محمد باقر اسدالهی- ترامپ در یک حالت بی تعادلی به سر می برد. درباره ایران روزی اعلام می دارد که می‌خواهد مذاکره کند، روزی از برجام یک طرفه خارج می شود که زمینه ای برای مذاکره با ایران بود. روزی می گوید ایرانی ها با من مذاکره کنند بهتر از بایدن امتیاز می‌دهم، روز دیگر به ایران ناسزا می‌گوید. روزی احمقانه دست به جنایتی سنگین آلوده می کند و مهمان کشوری دیگر را در خاک این کشور به همراه شخصیت‌های ممتاز آن کشور با موشک قطعه قطعه می کند و روز دیگر خواهش می‌کند که در مجازات او به عین الاسد اکتفا کنند.

بیماری جهانی را مسخره می کند و چون دچار کرونا می شود به جای معالجه کار می کند که ماجرا به یک نمایش مسخره تبدیل شده و او را تمسخر می کنند تا آنجا که برخی تحلیل گران آشنا به پشت پرده حکومت سلطه گر آمریکا بردن او به بیمارستان را برای کشتن او به بهانه کرونا می‌دانند زیرا ملت آمریکا این نامتعادل را بر آن خط استمراری سلطه سران خاکستری هیئت حاکمه آمریکا ترجیح می دهند و احتمال رای آوری او هست. این نامتعادلی او و اختلافات شدید در هیئت حاکمه آمریکا کار را به فحاشی رسانده است و این به علت بحران همه جانبه در نظام لیبرال دمکراسی سرمایه داری و جامعه آمریکایی است. خشم مردم آمریکا که در تظاهرات خیابانی ایالتهای آن هر روز شعله می کشد، سرنگون کردن مجسمه های نمادهای آمریکا، بن بست های پی در پی در سیاست های آمریکا دو رقیب انتخابات آمریکا را به فحاشی و اهانت بی‌سابقه به یکدیگر کشانده است. اگر فحاشی و توهین زشت به رقیب انتخاباتی از سوی دو رقیب حتی در مناظره تلویزیونی به این شکل رسوا آور مطرح می شود دلیل این است که حرف منطقی وجود ندارد و راهکارهای سازشی گذشته کارگشا نیست و کار به زورآزمایی و بیرون کردن رقیب با هر روش رسیده است و این نماد قابل دقتی از وضعیت یک ابرقدرت سابق است که در حال فروریزی است گرچه ظاهرش باقی بماند.

شناخت وضعیت واقعی آمریکا و تحلیل صحیح آن برای سیاستگذاری ایران اسلامی مهم است زیرا در جبهه نبردی که بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران سالهاست ادامه دارد آینده و آینده سازی اهمیت بسزایی دارد. شناخت صحیح این واقعیت ما را از توهمات سیاسی درباره آمریکا محفوظ می دارد و نیازی نیست که تصور کنیم ترامپ یا بایدن کدامیک بیایند به نفع یا به ضرر ایران است.