علامه مجلسی (ره) این طور نقل میکند که مختار به ذکر فضائل و مناقب حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام برای مردم زمان خود میپرداخت.
بنا به نقل تاریخ دانان بعد از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، مختار از او استقبال کرد و اعلام پشتیبانی نمود. بعد از تغییر اوضاع کوفه مسلم صلاح را بر آن دید تا به خانه هانی برود. مختار هم به اطراف و اکناف کوفه رفت تا از مردم بیعت بگیرد. وقتی هم که مسلم و هانی به اسارت درآمدند، او در کوفه نبود... و در نهایت او موفق به هلاکت رساندن قاتلین واقعه کربلا شد. قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل، مـتصل به مسجد اعظم کوفه است. این عذاب آن ددمنشان در دنیا بود و یقیناً جلوه قهر پروردگار با چنین موجودات پستی بسیار سختتر خواهد بود:
«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ؛ و بزودی آنها که ستم کردند میدانند که بازگشتشان به کجاست.» (سوره شعراء، آیه ۲۲۷)
بىبصیرتها فریب مىخورند!
در اینکه مختار توانست مرهمی بر زخم شیعه و حتی امام سجاد (ع) بگذارد تردیدی نیست. هرچند درباره برخی جزئیات قیام او و نحوه ارتباطش با امام سجاد (ع) و... اختلافاتی در بین تاریخ نویسان و علما وجود دارد. لکن اگر بخواهیم از یک منظر متفاوتی به قیام مختار و قیام توابین و سایر خیزشهای بعد از واقعه کربلا بپردازیم، به این نکته خواهیم رسید که عدم درک زمان و موقعیت و عدم ولایت پذیری به هنگام چه خسارات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. اگر بپذیریم که عذر مختار موجه بوده و حتی خوشبینانه بگوییم شاید مصلحت در زندانی شدن او بوده تا بعد بتواند انتقام خون مولای خویش را بگیرد، ولی باز هم آنهایی که در رکاب او بودند و آنهایی که با سلیمان خزاعی در قیام توابین به شهادت رسیدند همگی دارای یک عیب بزرگ بودند، بیبصیرتی و نشناختن زمان عدم ولایت پذیری به موقع. حتی بسیاری از کسانی که در لشکر ابن زیاد هم بودند فریب خوردند و بعد از واقعه کربلا به اشتباه خویش پی بردند، ولی چه سود که رأس ولی خدا به دلیل همین بیبصیرتیها به بالای نی رفت و... تعداد شهدای قیام توابین و قیام مختار بسیار بیشتر از اصحاب حضرت سیدالشهداء (ع) بودند ولی آن خونی که توانست درخت تشیع را آبیاری نماید نه آن خونهای بسیار بعد از روز عاشورا که همان خون مبارک ۷۲ یار وفادار امام بود.
مقام معظم رهبری در این خصوص میفرماید:
«عاشورا درس مىدهد که در ماجراى دفاع از دین، از همه چیز بیشتر براى انسان، بصیرت لازم است. بىبصیرتها فریب مىخورند. بىبصیرتها در جبهه باطل قرار مىگیرند؛ بدون اینکه خود بدانند. همچنان که در جبهه ابنزیاد، کسانى بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، ولى از بىبصیرتها بودند.»
به همین خاطر امروز، خیلی بیشتر از آنکه درباره قیام توابین و پیروزی آنها حرف بزنیم، درباره حادثه عاشورا و شهادت امام حسین و یاران باوفایش صحبت میکنیم و بر مظلومیت آنها گریه میکنیم. چرا که اگر شیعیان آن روز وقتشناس بودند، دیگر کار به انتقام از قاتلان امام حسین نمیکشید! البته باز هم تاکید میکنم که شخص مختار ثقفی محل کلام ما نیست (چه بسا او از این عیب یعنی بیبصیرتی مبرّا باشد) ولی همانهایی که به مختار پیوستند و یاران سلیمان صرد خزاعی، اگر کمی زودتر به ندای امامشان لبیک میگفتند چه بسا تاریخ به گونهای دیگر رقم میخورد. البته شاید گفته شود اینها فریب نخوردند و در لشکر ابن زیاد درنیامدند، لکن سکوت بیموقع مصداق بارز بیبصیرتی و کج فهمی است و بزرگترین آسیبها به پیکره اسلام در زمانهایی اتفاق افتاد که برخی از خواص و به تبع آن عدهای از عوام در هنگام عمل، سکوت کردند! و البته برای این موضوع در انقلاب خودمان و در فتنههای پشت سر گذاشته شده شاهد مثالهای فراوانی وجود دارد.
رهبر معظم انقلاب میفرماید: «عزیزان من! انسان این تحوّلات اجتماعى را دیر مىفهمد؛ باید مراقب بود. تقوا یعنى این. تقوا یعنى آن کسانى که حوزه حاکمیتشان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن کسانى هم که حوزه حاکمیتشان از شخص خودشان وسیعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند... اگر مراقبت نباشد، آن وقت جامعه همینطور به تدریج از ارزشها تهیدست مىشود و به نقطهاى مىرسد که فقط یک پوسته ظاهرى باقى مىماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش مىآید - امتحان قیام ابىعبداللَّه - آن وقت این جامعه در این امتحان مردود مىشود!»