نگاه

خدارا بیشتر دوست دارم

ز همان روزهای اول عازم جبهه شد. جنگ که شروع شد، دیگر دلش این جا نبود. من بودم و 5 فرزندم! می‌گفت شما را خیلی دوست دارم؛ اما خدا را از شما بیشتر دوست دارم. 41 ساله بود که رفت. سربازی‌اش به زمان رژیم طاغوت می‌خورد و سربازی نرفته بود. برای حضور در جبهه و به عشق امام خمینی گفت می‌روم. این جا بود که سختی شش ماه آموزش فشرده را به جان خرید و رفت منطقه. یکی از دخترها را به ازدواج در آورده بود و وقتی که رفت، داماد و یکی از پسرانمان، چوب فروشی‌اش را ادامه دادند. دنیایش یا ما خیلی فرق داشت. مایی که در فکر گوشت و مرغمان بودیم؛ اما او جای دیگری را می‌دید. همان جایی را که امامش دیده بود. حالا دیگر وقت پرواز شده بود. سر پل ذهاب او را به آرزویش رسانید.
همسر شهید ید الله برد پیشه - از همان روزهای اول عازم جبهه شد. جنگ که شروع شد، دیگر دلش این جا نبود. من بودم و 5 فرزندم! میگفت شما را خیلی دوست دارم؛ اما خدا را از شما بیشتر دوست دارم. 41 ساله بود که رفت. سربازیاش به زمان رژیم طاغوت میخورد و سربازی نرفته بود. برای حضور در جبهه و به عشق امام خمینی گفت میروم. این جا بود که سختی شش ماه آموزش فشرده را به جان خرید و رفت منطقه. یکی از دخترها را به ازدواج در آورده بود و وقتی که رفت، داماد و یکی از پسرانمان، چوب فروشیاش را ادامه دادند. دنیایش یا ما خیلی فرق داشت. مایی که در فکر گوشت و مرغمان بودیم؛ اما او جای دیگری را میدید. همان جایی را که امامش دیده بود. حالا دیگر وقت پرواز شده بود. سر پل ذهاب او را به آرزویش رسانید.
* از شهدای حزب مؤتلفه اسلامی
https://shoma-weekly.ir/P7UeMA