ادب و هنر

خاکریزی که رهبری تک تیرانداز آن است

رهبری کتاب‌ها را با این همه مشغله خط به خط، صفحه به صفحه می‌خوانند، تقریظ می‌زنند، حاشیه می‌زنند، اشکالات فنی می‌گیرند و بعد می‌خواهند که اعلام شود؛ چرا؟ برای این‌که این خاکریز سوراخ است. این قسمت خاکریز انقلاب خراب است. یادم هست در عملیات بدر یک خاکریزی بود که در سه طرف آن دشمن وجود داشت. پشت سر هم ۳۰ کیلومتر باتلاق بود. آدم زنده‌ سالم، هفت هشت ده نفر بیشتر نبودند. یکی از این بچه‌ها آر.پی.جی می‌گذاشت این‌جا، ۱۰ متر آن طرف‌تر یک تیربار، ۵۰ متر آن طرف‌تر یک تیربار دیگر و آر.پی.جی. خدا شاهد است یک نفری خودش انجام می‌داد چون آدم سالمی که بتواند پشت خاکریزِ «چهارراهِ خندق» بدود نبود. می‌گفت من می‌دوم و می‌زنم که دشمن آن طرف فکر کند هنوز پشت خاکریز کسی هست. الان آن خاکریزِ چهارراه خندق همین خاکریز سینمای انقلاب و دفاع مقدس و رمان انقلاب اسلامی است.

با انتشار پر سر و صدای تقریظ رهبری بر یک کتاب درخشان دیگر در ادبیات معاصر، خیلی ها پرسیدند تقریظ یعنی چه و چرا رهبری تقریظ می نویسند. تقریظ به فتح حرف اول، به معنی آن ستودن ، مدح کردن  است و اصطلاحا به نوشته بزرگی در خصوص یک کتاب گفته می شود. شاید بتوان معادل انگلیسی آن را Critic  دانست. (به معنای شرح داده شده و نه به معنای دیگر لغت که نقد است) .

اما ماجرای تقریظ نوشتن های رهبری جای تأمل دارد؛ در مراسم رونمایی از تقریظ کتاب «لشکر خوبان»  دکتر رحیم پور ازغدی به نکته جالبی اشاره کرد: «رهبری کتابها را با این همه مشغله خط به خط، صفحه به صفحه میخوانند، تقریظ میزنند، حاشیه میزنند، اشکالات فنی میگیرند و بعد میخواهند که اعلام شود؛ چرا؟ برای اینکه این خاکریز سوراخ است. این قسمت خاکریز انقلاب خراب است. یادم هست در عملیات بدر یک خاکریزی بود که در سه طرف آن دشمن وجود داشت. پشت سر هم ۳۰ کیلومتر باتلاق بود. آدم زنده سالم، هفت هشت ده نفر بیشتر نبودند. یکی از این بچهها آر.پی.جی میگذاشت اینجا، ۱۰ متر آن طرفتر یک تیربار، ۵۰ متر آن طرفتر یک تیربار دیگر و آر.پی.جی. خدا شاهد است یک نفری خودش انجام میداد چون آدم سالمی که بتواند پشت خاکریزِ «چهارراهِ خندق» بدود نبود. میگفت من میدوم و میزنم که دشمن آن طرف فکر کند هنوز پشت خاکریز کسی هست. الان آن خاکریزِ چهارراه خندق همین خاکریز سینمای انقلاب و دفاع مقدس و رمان انقلاب اسلامی است.»

