یاد خدا عمدتاً دو جور است. یکی جلیّ است: اذکار را به زبان آوردن؛ یکی هم خفی است و توصیه شده است که وقتی تسبیح میگویید، گاهی هم خفی بگویید، یعنی در دلتان.

سید مصطفی میرسلیم- از تأکیدات اخیر مقام معظم رهبری، تدوین سبک زندگی اسلامی بوده است. از لحاظ جامعهشناسی، بهترین وسیلۀ تربیتی ارائۀ الگو و سرمشق مناسب و ترسیم سبک زندگی است. جامعهای که الگو نداشته باشد، نمیتواند راه راست را پیدا کند و جامعهای که رو به فساد میرود، قطعاً به دلیل الگوی نامناسب و فاسد است و ضربههایی هم که امروز میخوریم، به دلیل رواج الگوهای نامناسب در جامعهمان است.
چه الگویی را باید رواج بدهیم؟ چه کسی باید سرمشق و نمونه باشد؟ آیۀ 21 سورۀ مبارکۀ احزاب میفرماید: « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ». رسولالله صلی الله علیه و آله صریحاً به عنوان الگو مطرح شدهاند. آیا میتوان در طول تاریخ مصداقی هم پیدا کرد که محقق شدن آن الگوی تربیتی را اثبات کند؟ آری، در دوران خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام نمونه ای برای این الگوپذیری بودند و طبق آیۀ مباهله، به این مقام رسیدند که از او با لفظ نفس پیامبریاد شود، و پس از ایشان هم ائمۀ اطهارعلیهم السلام، نمونه بودند؛ بنابراین این موضوع ، ذهنی نیست و مصداق پیدا کرده و شدنی است.
آیه اینگونه شروع میشود: «لقد» که تأکید را نشان میدهد، «کان لکم» برای شما، «فی رسول الله» در پیامبر اکرم«اسوه حسنه» است؛ اسوه یعنی الگو. ما در فارسی این لغت را به کار میبریم و همین طور لغت تأسی را، یعنی سرمشق گرفتن. او نمونه است، اما نه هر نمونهای، بلکه اسوۀ حسنه، یعنی نمونه بسیار نیکو و زیبا. از این بهتر چه چیزی را میخواستیم پیدا کنیم. به ما توصیه شده است که اگر نمیتوانید از لحاظ رفتار، عبادات و اعمالتان هر روز آنگونه که پیامبر رفتار می کردند، باشید، سعی کنید در طول عمرتان، یک بار کارهایی را که مرتبا پیامبر انجام می داد، بکنید. اقلاً یک دفعه این کار را بکنید. این راهی است که به سمت الگو اتخاذ کردن میرود.
آیا هر کسی میتواند ابتدا به ساکن پیامبر را الگوی خود قرار بدهد؟ آیه به ما دستور میدهد که این الگو برای شما هست : «لکم»، اما خود آیه تفسیر میکند که این «لکم» چه کسانی اند و چه شرایطی باید داشته باشند، چون ابتدا میفرماید: «لِمن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ»، کسانی که امید به خدا دارند؛ آنهایند که میتوانند تأسی به پیامبر بکنند؛ پس اگر کسی امید به کسی و چیز دیگری داشته باشد، فایده ندارد و پیامبر نمیتواند برای او الگو باشد. هر امید دیگری غیر از خدا مخرب است، چون دریچه ای است برای ورود به شرک . پس باید دقت کنیم و ببینیم امیدهایمان کجایند؟ امیدهایمان متوجه چه کسانی اند؟
دوم: «وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ» یعنی امید به روزی دارد که آن روز امروز نیست. امروز روز دنیاست. خیلی از ما امیدمان، عشقمان و خواستههایمان منحصر به این دنیاست، آرزوهایمان و تمام محاسباتمان در این دنیا خلاصه می شود. آخرت کجای آن است؟ معمولا جای خیلی ضعیفی دارد و برای بعضیها اصلاً جایی ندارد و فقط ممکن است آخرت بر سر زبانشان باشد. آیه میفرماید : اینها امیدشان به آخرت است. دنیاطلب نیستند، آخرتطلب اند. اگر با آخرتشان دنیا را هم به دست آورد اشکالی ندارد، چه بهتر! اما اگر سراغ دنیا رفتند و از آخرت ماندند ، مردود است. لذا هر کاری که مؤمن معتقدی که برای خود دنبال الگو گرفتن از پیامبر اکرم است، انجام میدهد، باید توجیه آخرتی داشته باشد و این شرط اصلی است.ما برای هر کاری، از ساده گرفته تا پیچیده، باید ببینیم آیا توجیه آخرتی داریم یا خیر؟
«وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»: یاد خدا میکند. یاد خدا عمدتاً دو جور است. یکی جلیّ است: اذکار را به زبان آوردن؛ یکی هم خفی است و توصیه شده است که وقتی تسبیح میگویید، گاهی هم خفی بگویید، یعنی در دلتان.
