نگاه

دست خدا

ساعت حدود ۷ بود که یک دفعه دیدم شهید خرازی که محل استقرارش درست چسبیده بود به خاکریز خرمشهر، با یک هیجانی گفت که اگر من ۷۰۰، ۸۰۰ نفر جور بکنم اجازه می‌دهید بزنم به خرمشهر؟ هیچ کس نظر مثبت نداشت، چون از لحاظ تخصصی جواب نمی‌داد. اما دیدیم اصلاً نمی‌توانیم قانعش کنیم. آن‌ها رفتند و بعد با ما تماس گرفتند. گفتیم چه خبر است؟ گفتند: هر چه نگاه می‌کنیم عراقی‌ها دست‌ها را بالا برده‌اند! تازه فهمیدیم منظورش چه بود. منظورش این بود که ما ۷۰۰ نفر با این جمعیت انبوه چه کار کنیم. گفت اگر می‌شود یک بالگرد بفرستید تا ببینیم عمق این‌ها کجاست. یک بالگرد فرستادیم.‌ای کاش صدای آن خلبان ضبط می‌شد. او از آن بالا فریاد می‌زد که تا عمق پل خرمشهر تا چشم کار می‌کند عراقی‌ها در خیابان‌ها و کوچه‌ها همه دست‌هایشان بالاست!
شهید علی صیاد شیرازی- ساعت حدود ۷ بود که یک دفعه دیدم شهید خرازی که محل استقرارش درست چسبیده بود به خاکریز خرمشهر، با یک هیجانی گفت که اگر من ۷۰۰، ۸۰۰ نفر جور بکنم اجازه میدهید بزنم به خرمشهر؟ هیچ کس نظر مثبت نداشت، چون از لحاظ تخصصی جواب نمیداد. اما دیدیم اصلاً نمیتوانیم قانعش کنیم. آنها رفتند و بعد با ما تماس گرفتند. گفتیم چه خبر است؟ گفتند: هر چه نگاه میکنیم عراقیها دستها را بالا بردهاند! تازه فهمیدیم منظورش چه بود. منظورش این بود که ما ۷۰۰ نفر با این جمعیت انبوه چه کار کنیم. گفت اگر میشود یک بالگرد بفرستید تا ببینیم عمق اینها کجاست. یک بالگرد فرستادیم.ای کاش صدای آن خلبان ضبط میشد. او از آن بالا فریاد میزد که تا عمق پل خرمشهر تا چشم کار میکند عراقیها در خیابانها و کوچهها همه دستهایشان بالاست!
https://shoma-weekly.ir/WXa4p9