نگاه

دیپلماسی در خدمت هویت اسلامی

تأکیدی که مقام معظم رهبری در خصوص نسبت هویت و دیپلماسی مطرح فرموده‌اند، ناشی از نوعی نگرانی و هشدار است که آیا واقعاً امروز دیپلماسی ما در خدمت هویت اسلامی، ایرانی و انقلابی هست یا نه؟ بعضی از جریانات اصلاح‌طلب و فتنه‌گران در دوره‌ای که دولت یازدهم تازه رأس کار آمده بود، صراحتاً اعلام کردند قبل از اینکه فعالیت‌ها و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌مان را در داخل دنبال کنیم، بایستی از طریق دیپلماسی درهای ایران را به سوی جهان باز کنیم تا به تبع آن تغییرات داخلی هم به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رخ بدهد. خیلی از آقایان صراحتاً این موضوع را مطرح کردند.
صالح اسکندری- دیپلماسی و هویت در دو سطح دیپلماسی هویت‌ساز و دیپلماسی هویت‌سوز قابل بحث و تأمل است. امروز یکی از اهدافی که در پروژه جهانی‌سازی دنبال می‌شود شکل‌گیری یک هویت مشترک بر مبنای ارزش‌های لیبرال‌ـ‌دموکراسی است. افرادی مثل فرانسیس فوکویا با نظریه پایان تاریخ و یا ساموئل هانتینگتون با نظریه نبرد تمدن‌ها معتقدند دنیا به مرحله‌ای رسیده است که بایستی یک هویت مشترک جهانی برای تمام ملت‌ها بر مبنای ارزش‌های لیبرالی و امریکایی شکل بگیرد. در این فضا طبیعتاً دیپلماسی یکی از ابزارهایی است که می‌تواند هویت‌های اصیل را به خدمت هویت مشترک جهانی در بیاورد. در واقع در جهانی‌سازی دیپلماسی ابزاری هویت‌سوز است و هویت به عنوان داشته‌های تاریخی، فرهنگی، زبانی و مذهبی یک ملت را پای یک هویت نوین جهانی له می‌کند.

در رویکرد دیپلماسی هویت‌سوز از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند. مثلاً در پروژه Bridge (پل) ـ که اخیراً مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است ـ نخبه‌های جوان در جهان بر یک حکومت واحد با محوریت ایالات متحده امریکا حاکم می‌شوند. متأسفانه در کشور ما هم برخی مسئولین عملاً در این فضا و میدان بازی خطرناک قدم می‌زنند و با راهی کردن برخی NGOها و جوان‌ها به بعضی از کشورهای اروپایی دنبال این هستند که ایده حکومت جهانی نخبگان جوان را پیش ببرند.

مثال دیگر، به‌واسطه گستره دامنه تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، دیپلماسی هویت‌سوز به دنبال این است که نوعی Identity Paradox (پارادوکس هویتی) به وجود بیاورد. مثلاً سایت سفارتخانه امریکا در فضای سایبر این امکان را به شما می‌دهد تا از طریق فضای مجازی برای خود درآمدزایی و همسر انتخاب کنید. فضای مجازی به شما یک کد شهروندی می‌دهد و به مرور فرد را دارای هویت جدیدی با مذهب، اقتصاد و فرهنگ جدیدی می‌کند. کافی است شماره‌ای مثل شماره شناسنامه هم به او بدهد. اصلاً موضوع ملیت و مرزها را به‌راحتی زیر سئوال می‌برد و پارادوکس هویتی را به وجود می‌آورد که یکی از تهدیدات جدی است. دیپلماسی می‌تواند به عنوان یک ابزار در خدمت این هویت‌سوزی قرار بگیرد. اگر در اهداف ملی یک کشور دیپلماسی در راستای جهانی‌سازی تعریف شود، در واقع دارد هویت آن کشور را از بین می‌برد و تمام زمینه‌ها را مهیا می‌کند که به‌تدریج یک ملت از داشته‌های تاریخی، مذهبی، زبانی و فرهنگی‌اش تهی شود.