اما اگر گفتند کدام شرف دارد؟ میگوییم ذکر خفی، چون آن ذکری در قلب انسان است و آن است که مانع میشود که انسان به گناه کشیده شود. معنایش این نیست که ذکر جلیّ را نگوییم. همین که به زبان میگوییم، کمکم قلب را هم آماده میشود و لذا ذکر جلیّ هم خوب است، ولی باید به فکر آن باشیم که ذکرمان از خدا،قوی باشد، یعنی ذکر کثیر.از علائم مؤمن، ذکر کثیر است و از علائم منافق این است که ذکر قلیل دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نقل حدیثی قدسی نشانههای اهل دنیا را معرفی می کنند. بر آن مبنا، نگاه کنیم و ببینیم آیا ما اهل دنیاییم یا نه . در تطبیق حدیث، کاری به دیگران نداشته باشیم، خودمان را بررسی کنیم.
یَا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَهَ وَ أَهْلَهَا قَالَ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَهْلُ الدُّنْیَا وَ مَنْ أَهْلُ الْآخِرَهِ قَالَ أَهْلُ الدُّنْیَا مَنْ کَثُرَ أَکْلُهُ وَ ضَحِکُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ قَلِیلُ الرِّضَا لَا یَعْتَذِرُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهِ وَ لَا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ کَسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَهِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَهِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ لَا یُحَاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَهِ کَثِیرُ الْکَلَامِ قَلِیلُ الْخَوْفِ کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا لَا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ لَا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ کَثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یَحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یَفْعَلُونَ وَ یَدَّعُونَ بِمَا لَیْسَ لَهُمْ وَ یَتَکَلَّمُونَ بِمَا یَتَمَنَّوْنَ وَ یَذْکُرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ فَقَالَ یَا رَبِّ کُلُّ هَذَا الْعَیْبِ فِی أَهْلِ الدُّنْیَا (1)
نشانه های اهل دنیا چنین است:
1. خوراک، خنده، خواب و خشمش بسیار است و خوشنودیاش کم.
2. نه از کسی که به او بدی کرده است عذر میخواهد و نه عذر کسی را میپذیرد.
3. هنگام طاعت و عبادت کسل است و هنگام معصیت بیپروا.
4. آرزویش دراز است، درحالی که می داند اجلش نزدیک است.
5. از نفس خویش حساب نمیکشد.
6. کم خیر است و پرگو.
7. از خدا ترسان نیست و هنگام غذا خوردن بسیار شادمان است.
8. در هنگام آسایش شکرگزار نیست و در بلا و سختی شکیبایی ندارد.
9. مردم بسیار، از نظر او اندک است.
10. خویشتن را به کارهای ناکرده میستاید و چیزهایی را ادعا میکند که ندارد.
11. از آرزوهای خود سخن میگوید.
12. بدیهای مردم را ذکر میکند و خوبیهایشان را پنهان میدارد.
-
پانوشت:
1- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) ج1 201 الباب الرابع و الخمسون فیما سأل رسول الله ص ربه لیله المعراج ص 199
چه الگویی را باید رواج بدهیم؟ چه کسی باید سرمشق و نمونه باشد؟ آیۀ 21 سورۀ مبارکۀ احزاب میفرماید: « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ». رسولالله صلی الله علیه و آله صریحاً به عنوان الگو مطرح شدهاند. آیا میتوان در طول تاریخ مصداقی هم پیدا کرد که محقق شدن آن الگوی تربیتی را اثبات کند؟ آری، در دوران خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام نمونه ای برای این الگوپذیری بودند و طبق آیۀ مباهله، به این مقام رسیدند که از او با لفظ نفس پیامبریاد شود، و پس از ایشان هم ائمۀ اطهارعلیهم السلام، نمونه بودند؛ بنابراین این موضوع ، ذهنی نیست و مصداق پیدا کرده و شدنی است.
آیه اینگونه شروع میشود: «لقد» که تأکید را نشان میدهد، «کان لکم» برای شما، «فی رسول الله» در پیامبر اکرم«اسوه حسنه» است؛ اسوه یعنی الگو. ما در فارسی این لغت را به کار میبریم و همین طور لغت تأسی را، یعنی سرمشق گرفتن. او نمونه است، اما نه هر نمونهای، بلکه اسوۀ حسنه، یعنی نمونه بسیار نیکو و زیبا. از این بهتر چه چیزی را میخواستیم پیدا کنیم. به ما توصیه شده است که اگر نمیتوانید از لحاظ رفتار، عبادات و اعمالتان هر روز آنگونه که پیامبر رفتار می کردند، باشید، سعی کنید در طول عمرتان، یک بار کارهایی را که مرتبا پیامبر انجام می داد، بکنید. اقلاً یک دفعه این کار را بکنید. این راهی است که به سمت الگو اتخاذ کردن میرود.
