نگاه

حزب؛ یک نهاد پایدار

آخرین کارها در این زمینه [تأسیس حزب جمهوری اسلامی] روزهایى انجام گرفت که تازه امام (ره) از خارج وارد ایران شده بودند و ما همه‌مان گرفتاریهاى بسیارى داشتیم. من در مدرسه‌ رفاه که مرکز کار ما بود شاید بتوانم بگویم در طول روز نیم ساعت حالت آرام و قرار نداشتم... در خلال این مسائل ما ناگهان با دوستانى که یک‌سال و نیم درباره‌ تشکیلات اسلامى باهاشان بحث و مذاکره و کار بى‌شمار کرده بودیم به این فکر افتادیم که مسئله‌ حزب دارد در بین این همه حادثه و این همه مسائل روزمره گم مى‌شود و حزب یک نهاد پایدار است، یک چیزى است که براى آینده‌ این انقلاب ضرورى است ...

امام خامنه‌ای- آخرین کارها در این زمینه [تأسیس حزب جمهوری اسلامی] روزهایى انجام گرفت که تازه امام (ره) از خارج وارد ایران شده بودند و ما همه‌مان گرفتاریهاى بسیارى داشتیم. من در مدرسه‌ رفاه که مرکز کار ما بود شاید بتوانم بگویم در طول روز نیم ساعت حالت آرام و قرار نداشتم... در خلال این مسائل ما ناگهان با دوستانى که یک‌سال و نیم درباره‌ تشکیلات اسلامى باهاشان بحث و مذاکره و کار بى‌شمار کرده بودیم به این فکر افتادیم که مسئله‌ حزب دارد در بین این همه حادثه و این همه مسائل روزمره گم مى‌شود و حزب یک نهاد پایدار است، یک چیزى است که براى آینده‌ این انقلاب ضرورى است ...

 در خلال این کارها گفتیم بنشینیم و کار اساسنامه و مرامنامه‌ حزب را به آخرین مراحلش برسانیم. من و آقاى باهنر مأمور شدیم از طرف جمع که این کار را انجام بدهیم و باید اعتراف کنم که زحمت بیشتر را مرحوم شهید باهنر کشیدند طبق معمول، چون همه‌ کارهاى مشترکى که کسى با ایشان داشت آن قسمت سنگین بار روى دوش مرحوم باهنر بود. دو نفرى رفتیم منزل شهید اسلامى، مرحوم حاج صادق اسلامى، شهید عزیز فقیدمان که از چهره‌هاى بسیار منور این انقلاب بود و حیف که از دست ما رفت و از دوستان عزیز و قدیمى من بود.(1) از اوائل انقلاب ما با او همکارى، همفکرى و همدلى و رفاقت نزدیک داشتیم(2) و خانه‌ى او پاتوق ما بود که مرتب از مشهد که من مى‌آمدم خانه‌ او مى‌رفتم گاهى ده روز، بیست روز آنجا مى‌ماندم. رفتیم منزل ایشان، خود شهید اسلامى هم نبود، هوا هم سرد بود، زمستان بود، زیر کرسى نشستیم دو نفرى و مشغول کار شدیم. بعد من چون کار زیاد داشتم آمدم بیرون، شهید باهنر نشست از صبح تا شب همین‌طور زیر کرسى نشست که من تعجب مى‌کردم چطور این آدم از نشستن یکجا خسته نمى‌شود، حالا کار هیچ، باز عصرى شد یا شب شد، عصر شد، من سر زدم، باز یک ساعت دو ساعتى نشستیم با هم کار کردیم، باز من رفتم، باز ایشان نشسته بود و شب مجدداً رفتیم، به نظرم دو شبانه روز به همین ترتیب ما آنجا با هم بودیم، کار تمام شد. البته بین من و آقاى باهنر نوعى همزبانى وجود داشت، یعنى این همزبانى شاید بین آقاى باهنر و هیچ‌یک از برادران نزدیک و همکار دیگرمان و بین من و همچنین آن برادران وجود نداشت... بعد براى آخرین مراحل تصویب بردیم کانون توحید - که پایگاه اولى حزب آنجا بود - با مرحوم شهید بهشتى و آقایان هاشمى رفسنجانى و موسوى اردبیلى پنج نفرى نشستیم و تمام کردیم و بنده بردم خدمت امام (ره) و ارائه‌ دادم.(3)

پانوشت:

1- امام خامنه ای در سخنانی که در شماره شماره 4539  روزنامه ایران مندرج شده است درباره وی چنین گفته‌اند: «من فکر نمی‌کنم مردم ما بدانند صادق اسلامی کی بود! و بتوانند بفهمند این مردی که در طول پانزده سال مبارزه یک لحظه آرام نگرفت که بود. اگر مى‌بینیم کسى مثل شهید اندرزگو مثلاً نام آور مى‌شود و چهره‌ برجسته‌اش در تاریخ مبارزات اسلامى ما مى‌درخشد، باید بدانیم امثال صادق اسلامى بودند که امکان مى‌دادند تا شهید اندرزگو به وجود بیاید و فعالیت کند لذا یقیناً در رتبه‌ کار انقلابى، صادق اسلامى کمتر از اندرزگو نبود. شهید صادق اسلامى یک عنصر ممتاز و فعال، با فکر و فداکارى بود که همه چیز در راه مبارزه برایش وسیله بود تا به آن هدف انقلاب برسد...»

2-  از جمله این سوابق می‌توان به حامشی که از معظم له در سال 1385 بر کتاب رسول جعفریان چاپ شده است، اشاره کرد. جعفریان در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران» درباره موتلفه اسلامی پس از دستگیری های سال 43 به نوعی قلم زده است که برداشت تعطیلی این تشکیلات از 44 به بعد به نظر می رسد. امام خامنه‌ای در حامش به این مطلب که در چاپ های بعدی آن آمده است ، نوشته اند: «جلسات فکری آنان از سال 45 نوعی هسته تشکیلاتی بود. من خود در سال 45 در بعضی از این جلسات، مباحث فکری تدریس می کردم. افرادی از قبیل اسلامی، لاجوردی، خلیلی، توکلی و بسیاری دیگر که زندان های کوتاهی را هم تحمل کرده بودند، محور مبارزات در محیط عمومی تهران، به ویژه بازار محسوب می شدند.»

3- کنفرانس مطبوعاتی در 26 مردادماه 1361

https://shoma-weekly.ir/dHhe8n