نگاه

داوطلب

باید گردان را روی دژ می‌رساندم. با نگرانی به اطراف نگاه انداختم، هیچ راهی برای عبور دیده نمی شد. حسین به طرف سیم های خاردار رفت و خودش را روی سیم ها انداخت و گفت: از روی من عبور کنید، معطل نشوید. بچه ها پا بر پشت حسین گذاشتند و به سرعت روی دژ ریختند.
حسین عالی از شهدای واحد اطلاعات و عملیات و نوجوانی اهل زابل بود و از چهره های خستگی ناپذیر این واحد به شمار می آمد. شب عملیات کربلای 5 به عنوان مسئول محور اطلاعات با گردان 410 همراه شد. قبلاً مسیر را شناسایی کرده بود و بدون کوچک ترین مشکلی گردان را به پشت موانع دشمن رساند. کنار سیمخاردار توقف کردیم. یکی از بچه های تخریب مشغول باز کردن معبر شد. عراقی ها پس از لحظاتی مشکوک شدند و اولین منور را شلیک کردند. درگیری در محورهای دیگر شروع شد و کم کم به محورما رسید. فرصت نبود. نمی توانستیم منتظر باز شدن معبر بمانیم، باید گردان را روی دژ میرساندم. با نگرانی به اطراف نگاه انداختم، هیچ راهی برای عبور دیده نمی شد. حسین به طرف سیم های خاردار رفت و خودش را روی سیم ها انداخت و گفت: از روی من عبور کنید، معطل نشوید. بچه ها پا بر پشت حسین گذاشتند و به سرعت روی دژ ریختند.

https://shoma-weekly.ir/x2PkKM