نگاه

جنگ سهمگین بدون دود و آتش

حماسه باید در جبهه‌ای اتفاق بیافتد که آنقدر بین خودی و غیرخودی آمیختگی است که عموماً ما خود عنصر مفید دشمن هستیم بدون آنکه هیچ هوشیاری نسبت به این عمل در جبهه دشمن داشته باشیم.

قاسم امانی- قدما می‌گفتند که اگر پدر و پسری مقابل هم و در یک صنف به فعالیت اقتصادی بپردازند به جائی می‌رسد که به مرگ هم راضی می‌شوند و از هیچ نقشه‌ای برای نابودی هم کم نمی‌گذارند.

حماسه باید در جبهه‌ای اتفاق بیافتد که آنقدر بین خودی و غیرخودی آمیختگی است که عموماً ما خود عنصر مفید دشمن هستیم بدون آنکه هیچ هوشیاری نسبت به این عمل در جبهه دشمن داشته باشیم.

اما امروز در یک جبهه همه جهان و همه آدمها به نحوی درگیر شده اند و کسی نیست که با ابزار امروزی غافل از محصول و بازار آنها باشد. قدرتهای بزرگ با ابزاری غیرقابل تصور درصدد تصرف هر چه بیشتر آن هستند و اجازه نفس کشیدن به هیچ جنبنده‌ای را بر خلاف خواست ونظرخودشان نمی‌دهند. و آن جبهه‌ای است که اگر چه هیچ کس به دیگری رحم نمی‌کند و همه تنها به منافع خود فکر می‌کنند. سفره‌ای بسیار چرب به نام ایران زمین هم چند ده سالی است از دست درازی آنها کوتاه شده است. کوتاه که نه بلکه با یک ایدئولوژی و فرهنگ و نگاه به نام امت واحده اسلامی و تلاش برای رضای خدا و چیزهایی که بیان آن لرزه به اندام همه تلاشگران عرصه‌های تولید واقتصاد و درآمدزایی می‌اندازد. یا وجود گرانبهاترین دُرها که از همه نوع آن در این سرزمین یافت می‌شود نه آنکه هیچ کم و کاستی ندارد بلکه قوه و توان حرکتهایی را داراست که همه نظام‌های حاکم بر اقتصاد جهان را هم می‌تواند متحول کند. و بالاتر از آن می‌تواند به تسخیر تمام عیار خود درآورد. چرا که منابع بی پایان از قبیل نیروی انرژی، کار، محل و امکانات فراوان و ارزان در سرزمین خود و اطرافش و هر آنچه لازم است بی بدیل و فراوان‌تر از هر منطقه از جهان را دارا است. هزار و چهارصد سال از تربیت همراه با سخت‌ترین شرایط یک جماعتی به نام شیعه می گذرد. جماعتی که خدا از بهترین عزیزانش چون علی و زهرا و حسین و همه معصومین و تبارشان برای این فرهنگ مایه گذاشته و غنی‌ترین فرهنگ و ناب‌ترین منطق و بیان را با گزاف‌ترین هزینه به پای این جماعت نثار کرده است. از آن طرف هم مثل همیشه طرف مقابل را برای تجهیز جبهه حق به مدرن‌ترین ابزار و امکانات و دسترسی به همه قدرتهای زر و زور و تزویر مجهز نموده! ما بعد از آن همه زحمت بزرگانمان برای تربیت و اخلاق که اساس همه فعالیتهای ماست به شیوه‌های آنان دل سپرده و فریب خورده از همه جای پیکره این امت که آن را امت واحده خواسته‌اند و در سایه ولایت که همه را مأموم به امام خوانده و به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که ناشایسته‌تر از آن ممکن نبود!

و اما امروز می‌خواهیم حماسه بیافرینیم! ابزار و امکانات طبیعی و معنوی کاملا مهیا است و آنچه لازم بوده است طی هزار سال در نهایت سختی و با خون های گرانقیمت و هزینه رنج‌های بسیار به دست ما رسیده است و ما به گونه‌ای عمل می‌کنیم که انگار همه عامل دشمن اند و مخصوصاً با مدیران وبرنامه‌ریزان از کلان آن گرفته تا جزء جزء آن مانند عمّال طرفهای مقابل و یا کارگزار غیر خودی عمل می‌کنیم.

