این چند ساله درگیر تفکرات لبیرالی غرب زده بودیم، بعد درگیر تفکرات چپ زده، بعد درگیر تفکرات کارگزاری و تکنوکراتی شدیم، بعد درگیر تفکرات اصلاح طلبی و توسعه و این ها شدیم و بعد از آن درگیر تندروهای افراطی که این فرهنگ به آن حاکم نبود. ولی هنوز هم درگیر این تفکرات هستیم. روزی که ملت ما خودش را از قید این تفکرات آزاد کند، آن وقت می تواند سایر حرف های رهبری را اجرا کند.
اسدالله بادامچیان- درباره رابطه کارگر و کارفرما در اسلام نکات فراوانی ذکر شده که در سخنان رهبری نیز نمود داشته است. رابطه کارگری کارفرمایی در اسلام این گونه است که هردو خودشان را هم بنده خدا می دانند و هم برادر یکدیگر،«المسلمون کلهم اخوه». مقام معظم رهبری می فرمایند کار در اسلام ارزش است، تولید ارزش است و وقت گذرانی بیهوده و تنبلی ضد ارزش است. هر کس هر مسئولیتی دارد باید کارش را خوب انجام دهد. رهبر معظم انقلاب به عنوان یک انسان خداخواه گونه ای از اسلام را مطرح می کند که در مقابل دنیای کمونیست قرار دارد که می گوید همه حق کارگر را می خورند و ارزش فقط کارگر پلورتاریای صنعتی است،آن هم می گوید صنعتی چون می خواهد از این کارگر استفاده صنعتی ببرد. به قول موتستون این کارگر باید از دهن گلوله این ها حرف بزند. خود این ها هم تضاد طبقاتی دارند و ضد هم اند. کارگر ضد پیشه ور، کارگر و پیشه ور ضد کاسب و تاجر، کاسب وتاجر هم ضد بورژوازی کمپردور، آن نیز امپریالیسم و این هم مارکسیسم. سرمایه داری غرب هم که می گوید اصل سرمایه است و کارگر اگر می خواهد کار بکند باید بتواند با سرمایه داری کار بکند و ما به کارگر باید آن قدر حقوق کار و کارگری بدهیم که او بر علیه ما نشود و فقط تامین اجتماعی بشود و لذا وقتی که در غرب نهضت کمونیستی راه افتاد، آمدند همین نظام تامین اجتماعی را جور کردند. با اینکه مارک و انگلز می گفتند که اولین انقلاب، انقلاب کمونیستی در آلمان و بعد در انگلستان رخ می دهد در هیچ کدام از آن ها رخ نداد بعد گفتند چرا سرمایه داری غرب سر عقل آمده و به کارگر هم یک سهم می دهد،برای چه؟برای این که این ارزش است.این حقوق است. می گوید این اسمش حقوق کارگری نیست. این نظام غرب می خواهد کارگر بر علیه اش شورش نکند و کارگر را بدوشد و یک سهمی هم به او بدهد.این غلط است. این شرح حال غرب است و سوسیالیسم هم که آن بحث های ذکرشده را دارد. ما دراسلام اگر می خواهیم این اقتصاد اسلامی مان و نظام کار و کارگر و کار فرما که به اصطلاح کارگزار به عنوان مدیر و مهندس و سرمایه گذار هم انجام بشود باید بر این مبنا برویم که این ها همه روی موازین اسلامی بروند، «کلهم اخوه»، خودشان را برادر هم بدانند. حقوق الهی و انسانی هم را بدهند، با خودشان و خدای خودشان کار بکنند. این می شود آن تفکر اصیل اسلامی که امروز دنیا تشنه آن است و لذا اگر مقام معظم رهبری این بحث را می فرمایند به این دلیل است که مارکسیسم فروپاشید و از بین رفت، سوسیالیسم هم کمرنگ شده، چه دموکراتیک اش چه دموکراسی. نظام لیبرال دموکراسی کاپیتالیستی غرب هم دچار بحران های سیاسی فرهنگی اقتصادی اجتماعی شده است. دنیا تشنه یک نظام جدید است. ما اگر بتوانیم این نظام مان را به ملت های دنیا ارائه بدهیم آنگاه ملت دنیا مشتاقانه دنبال این نظام ما می دوند. این قدر نیاز به بحث های عقیدتی و غیره نیست. بحث زیبایی های اسلام است مثل زیبایی یک کارخانه اسلامی با کارگر و کارفرمای اسلامی. مانند ابوذر غفاری که اسمش جندب ابن جناده غفاری بود و او سردسته دزدهای سرگردنه بود! قبیله غِفار در عربستان کار دام داری و شتر و واهه که کار کشاورزی باشد، نداشت. ابوذر نیز رئیس دزدهای سرگردنه و رئیس قبیله دزدها بود. وقتی ابوذر با پیامبر(ص) مواجه شد، پیامبر اکرم (ص) در همان برخورد اول به او چه نشان داد؟ قطعا اصول عقیده و جهان بینی و فلسفه و این ها نشان نداد. زیبایی های اسلام را به او نشان داد و ابوذر متوجه شد که در چه بیقوله ای زندگی می کند و باغ زیبای اسلام را دید. از دیوار آن بالا پرید، شب بر سر چاه زمزم رفت و نزد قبیله اش گفت پس چرا بر سر این باغ زیبا را نمی آیید؟ او را حسابی کتک زدند و له و لورده اش کردند، فردا شب باز رفت، شب سوم پیامبر(ص) به او فرمود به سراغ قبیله-ات برو. و نهایتا از او ابوذر غفاری ساخته شد. ما این چند ساله درگیر تفکرات لبیرالی غرب زده بودیم، بعد درگیر تفکرات چپ زده، بعد درگیر تفکرات کارگزاری و تکنوکراتی شدیم، بعد درگیر تفکرات اصلاح طلبی و توسعه و این ها شدیم و بعد از آن درگیر تندروهای افراطی که این فرهنگ به آن حاکم نبود. ولی هنوز هم درگیر این تفکرات هستیم. روزی که ملت ما خودش را از قید این تفکرات آزاد کند، آن وقت می تواند سایر حرف های رهبری را اجرا کند.