اما در مقابل این رویکرد، دیپلماسی هویت‌ساز به دنبال این است که در برابر هجمه جهانی فرهنگ لیبرال‌ـ‌دموکراسی حصار و مرزی را برای دفاع از هویت ملی، فرهنگی و مذهبی یک کشور فراهم کند و مانع از این شود که جامعه از هویت اصیلش تهی شود. امروز خود غربی‌ها به این نکته اذعان دارند و به این نتیجه رسیده‌اند که در دنیای جهانی‌شده یکی از حقوق اصلی که مردم بایستی داشته باشند، حق فرهنگ و هویت است. جوامع حق دارند هویت، ارزش‌ها و فرهنگشان را حفظ و حتی ترویج کنند. امروز موضوع تنوع هویتی و فرهنگی جهان‌ شمول است و خودشان به این واقعیت پی برده‌اند که اگر بخواهند پروژه جهانی‌سازی را طی کنند، بایستی به قدر مشترکی از فرهنگ‌های مختلف و متنوع دست یابند و به‌جای یکجانبه‌گرایی و یکسان‌انگاری هویتی، این امکان را به وجود آورند که بعضی از کشورها به هویت و فرهنگ غرب متعهد نباشند. امروز این مباحث به‌طور جدی در غرب معاصر مطرح هست.

لکن اتفاقی که امروز دارد در کشور ما به‌طور خاص می‌افتد، این است که متأسفانه برخی از مسئولین ما ـ که در عرصه‌های مختلف دیپلماسی نظیر دیپلماسی علمی، فرهنگی، دیجیتالی، حتی رسمی و دیپلماسی خط دو فعال‌اند ـ هنوز در فضای نیمه دوم قرن بیستم سیر می‌کنند و به این باور رسیده‌اند که حتماً بایستی در فرهنگ و هویت جهانی مضمحل شوند و راهی برای پیشرفت کشور جز اینکه از هویت و داشته‌های تاریخی‌مان فاصله بگیریم وجود ندارد. این مباحث را با ادبیات جدید و شیکی هم مطرح می‌کنند. امثال تئوریسین‌هایی که اطراف آقای روحانی است نظیر محمود سریع‌القلم، دقیقاً همان حرف‌هایی را که آخوندزاده و تقی‌زاده در جریان مشروطیت تکرار می‌کردند با ادبیات جدید و آکادمیک مطرح می‌کنند. اگر در دوره مشروطه می‌گفتند چنانچه بخواهیم پیشرفت کنیم، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم، اینها هم امروز دارند می‌گویند اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم، بدون مضمحل شدن در فرهنگ امریکایی، لیبرال‌ـ‌دموکراسی، اقتصاد جهانی و پلورالیسم مذهبی ـ که فرهنگ لیبرالی مبلغ آن است ـ مقدور نیست. دقیقاً همان ادبیاتی که متأسفانه نزدیک به 150 سال با آن درگیریم و جریانی به غلط این‌طور می‌پندارد که مسیر پیشرفت کشور این است که هویت خودمان را کنار بگذاریم و همان اشتباهی که شخص بی‌سوادی همچون رضاخان کرد و انگلیسی‌ها به او خط داده بودند که اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، بایستی زنانمان بی‌حجاب باشند. رضاخان با توجه به کشورهای اروپایی و ترکیه در زمان آتاتورک ـ که به ترکیه سفر کرد و آنجا را دید ـ به این نتیجه رسید که علت پیشرفت آنها این بود که زنانشان حجاب نداشتند! حجاب بخشی از هویت تاریخی و مذهبی ماست. متأسفانه این نگرش در بخش‌هایی از دستگاه دیپلماسی کشور مثلاً دیپلماسی علمی وجود دارد. در دیپلماسی علمی برخی با نزدیکی به بعضی از مراکز سیاسی و فرهنگی غربی به دنبال این هستند که جوان‌هایمان را از کشور خارج کنند، به‌طور خاص به آلمان ببرند و یک دوره دو سه ماهه برایشان برگزار کنند. در دیپلماسی آنلاینمان عده‌ای از مسئولین رسمی کشور صراحتاً قانون‌شکنی می‌کنند و پیام‌های دیپلماتیکشان را از طریق شبکه‌‌های اجتماعی ـ که استفاده از بعضی‌هایشان طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و فیلتر شده‌اند ـ منتشر می‌کنند. نه‌تنها پیام‌های دیپلماتیک و سیاسی که بعضاً دیده شده است پیام‌های اجرایی دولت از طریق شبکه‌های اجتماعی Facebook و Twitter انتشار یافته‌اند! این امر نوعی دهان‌کجی به هویت یک ملت و قانون یک کشور است و کار را بسیار مشکل می‌کند.