گفته شد در این جنگ بدون آتش و دود پدر به پسر رحم نمی‌کند چه برسد به سازمانهای بزرگ که حتی کشورهایی مثل آمریکا را اداره می‌کنند و برای مدیران آنها دستورالعمل می‌نویسند. آن ها وقتی به منابع سرشار ایران برمی‌خورند و در کنار آن فرهنگ شیعی نبوی را پویا می‌بینند و همه دنیای خود را در خطر می‌یابند آیا حاضر نیستند بعنوان مشاوره‌ و کار علمی و نظریات دهن پرکن اما بنیان‌برانداز بر روی نظرات هر کس که می‌تواند در تصمیم‌گیری این مملکت کوچکترین تاثیری داشته باشد کار کنند؟ و یا از مجلس قانون‌گذاری تا کل ارکان اجرائی و قضائی شرایطی پدید آورند که کار کردن و تلاش و پیشرفت در این مملکت ناممکن بنماید؟ هر آنچه از دستشان برآید می کنند تا فعالیت و خصوصا تولیدات را با دست‌اندازها و پیچیدگی هایی مواجه کنندکه هرگز نتوان خوب شکوفایی این اقتصاد را دید. و آیا هست گوش شنوا؟ آیا هست روزی که ما به تربیت اسلامی و اخلاق بزرگانمان و روایات و احکام باز گردیم و به قرآن و خدا و معصومین اعتماد پیدا کنیم و مردم را صاحب منصبان خود ببینیم؟ خود را کارگزار در خدمت آنها بدانیم و از بازیهای جناحی و حزبی و تعصب‌های فردی و گروهی دست برداشته به خدا و پیغمبر و وظیفه بیندیشیم؟

امروز در جبهه‌ای هستیم که بسیار پیچیده است. دشمن صاحب ابزاری بسیار دقیق و کارشناسی شده است و ما بجای آنکه توجهمان به کارهایی غیرخودی‌ها باشد، تمام و کمال به خودی‌ها سرگرم هستیم. به جای کار برای خدا و امت اسلامی دنبال آنکه چه می‌گویند و چه بگوئیم می رویم. از پای منبر ولی امر مسلمین که بلند می‌شویم به نظر می‌آید باید فردا همه امور آن چنان جریان یابد که دقیقاً توقع از مدینه طیبه می‌رود، ولی باز روز از نو و روزی از نو! ما دشمن شناسی‌مان را به دشمن‌بینی دوستان بدل کرده ایم و زیرکی برای مقابله با طرحهای دشمن را به سرگرمی برای تهمت و غیبت و بدگویی و بدبینی بندگان صالح خدا فروخته‌ایم. امروز سرگرم احکام ثانویه ایم و آنقدر بازی خورده مصلحت شده‌ایم که همه مصالح را فدای آنچه کرده‌ایم که بازی‌مان داده‌اند و چه ساده است با کمترین بررسی دریابیم که چه برنامه‌های پیچیده و هزینه‌ها کرده‌اند که ما به این سادگی و ارزانی اصول اولیه‌مان را فدای مصلحت‌ها کنیم.

در این میدان نبرد ما از زیر صفر قدرتهای خود استفاده نمی‌کنیم. مثلاً اگر در جنگ تحمیلی ما کمی از حماسه‌های عاشورا و شور شهادت و گذشت و فداکاری و فرهنگ دینی‌مان کمک گرفتیم و صحنه‌های نبرد را به میدان رعب و وحشت همه دشمنان بدل کردیم (اگر چه امروز چنان فرصتی باشد) ممکن است بتوانیم باتجربه و شناختی که از قدرت و عظمت توانایی‌های فرهنگ شیعی در مقابل توان نظامی دشمن یافته‌ایم چندین برابر زمان جنگ تحمیلی موفق باشیم. که اگر این تجربیات را داشتیم برخورد و مقاومت و بسیاری از پارامترهای تعیین کننده در جنگ به گونه‌ای دیگر تغییر می‌کرد. مثلا اگر یک شهید بابائی با دقت در دینداری تا ابد دلهای بسیاری را تکان می‌دهد ما ممکن بود بتوانیم با ضبط رفتار و ثبت اعمال بسیاری از دلاور مردانمان ثمره تلاش در تسلط بر نفس و اثرات آن را به گونه‌ای دیگر برای نسل‌های بشری به تصویر در آوریم.

