما کمکم این هیجان افت پیدا میکند و در نهایت با یک پایانبندیِ شعاری تمام میشود. اما ضعف مهمتر این است که آیا اصلاً فلسفۀ فیلم درست است؟ یعنی در صورت وجود بیعدالتی در جامعه هر یک از افراد خود باید به دنبال حق خود باشند؟ آیا وجود یک فساد در سیستم بانکی، مجوز فسادهای دیگر در این سیستم مثل هککردن حسابهای بانکی است؟
مشکل بعدی این است که بعضی از روابط درون فیلم منطقی نیستند. مثلاً رابطۀ عاطفی کاوه با شهرزاد، آن هم درست چند ساعت بعد از خبردارشدن از ازدواج نامزدش اصلاً منطقی به نظر نمیرسد. خود شخصیت شهرزاد هم به عنوان دختری که تن فروشی میکند یا قصد آن را دارد، بهدرستی حس همذات پنداری را در مخاطب ایجاد نمیکند. در واقع تلاش کارگردان برای سیاهتر کردن فیلم به ثمر ننشسته و شخصیت شهرزاد -جدایِ بازی میترا حجار- نتوانسته به روند داستان فیلم کمکی بکند.
ایراد بعدی و اساسی فیلم به سکانس پایانی مربوط میشود. در جایی که با نا امیدشدن فریدون و سمیرا، دلارها از بالای پل بر سر مردم ریخته میشود. توقف مردم برای جمعکردن این پولها، تصویری رقتانگیز و تحقیرکننده از مردم ایران را به نمایش میگذارد. چنین تصاویری اول از همه عزت و کرامت مردم را نشانه میگیرد. فیلمی که ادعای مردمی بودن دارد، باید در درجۀ اول برای مخاطب خود احترام قائل باشد.
فیلم خط ویژه بیانگر وضعیت مردمی است که از اوضاع اقتصادی کشور درمانده شدهاند. خط ویژه دنبالهروی آثاری چون «حمله به والاستریت» یا «گرگ والاستریت» (اثر اسکورسیزی) است که در آن هجمۀ اصلی بر بانک و بورس است؛ البته زبان این آثار بسیار تندتر است؛ اما وجه بارز همۀ اینها، بهستوهآمدن از ناکارآمدی سیستم بانکیِ بینالمللی است. درست است که این قبیل فیلمها، به بیمنطقی و بیقانونی در جامعه دامن میزنند؛ اما باید به بستر بهوجودآمدن آن هم توجه کرد. اقبال مردم به این قبیل آثار هم نمایانگر این مشکلات و فسادها در جامعه است. فسادی که نهتنها ایران، بلکه کل جهان را فرا گرفته و هنرمند اولین کسی است که با سلاح هنر به مبارزه با این فساد میرود.