آیا هر کسی میتواند ابتدا به ساکن پیامبر را الگوی خود قرار بدهد؟ آیه به ما دستور میدهد که این الگو برای شما هست : «لکم»، اما خود آیه تفسیر میکند که این «لکم» چه کسانی اند و چه شرایطی باید داشته باشند، چون ابتدا میفرماید: «لِمن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ»، کسانی که امید به خدا دارند؛ آنهایند که میتوانند تأسی به پیامبر بکنند؛ پس اگر کسی امید به کسی و چیز دیگری داشته باشد، فایده ندارد و پیامبر نمیتواند برای او الگو باشد. هر امید دیگری غیر از خدا مخرب است، چون دریچه ای است برای ورود به شرک . پس باید دقت کنیم و ببینیم امیدهایمان کجایند؟ امیدهایمان متوجه چه کسانی اند؟
دوم: «وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ» یعنی امید به روزی دارد که آن روز امروز نیست. امروز روز دنیاست. خیلی از ما امیدمان، عشقمان و خواستههایمان منحصر به این دنیاست، آرزوهایمان و تمام محاسباتمان در این دنیا خلاصه می شود. آخرت کجای آن است؟ معمولا جای خیلی ضعیفی دارد و برای بعضیها اصلاً جایی ندارد و فقط ممکن است آخرت بر سر زبانشان باشد. آیه میفرماید : اینها امیدشان به آخرت است. دنیاطلب نیستند، آخرتطلب اند. اگر با آخرتشان دنیا را هم به دست آورد اشکالی ندارد، چه بهتر! اما اگر سراغ دنیا رفتند و از آخرت ماندند ، مردود است. لذا هر کاری که مؤمن معتقدی که برای خود دنبال الگو گرفتن از پیامبر اکرم است، انجام میدهد، باید توجیه آخرتی داشته باشد و این شرط اصلی است.ما برای هر کاری، از ساده گرفته تا پیچیده، باید ببینیم آیا توجیه آخرتی داریم یا خیر؟
«وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»: یاد خدا میکند. یاد خدا عمدتاً دو جور است. یکی جلیّ است: اذکار را به زبان آوردن؛ یکی هم خفی است و توصیه شده است که وقتی تسبیح میگویید، گاهی هم خفی بگویید، یعنی در دلتان.
اما اگر گفتند کدام شرف دارد؟ میگوییم ذکر خفی، چون آن ذکری در قلب انسان است و آن است که مانع میشود که انسان به گناه کشیده شود. معنایش این نیست که ذکر جلیّ را نگوییم. همین که به زبان میگوییم، کمکم قلب را هم آماده میشود و لذا ذکر جلیّ هم خوب است، ولی باید به فکر آن باشیم که ذکرمان از خدا،قوی باشد، یعنی ذکر کثیر.از علائم مؤمن، ذکر کثیر است و از علائم منافق این است که ذکر قلیل دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نقل حدیثی قدسی نشانههای اهل دنیا را معرفی می کنند. بر آن مبنا، نگاه کنیم و ببینیم آیا ما اهل دنیاییم یا نه . در تطبیق حدیث، کاری به دیگران نداشته باشیم، خودمان را بررسی کنیم.
یَا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَهَ وَ أَهْلَهَا قَالَ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَهْلُ الدُّنْیَا وَ مَنْ أَهْلُ الْآخِرَهِ قَالَ أَهْلُ الدُّنْیَا مَنْ کَثُرَ أَکْلُهُ وَ ضَحِکُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ قَلِیلُ الرِّضَا لَا یَعْتَذِرُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهِ وَ لَا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ کَسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَهِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَهِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ لَا یُحَاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَهِ کَثِیرُ الْکَلَامِ قَلِیلُ الْخَوْفِ کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا لَا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ لَا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ کَثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یَحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یَفْعَلُونَ وَ یَدَّعُونَ بِمَا لَیْسَ لَهُمْ وَ یَتَکَلَّمُونَ بِمَا یَتَمَنَّوْنَ وَ یَذْکُرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ فَقَالَ یَا رَبِّ کُلُّ هَذَا الْعَیْبِ فِی أَهْلِ الدُّنْیَا (1)
نشانه های اهل دنیا چنین است:
1. خوراک، خنده، خواب و خشمش بسیار است و خوشنودیاش کم.
2. نه از کسی که به او بدی کرده است عذر میخواهد و نه عذر کسی را میپذیرد.
3. هنگام طاعت و عبادت کسل است و هنگام معصیت بیپروا.
4. آرزویش دراز است، درحالی که می داند اجلش نزدیک است.
5. از نفس خویش حساب نمیکشد.
6. کم خیر است و پرگو.
7. از خدا ترسان نیست و هنگام غذا خوردن بسیار شادمان است.
8. در هنگام آسایش شکرگزار نیست و در بلا و سختی شکیبایی ندارد.
9. مردم بسیار، از نظر او اندک است.
10. خویشتن را به کارهای ناکرده میستاید و چیزهایی را ادعا میکند که ندارد.
11. از آرزوهای خود سخن میگوید.
12. بدیهای مردم را ذکر میکند و خوبیهایشان را پنهان میدارد.
-
پانوشت:
1- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) ج1 201 الباب الرابع و الخمسون فیما سأل رسول الله ص ربه لیله المعراج ص 199