اما می‌توان گفت امروز در نبرد سهمگین اقتصاد ما نه تنها از کمترین توجه به الگوها و فرهنگی که همه غرب و شرق از آن در وحشتند هیچ استفاده‌ای نکرده و نمی‌کنیم بلکه عروسک‌های خیمه شب بازی شده‌ایم در خدمت اهداف آنان! البته نه به این سادگی که با هزینه بسیار آنان و غفلت بسیار بیشتر دوستان! خصوصاً اینکه به جای حساسیت روی برنامه های دشمن حساس بودن روی شعارهایی که دشمن ساخته است ما را سرگرم نموده! که فلان فکر چپ است، راست است، افراطی است و چه و چه است. غافل از آن که ما مبانی غنی در روایات و احکام داریم که باید هر چیزمان را فقط با آن تطبیق دهیم. در یک جامعه نمونه اسلامی صاحب اخلاق که کمترین توقع همه شهادت‌ها و رنج‌های تاریخی فرهنگ ناب محمدی است ، از برنامه‌ساز صدا و سیما تا نماینده مجلس خود را در مقابل رسول اکرم و ائمه اطهار و شهدا و اسلام و خدا مسئول می‌داند تا یک یک مجریان قانون که همه تنها دغدغه‌شان پیاده شدن مُر قوانین شرع و ایفای حقوق حقه شهروندان و اجرای سبک زندگی اسلامی در همه شئون جامعه است و همه خود را فدائی و ایثارگر برای دیگران می‌دانند.

حدود ده سال قبل نیمه شبی در یک کارخانه در چین با مهندسی، بحث می‌کردم. که مدیر کارخانه شما با این ثروت و گران‌ترین ماشین بنز و چه و چه با شرایطی روزگارمی گذراند که در ایران حتی کارگران خارجی غیرقانونی هم در چنین شرایطی زندگی نمی‌کنند. پس به چه انگیزه‌ای کار می‌کنید؟ شروع کرد فلسفه‌ای مفصل بافت که ما در مبارزه با امپریالیسم جهانخوار باید مدیرمان فداکاری کند و در نهایت امکانات باشد تا شمای خارجی بیایی اعتماد کنی و از ما جنس بخری! من هم باید برای مبارزه با آمریکا در سخت‌ترین شرایط و کمترین توقع کار کنم تا با تولید زیاد و گرفتن قله‌های اقتصاد جهان آمریکا را نابود کنیم. گفتم این حرفهای تو است یا نه؟ گفت نه ما آموزش دیده‌ایم که باید یک نسل بسوزیم تا نسل‌های بعدی ما روی خوش زندگی را تجربه کنند و کشور ما در آینده بتواند دنیا را به زانو در آورد! با خودم گفتم چقدر باید دولت چین برای یک فرهنگ‌سازی هزینه کند تا بتواند یک جامعه را به کار، تلاش و فعالیت توجیه کند؟ در حالی که از فرهنگ کمونیستی بهره می‌برده است رنج متحمل شودتا بتواند به این جامعه فرهنگ تلاش برای ساختن یک کشوربدون منابع زیرزمینی و تنها متکی به زحمت زحمتکشان را القا کند. در مقابل ماکه برای هر روز و هر شب زندگی و هر شعارمان هزاران سال پیشینه و فضای لازم و شعارهایی که برای هر یک خون‌ها و رنج‌های آن را پیشینیان برده‌اند داریم، در آغوش دشمن آسوده‌ایم. (که این جمله توضیح بسیار مفصل و با جزئیات لازم دارد) حال ما با داشتن فقط یک جمله از مولایمان علی(ع) یا یک جمله از عاشورا یا یک واقعه از وقایع رسول مکرم(ص) یا یک آیه از قرآن و یا یک کلمه از یک دعا که بی نهایت امثال آن راداریم چه غوغاها می‌توانیم بکنیم.