با این وصف مروری بر فهرستی از کتابهایی که تقریظ رهبری بر آنها منتشر شده است، خود نشان دهنده خطی است که باید دنبال کرد. این تقریظ ها برابر چشم شما است:

 

    سفر به قلهها

گزارش اول، حرفه ای و هنرمندانه، شرح کوتاهی از اولین ساعت بمباران سیانوری حلبچه، ارایه کرده است که بسیار مغتنم است، و نیز اشاره ای به وضع اسرای عراقی در پشت خط اول دارد که آنهم جالب و مهم است. گزارش کوتاه دوم از همان نویسنده است. گزارش بعدی که به زبان روزنامه ای و در سبک گزارشهای مطبوعات غربی و به تقلید از آنها نوشته شده حاوی مطلبی چندان مهم نیست، به علاوه که گسیختگی در ذهن و نارسائی در زبان هم گاه در آن هست، ولی از این جهت که تصویری ـ گرچه مبهم ـ از کردهای اتحادیه میهنی ارائه کرده، مغتنم است. گزارش چهارم درباره حمله عراق به جنوب پس از قبول قطعنامه (تیرماه 67) و از آن جالبتر، شرح انهدام منافقین در غرب کشور و تپه حسنآباد است. گزارش خوبی است. تکیه بر بچه‌‌های جنوب (فقط) برایم مفهوم نشد هرچند ناگفته ماندن چیز مهمی در آن واقعه، برایم کاملاً مفهوم بوده و هست! گزارش آخر ـ از همان نویسنده ـ (نویسنده گزارش چهارم!) چیزی نیست جز قلمانداز یک نویسنده خوش ذوق که جز پاسخ به احساسات، هدفی از نوشتن ندارد....این گزارشها را در 18 اسفند 70 تمام کردم و نه چندان خوشحال!

 

   پا به پای باران

این هر دو نوشته، گویا، پرسوز، دردمندانه و هنرمندانه است. دست این عزیزان درد نکند که درد دل غریبانه یک شهر، بلکه یک ملت را چنین پرمهر و دلسوز، روایت میکنند. تاریخ ما بعدها نهفقط خرمشهر و جوانها و پدر و مادرهای مقاوم آن را، که این دلها وجدانهای بیدار و حقجو و حقگو را نیز ستایش خواهد کرد که نگذاشتند قصه جهادی به آن عظمت در لابهلای یاوهگوییها و هرزدراییهای زمانه گم شود. درود بر بهبودیها و سرهنگیها.

 

   تپههای لاله سرخ

از این کتاب، آخرین نوشته، یعنی تپههای لاله سرخ از همه شیرینتر و دقیقتر است. نوشته شهید هم که طلوع دوباره نام گرفته، عطر شهادت و اخلاصش محسوس است... و هر سه نوشته یادبودهای با ارزش از جنگ و ایثار هشت ساله است.

 

   یاد یاران

«در این نوشته، صفا و صداقت زیادی موج میزند. نویسنده غالبا» نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه بسیجی تقریبا» با همه جوانبش در این‌‌جا منعکس است و میشود فهمید که چگونه جوانهایی در کوره گداخته جبهه به چه گوهرهای درخشندهای تبدیل میشدهاند. ذکر خصوصیات موقعها و حادثهها و آدمها، تصویر باورنکردنی جنگ هشت ساله را تا حدود زیادی در برابر چشم آیندگان میگذارند.

 

   یادداشتهای خرمشهر

خدا غریق رحمت کند این شهید عزیز را که در سال های منتهی به 64 یعنی در بحبوحه شور و هیجان دفاع مقدس و بسیج سراسری ملت در این راه دردمندانه،نقاط منفی را به نظر آورده و از آن نالیده و دم از غربت رهروان راه جهاد زده است.بعضی امروز گمان می کنند راه خدا غریب است یعنی حقیقت روشن اصلی را که همان حرکت عمومی در راه خیر و صلاح است در برابر واقعیت زشت کجروی های گاهگاهی و جا بجایی کمرنگ می بینند.اما این گمان همیشه بوده حتی در سال 64 و پیش از آن .... و البته چنین نگرشی در جمهوری اسلامی همیشه نادرست بوده و إن شاءالله همیشه نادرست خواهد بود

 

   همپای صاعقه

این کتاب منبع بسیار غنی و ارزشمند است که از آن میتوان دهها کتاب و فیلمنامه و زندگینامه استخراج کرد. لحظات و حالات ثبتشده در سراسر این کتاب، همان ظرافتهای حیرتانگیزی است و ...

