از همین رو بسیاری از سیاست مداران علاقه زیادی به بازی با نیم کره راست مغزی رای دهندگان که مسئول تخیلات و تصورات است، دارند. اما ضعف این هیجانات سیاسی میرایی فوری آنهاست و بر خلاف برداشتهای عقلانی از واقعیتهای اجتماعی پایا و مانا نیستند. این ضرب المثل را بسیاری شنیدهاند که «داغ را میشود، سرد کرد اما پخته را نمیتوان خام کرد». تفاوت هیجان و عقلانیت در واقع تفاوت داغی و پختگی است.
سلسله فرایندهای مرتبط با فراز و فرود جناب مسجد جامعی بر مسند ریاست شورای شهر تهران به نظر میرسد از جنس همین تفاوت داغی و پختگی باشد. انتخاب ایشان در سال گذشته تحت تاثیر عوامل مختلفی بود اما فضای حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی جریان اعتدال در این انتخابات مهمترین متغیری بود که بر روند انتخاب جناب آقای مسجد جامعی موثر افتاد.
بر خلاف فاکتورهای عقلانی نظیر تجربه نه چندان موفق ریاست اصلاح طلبان در شورای شهر دور اول که نتیجهای جز منازعات بیفرجام، سیاست زدگی و عدم پیگیری امور شهری به همراه نداشت و یا امکان بروز شکاف بین شهردار اصولگرای تهران که از مقبولیت خوبی بین اعضای شورای شهر و شهروندان تهرانی برخوردار بود با رئیس شورای شهر و یا سایر مولفههای عقلانی دیگر؛ اما علیرغم شکنندگی رای، جریان
اصلاح طلب اصرار داشت با سوار شدن بر توسن هیجانات سیاسی ناشی از انتخابات ریاست جمهوری کرسی ریاست شورا را از آن خود کند. این خیز اصلاح طلبان در آن مقطع موفقیت لازم را به دست آورد اما پایایی و مانایی نداشت. آنها سوار اسب شدند اما بلافاصله از این سوی زین افتادند. علت این افت و خیز عدم محاسبه و مآل اندیشی در برداشتن گامها به سوی این اسب چالاک بود. در واقع یکی از ضعفهای تکیه بر هیجانات و احساسات سیاسی همین عدم اتقان و سستی در محاسبه پذیری است. احساسات را با کمتر خط کش مدرجی در سیاست میتوان اندازه زد. این اتفاق مطمئنا حاوی پیامها و عبرتهایی است که میتواند برای گروههای سیاسی حاکم و به خصوص جریان موسوم به اعتدال درسهای خوبی داشته باشد. به هرحال میتوان شورای شهر تهران را به واسطه جایگاه اجتماعی عالی که دارد به عنوان یک نمونه محدود و گزینش شده از جامعه در نظر گرفت.
اما این درسها؛
۱- دولتمردان زیر پای خود را نگاه کنند که آیا بنیان مرصوصی است و یا اینکه ماجرای فواره درباره آنها نیز در حال تکرار شدن است و بیندیشند که پس از گذشت یک سال دولت در فراز است و یا فرود؟! اطلاع از این واقعیت هم کار سختی نیست در تمام کشورهای دنیا پایش میزان محبوبیت دولتها از طریق نظرسنجیهای علمی امری پذیرفته شده است. دولتمردان میتوانند طی یک نظرسنجی که لزومی هم به انتشار نتایج آن وجود نداشته باشد، جایگاه خود در افکار عمومی را بسنجند.
۲- دولتمردان از اتخاذ مواضع هیجانی و احساسی به شدت بپرهیزند. جامعه ایران روز به روز به عقلانیت سیاسی در پرتو مردمسالاری دینی نزدیکتر میشود و استفاده از روشهای جنگ روانی، فرافکنی و توسل به واژگان ژورنالیستی برای ارتباط با عموم ملت چاره ساز نیست. مناسب به نظر میرسد دولت نه به شیوه دولتهای نهم و دهم «حرف درمانی» کند و نه به طریق امروز «حرف آرایی» کند. اینکه عدهای مامور شوند هر روز یک کلمهای یا جملهای مثل شلاق، بهشت، به جهنم و... را بیابند و در خطابههای رسمی دولت بگنجانند، نه در شان جامعه است و نه در شان رئیس جمهور.
۳- دولت وزن واقعی اصلاح طلبان هم در روند رای آوردن خود و هم در تشکیل کابینه را واقع بینانه در نظر بگیرد.آیا واقعا سال گذشته جایگاه اصلاح طلبان در جامعه به حدی بود که به خاطر نمایش چند تصویر تلویزیونی بیش از ۵۰ درصد مردم به آقای روحانی رای بدهند؟ آیا این کار درستی است که اصلاح طلبان با تلقین این امر غیر واقعی امروز برخی درخواستهای غیر قانونی را به رئیس جمهور تحمیل کنند و وی را زیر دین خود بدانند؟ اساسا آیا رئیس جمهور به غیر از عنایت خداوند، اعتماد نظام مردمسالاری دینی و رای مردم به کسی مدیون است و...