در دیپلماسی خط دو (Track II)، می‌بینیم برخلاف دیپلماسی رسمی و (Official) ما که وزیر خارجه یا مسئولین کشور دیدارهایی دارند، بازنشستگان، روشنفکران و دانشگاهیان در مجامع بین‌المللی حضور می‌یابند که متأسفانه بعضی از این سفرهای خارجی مشکوک هستند و بایستی عنایات ویژه‌ای در این باره صورت بگیرد که آیا واقعاً دیپلماسی خط دو (Track II) ما امروز در راستای هویت‌سازی است یا هویت‌سوزی؟ آقایانی که در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در داووس شرکت می‌کنند، از جمله آقای سریع‌القلم و مشاورینی که دور و بر آقایان هستند، آیا واقعاً به دنبال دفاع از هویت ملت ایران‌ یا در پی اقناع و متقاعدسازی جهانیان برای ساختن تصویر مناسبی از کشور ما هستند یا عملاً دارند برای اینکه دیپلماسی هویت‌سوز را پی بگیریم، ریل‌گذاری می‌کنند؟ از همه مهم‌تر دیپلماسی عمومی ماست که نمونه‌هایش را در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای رسانه‌ای شاهدیم، آیا اینها هویت ملی و مذهبی ما را تقویت می‌کنند یا عواملی هستند که روزبه‌روز ما را به روندهای جهانی‌سازی و پروژه جهانی شدن نزدیک می‌سازند؟

تصورم این است تأکیدی که مقام معظم رهبری در خصوص نسبت هویت و دیپلماسی مطرح فرموده‌اند، ناشی از نوعی نگرانی و هشدار است که آیا واقعاً امروز دیپلماسی ما در خدمت هویت اسلامی، ایرانی و انقلابی هست یا نه؟ بعضی از جریانات اصلاح‌طلب و فتنه‌گران در دوره‌ای که دولت یازدهم تازه رأس کار آمده بود، صراحتاً اعلام کردند قبل از اینکه فعالیت‌ها و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌مان را در داخل دنبال کنیم، بایستی از طریق دیپلماسی درهای ایران را به سوی جهان باز کنیم تا به تبع آن تغییرات داخلی هم به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رخ بدهد. خیلی از آقایان صراحتاً این موضوع را مطرح کردند.

فکر می‌کنم روی این قضیه باید بیش از پیش حساس شویم که آیا در عرصه‌های مختلف دیپلماسی ـ که فقط دیپلماسی رسمی و منظورم به‌طور خاص مسئول سیاست خارجی کشور، یعنی شخص وزیر امور خارجه یا تیم شرکت‌کننده در مذاکرات نیست، چون اینها فرزندان انقلاب هستند ـ مثل دیپلماسی علمی، دیجیتالی، فرهنگی، عمومی و خط دو واقعاً داریم در راستای دفاع از هویت اسلامی، انقلابی و ایرانی‌مان حرکت می‌کنیم یا چند دیپلماسی‌ اشاره‌شده در خدمت پروژه جهانی‌سازی است؟ به نظرمی رسد حالت دوم محتمل‌تر است.

https://shoma-weekly.ir/yHSy5O