علیه السلام شتافتند و با اصرار تمام تقاضای زعامت و رهبری آن حضرت را برای حکومتداری نمودند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از آنکه مردم برای بیعت با حضرتش ازدحام کردند و مصرانه از آن بزرگوار خواستند که قبول ریاست حکومت اسلامی را بنماید فرمود:
آگاه باشید سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را خلق نمود اگر حاضر نمیشدند آن جمعیت بسیار که حجت تمام شود و نبود عهدی که خدای تعالی از علماء و دانایان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم از ظلمو گرسنه ماندن مظلوم از ستم او هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن میانداختم و آب میدادم آخر خلافت را به کاسه اول آن و فهمیدهاید که این دنیای شما نزد من خوارتر است از عطسه بز ماده. (۱)
از مسائلی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام تأکید زیادی داشتند که مسلمین باید به آن دست یابند حکومت اسلامی و یک رهبری قوی برای آن بود، و لذا با افکار شورشیان مقدس نما که مدعی بودند با وجود حکم خدا نیازی به حکم و حکومت دیگری نیست، بطور جدی به مبارزه پرداخت و بلکه در مقام نابودی و خشکاندن چنین طرز تفکر جاهلانهای برآمد و پس از سرکوب این قشر غافل وکوردل فرمود: پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیغمبر اکرم (ص)، ای مردم من چشم فتنه را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه جرأت نداشت.
خوارج شعاری را از قرآن اقتباس کرده و میگفتند: «لا حُکْمَ إلاّ للهِ» و حال آنکه به احتمال قوی منظور قرآن از جمله «ان الحکم الا لله، یقص الحق و هو خیر الفاصلین» (۲) وضع قانون است که این حق خداوند تبارک و تعالی یا پیامبر (ص) و یا امامان معصوم (ع) میباشد، ولی شورشیان آیه را تفسیر به رأی کرده و از کلمه و جمله قرآنی معنی و نیّت باطلی را عنوان نمودند و گفتند: برای انسان در به دست گرفتن حکومت حقی نیست.
گاهی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که مشغول نماز بود و یا بالای منبر برای مردم سخنرانی میکرد، خطاب به آن حضرت و اصحابش فریاد میزدند: «لا حکم الا لله، لا لک ولاصحابک»
امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب آنها میفرمود:
سخنی به حق است اما آنان از آن اراده باطل دارند، درست است قانونگذاری از آن خداست اما اینها میخواهند بگویند غیر از خدا کسی نباید حکومت کند و امیر باشد، مردم احتیاج به حاکم دارند، خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، در پرتو حکومت او مؤمن کار خویش را انجام میدهد و کافر از زندگی دنیای خویش بهرهمند میگردد و خداوند مدت را به پایان میرساند، به وسیله حکومت و در پرتو حکومت است که مالیاتها جمع آوری میگردد، با دشمن پیکار میشود، راهها امن میگردد، حق ضعیف و ناتوان از قوی و ستمکار گرفته میشود تا نیکوکار آسایش یابد و از شر بدکار آسایش بدست آید. (۳)
خلاصه آنکه قانون مجری میخواهد، اگر چه اصل قانون متعلق به پروردگار است ولی زعامت و حکومت و اجرای قانون به دست بشر است. و البته در روزگار غیبت امام معصوم (ع) رهبری حکومت اسلامی طبق فرمایش حضرت بقیه الله (عج) متعلق به اسلامشناسان عادل و به تعبیری دیگر متعلق به فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است.
سازشناپذیری با استکبار و کفر و الحاد
هنگامی که معاویه و سپاهیانش پیشدستی کرده و شریعه فرات را به تصرف خود در آوردند و کار آب را بر امیرالمؤمنین و یارانش دشوار ساختندف معاویه آنچه در سر میپروراند این بود که با این عمل بر علی علیه السلام و اصحابش فشار آورده و امتیاز بگیرد، اینجا بود که رهبر سازشناپذیر با خطبه حماسی و آتشین خویش توفانی بپا کرد و سپاه را تهییج نمود و با یک یورش دشمن را عقب راندند.
همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد میطلبد، اکنون دو راه در پیش دارید تیغها را با خون سیراب کردن و سپس سیراب شدن، مرگ این است که زنده باشید، اما مقهور و مغلوب، زندگی آن است که بمیرید، اما غالب و پیروز. (۴)
در موقعی که طلحه و زبیر نقض بیعت کرده گریختند، تقاضا شد از آن جانب که در پی طلحه و زبیر نرفته مهیای جنگ با آنها نشود:
سوگند به خدا من مانند کفتار خوابیده نیستم که صیاد مدتی در کمین آن نشسته برای فریبش به دست یا به چوب آهسته آهسته به زمین میزند تا اینکه دستگیرش نماید، بلکه به همراهی کسی که رو به حق آورده و شنوا و فرمانبردار است شمشیر میزنم و با گنهکاری که از حق رو گردانیده و شک و تردید در آن دارد جنگ میکنم تا زنده هستم، پس سوگند به خدا از زمان وفات رسول اکرم (ص) تا امروز همیشه من از حق خود محروم و ممنوع بر کار خویش تنها ایستاده بودم. (۵)
پینوشت:
۱-خطبه ۳ نهجالبلاغه
۲-انعام، ۵۷
۳-خطبه ۴۰، نهج البلاغه
۴-خطبه ۵۱ نهج البلاغه
۵-نامه ۶ نهج البلاغه
ص2