 

    یادداشت های ناتمام

از این چهارنوشته، سومی را که به قلم شهید سید محمد شکری است قبلاً در جزوهی مستقل خوانده بودم. از اولی هم که به قلم شیوا و سرشار از صفای شهید سمندری است، ذکر در «حنابندان» قدمی ـ که یکی از شیواترین نوشتههای مربوط به جبهه است – رفته بود و با آن آشنائی دورادوری داشتم. آن را خواندم و حقیقتاً محظوظ شدم. خدا این هر دو شهید را در سرادق ملکوت، همنشین اولیاء فرماید. نوشته کمال سپاهی هم شیرین و خواندنی است هرچند آن جاذبه دو نوشته دیگر را ندارد. درباره نوشته آخر هم، دو سه جمله در ابتدای آن نوشتهام. خداوند به همهشان جزای خیر بدهد.

 

   ضربت متقابل

کتابهایی مانند «ضربت متقابل» و «همپای صاعقه» باید کتابهای رایج دست کارکنان در سطح سپاه و خانوادههایشان باشد. این کتاب نقش فرماندهان را در جنگ برجسته میکند که چگونه فرماندهان سپاه و ارتش وارد صحنه دفاع مقدس شدند و عملیاتهای موفقی را انجام دادند...وظیفه فرماندهان ترویج، نشر و عرضه این کتابها به حد کافی در جامعه است.

 

   خاکهای نرم کوشک

الان چند سالى است که کتابهایى درباره سرداران و فرماندهان جنگ باب شده و مىنویسند و بنده هم مشترى این کتابهایم و مىخوانم. با اینکه بعضى از اینها را من خودم از نزدیک مىشناختم و آنچه را هم که نوشته، روایتهاى صادقانه است - این هم حالا آدم مىتواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغهآمیز و کدام صادقانه است - بسیار تکان دهنده است؛ آدم مىبیند این شخصیتهاى برجسته، حتّى در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمدهاند؛ این اوستا عبدالحسین برونسى، یک جوان مشهدى بنّا، که قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه مىکنم و واقعاً دوست دارم شماها بخوانید. من مىترسم این کتابها اصلاً دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهاى نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده.

 

   دسته یک

 از جنگ یک تصویر باشکوه ولیکن دوری در جلو چشم همه بود، باشکوه و با عظمت. اما مثل تابلویی که در بالا گذاشته باشند و آدم از دور بخواهد به آن نگاه کند. این کتابها آمدند این ریزهکاری تابلو را کشاندهاند جلو و حالا انسان میتواند آن ها را از نزدیک ببیند. این «دسته یک» را ببینید! به هیچ وسیلهای نمیشد آن ریزه کاریهای زیبای آن تابلوی با عظمت را به کسی نشان داد جز در چنین کتابی و با چنین مصاحبههایی؛ با همین خصوصیاتی که انجام گرفته. انصافا خیلی خوب سلیقه به خرج داده و خیلی خوب کار کردهاند.

 

    پایی که جا ماند

تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد و...

 

   فرهنگ جبهه

وقتی که جلد اول فرهنگ جبهه درآمد طبعا بطور عادی مثل بقیه منشوراتی که پیش من می آوردند نشستم آن را خواندم.این کتاب از بس مرا جذب کرد تا آخرش خواندم؛بعد دیدم این کافی نیست به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید گفتم این کتاب اصلا باید در فضای خانه ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند.

 

    دا

کتاب«دا» که حقا و انصافا کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است، مربوط به بخش کوچکی از وقایع جنگ تحمیلی است و این نشان می دهد که هشت سال دفاع مقدس دارای ظرفیت تولید هزاران کتاب به منظور انتقال فرهنگ و ارزشهای اسلامی و انقلابی به جامعه و جهان است.

 

    نورالدین پسر ایران

این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه پُرکار و اعجاز گونه هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشتهاند. و...

 

https://shoma-weekly.ir/nmA10E