نصر عزیزی- منظر اول: آتشسوزی ساختمان پلاسکو شاید در ابتدا رویدادی عادی تلقی شود، ولی عمق فاجعه نه تنها از بعد خسارتهای مالی، بلکه از نگاه اجتماعی و ساختاری و فرهنگی و مدیریتی با محاسبات زودگذر امر سادهای نیست و این مهم فصل تازهای را برای نگاه به اداره امور باز میکند.
در منظر اول یاد و خاطره جاودانه و ماندگار آتشنشانان ایثارگر و با وفا جلوهای از مسیر شهادتگونه تودههای مؤمن را نشان میدهد، باید روحیهای جهادی و ایثارگری در جمعی وجود داشته باشد تا در هنگامههای خطر و پیشگیری از آن عدهای به استقبال مرگ آگاهانه و شهادت خداداده بروند. شاید برای کسانی در داخل و خارج از ایران باور این موضوع سخت باشد که هنگام عملیات جنگ سرافرازان جبهههای نبرد برای رفتن روی مین گوی سبقت میربودند. از این اتفاقها در کشور ما زیاد افتاد.
دلیل جانفشانی آتشنشانان و سایر ایثارگران عرصههای جهادی را نمیتوان در چیزی جز ایمان واقعی و معرفت حقیقی و اعتقاد راسخ یافت که این فقط در نظام الهی جمهوری اسلامی قابل تعریف است و اگر در نقاط دیگر دنیا در دهههای اخیر یافت میشود، آن هم از آثار الگوآفرینی این نظام و رهبری آن است.
آتشنشانان عزیز نه از روی اکراه و اجبار و دستور سازمانی به آغوش آتش و خروارها آوار در حال فروریزی رفتند، بلکه برای حفظ جان هموطنان و برادران دینی خود و حفظ مال و دارایی جمعی کاسب طبقه متوسط و پایین و صدها کارگر حقوقبگیر، تا مرز شهادت در این وادی وارد شدهاند. این درست بزرگی برای مدیران دنیا طلب و عافیت پیشه و رفاه زدهای است که هم معنی ایثار و خدمت جهادی را بفهمند و هم بدانند در فضای نعمت آزادی این مردم چرا به آنها رأی دادهاند؟
منظر دوم: اگر نگاه تمدنسازی به آینده امیدوارنه این نظام داشته باشیم، آیا با سیاستهای آزمون و خطا و یا غیرمدبرانه و بدون جامعنجگری میتوان به این هدف رسید؟ بحث فقط مرتبط به ساهختمان پلاسکو یا حادثه راهآهن سمنان و یا کشتارهای روزانه قاتلان نامرئی صنعت خودرو و یا شبکه زیرساختها و حمل و نقل نیست، همچنین نمیتوان انگشت تقصیر را فقط به مدیریت محدود شهری نشانه رفته بلکه بحث بر سر این است که نظام جامع مدیریتی درحوزههای مسئولیت خود به کدام جهت حرکت میکنند؟
از جهت پیشگیریهای آینده که در گذشته زیاد تکرار گردید، جایگاه استانداردها کجاست، جایگاه نظارتها کجاست، جایگاه برنامهریزی کلان و جامع و مرتبط با هم ساختار شهری با الگوهای مرتبط کجاست؟ محیط زیست با چه نگاهی به سلامت روح و روان و آرامش و آسایش مردم اقدام میکند؟ وظیفه دولت در اجرای حقوق شهروندان نه در شعار بلکه در عمل چیست؟
قوانین مصوب و مرتبط که از عدم اجرای آنها این فجایع به بار میآید چرا اجرا نمیشوند؟ تعارفات و رودرواسیهای بین قوا تا کجا باید ادامه یابد؟
آیا محاسباتی برای هزینههای نامرئی کم اعتمادی، بی اعتمادی و نارضایتی مردم و نوع نگرش ناامنی روحی و روانی وجود دارد؟ آیا برای سال جاری و سال آینده از فردای پلاسکوف برای کلانشهر آبستن حوادث تهران تدبیری وجود دارد؟
اگر بر اثر کفر نعمت و یا نعمتنشناسی آنها که مسئولیتها را به عنوان امانت پذیرفتهاند، تقدیر بر آن باشد که زلزلهای در شهر تهران به قووع بپیوندد، چه نیروی داخلی و حتی بینالمللی میتواند ابعاد فاجعه را جمع نماید؟ آنچنان که غیر مسلمانان در عمل به قرآن و دین زلزلههای هشت ریشتری را بطور مداوم پشت سر میگذارند، جای مدیران نشسته بر سفره خون شهدا کجاست؟
اگر در نوع نگرش مدیریتی و نوع دغدغههای خدمتگزاری بازنگری بشود، بطور حتم بحرانها و فاجعههای زیادی قابل پیشگیری هستندکه از الزامات آن بازنگری در برنامههاف روحیات جهادی، سازماندهیهاف نحوه خدمتگزاری، آسیبشناسیها مداوم، میزان ناآرامیهای خدمتگزاری، استانداردها، عمل به تعهدات، پرهیز از سیاستزدگیها و دل نبستن به پیرایههای دنیاطلبی و دنیازدگی است. اگر این قدم برداشته شود، قدوم ایثار و روحیههای جهادی خواهند آمد.
این مسئولیت بیدارباشی است تا همه مسئولان قوای سه گانه و سایر نهادهای اجتماعی و مردمی و سازمانهای مردم نهاد به خود آیند و بار دیگر به رسم تکرار و خارج از اصول انگشت حسرت به دندان نگیرند. باید منتظر بود تا مسئولان چه خواهند کرد؟