
می گیرد. حتی نقدی که صرفا ذوقی باشد نیز برمبنای رویکرد ذوقی نویسنده خود سامان یافته است. مکاتب و جنبش های فکری گوناگون در سده های دور و نزدیک همواره شکل دهنده رویکردهای نظری در حوزه نقد بوده اند و هم از این روست که هر مکتب فکری رویکرد خاص خود را نیز در نقد هنری به همراه داشته است از رویکردهای فمنیستی بگیر تا رویکردهای مارکسیتی و... فیالمثل تائیری که فروید در حوزه روانکاوی در قرن بیستم برجای گذاشت رویکرد خاص خود را نیز در نقد هنری به همراه داشت.
آثاری که اغلب تحت عنوان راهنمای رویکردهای نقد ادبی و هنری، منتشر میشوند در واقع می کوشند تا نشان بدهند که چگونه رویکردهای نظری در علوم انسانی می تواند مبنای نقد هنری قرار بگیرند. در واقع آنها نشان می دهند که چگونه این دیدگاه های نظری حکم مبانی یک رویکرد در نقد قرار می گیرند.
بر همین اساس می توان چارچوبهای نظری دینی را به عنوان مبانی یک رویکرد در نقد هنری قرار داد و بر اساس این رویکرد به سنجش کیفی آثار پرداخت. این مهم کاری است که زهره کرامت و مصطفی گودرزی به عنوان نویسندگان کتاب حاضر قصد انجام آن را داشته اند. «درآمدی بر مبانی نقد دینی آثار هنری» همان گونه که از نامش پیداست در واقع تلاشی ست برای شناسایی، دسته بندی و تبیین این مبانی که می توانند اساس نقد دینی آثار هنری قرار بگیرند.
نویسندگان کتاب نقد دینی را یکی از انواع یا رویکردهای نقد هنری به شمار آورده و با این فرض به تبیین مبانی و ویژگیهای آن پرداختهاند و در عین حال کوشیدهاند نشان دهند که نقد دینی چه نسبتی با دیگر دستهبندیهای مختلف نقد هنری میتواند داشته باشد و اصولا دین در نقد آثار هنری، به چه مولفههایی توجه دارد.
پرداختن به این موضوعات چارچوب و استخوانبندی کتاب «درآمدی بر مبانی نقد دینی آثار هنری» را شکل داده است. این کتاب افزون بر مقدمه و پیشگفتار از سه فصل و دو ضمیمه تشکیل شده است. در پیشگفتار کتاب صحبت از ضرورت نهضت تولید علم بومی و نظریهپردازی در علوم، به ویژه علوم انسانی به عنوان رسالتی دینی و ملی، در این دیار است. کشوری که در آن انقلابی دینی شکل گرفته و حکومتی دینی در راس امور قرار دارد، اما در آن هنر به طرق گوناگونی نقد می شود مگر به شکل دینی و در باب آن از منظرهای گوناگونی سخن میرود که به جرات می توان گفت اغلب آنها برخاسته از فکر و فرهنگی دینی و ملیمان نیست؛ بلکه از فرهنگ و کشوری دیگر وارد شده است.