اما چرا فرهنگ میدان دادن به حماسه و شور در جامعه ما وجود ندارد؟ چرا در بین مسئولین تراز اول ما فقط حال و قال دنیا و روزمرگی رسوخ کرده؟ لازمه ی نجات از این منیت‌ها و تعصبات ،رجعت است به حقیقت و آنچه از سلف صالح این نهضت باقی مانده است.که همه تنها در خداخواهی، خداجویی و انجام وظیفه‌های الهی و ایثار و فداکاری خلاصه می‌شود. او نمونه آن را در چند ماه اول نهضت به گونه‌ای مطرح کرد که همه قدرتها را به وحشت از آن بر آن داشت تا این حال و هوا و روحیه را نابود کنند و کردند آنچه نباید می‌شد. امروز کمترین دوره‌ای از آن حال و هوا در کمتر کسی پیدا می‌شود.

آیا وقت آن نرسیده است که در جواب ندای «هل من ناصر حسین» که خودیاری دهنده همه است و یاری‌گر است و فقط برای نجات ما این ندا را سردادکه ما متوجه تکالیف خود باشیم، حماسه‌سازانی برخیزند؟ برخیزند تا هر آنچه در این نظام دست و پا گیر است و غیرمنطبق با اصول اسلام ناب به نقد گیرند و کارشناسی کنند و جهات ظالمانه‌ای که دشمن برای به زانو در آوردن این حرکت در طراحی آنها کشیده است را روشن نمایند و با نهایت جسارت و شجاعت مسیر واقعی نهضت خمینی را برای آماده‌سازی جهان در پذیرش منجی واقعی شفاف‌سازی نمایند.

قبل از انقلاب، حماسه‌سازان و برجستگان تهمت‌ها می‌شنیدند، ناملایمات می‌دیدند اما به پای دینداری و مقاومت در راه آرمانها تحمل می‌کردند. در جبهه‌ سیاسی و اقتصادی بسیاری مسائل متفاوت با جبهه اقتصادی است و تکلیف بسیار روشن است اما بعد از انقلاب بسیاری حرفها آنقدر سنگین است که به قول شهید لاجوردی گاهی فقط باید برای خدا بروی جهنم! تحمل برخی مطالب و تهمت‌ها و بینش‌ها از هر جهنمی جهنم‌تر است.

حال اگر حماسه‌سازان کم نیاورند، توجیهی دارندکه تکلیفی ندارند و خصوصاً ما جوی و فضایی ایجاد کنیم که ببینند در حال انجام وظیفه و جلب رضای الهی هستند. اما دوستان یا سر در آخور دشمن دارند یا عروسک‌های بازی دشمنند و یا از همه بدتر با نهایت شور انقلابی و در حالی که مکر می‌کنند همه ستون خیمه نهضت بر دوش آنها استوار است. اما بدست دشمن و با ترفند او چنان آب به آسیاب دشمن می‌ریزند و اهداف و برنامه‌های او را به کرسی می‌نشانند که اگر کسی کمترین نقدی هم بر آنان داشته باشد از خدا بی خبرترین و ضدانقلاب‌ترین افراد است.

حال می‌گویند اگر حرکتی کنیم حرفی بزنیم بدتر لطمه‌ای به نظام و انقلاب زده‌ایم. پس سکوت پیشه می‌کنند و خون دل می‌خورند. برای اثبات این مدعا از زمان زندانهای ستم‌شاهی و دوستان انقلاب که به التقاط آلوده شدند و حتی در مسائل سیاسی و اقتصادی انحرافها و مشکلات را در جامعه و برای نظام پدید آوردند، مثال فراوان است تا به اکنون.

اما در ابتدا بیان شد که جبهه اقتصادی بسیار متفاوت است که حتی شعارها و روش تبلیغ و تصمیم آن به هیچ وجه مشابه دیگر مسائل نیست. گاهی نمی‌دانی مثلاً وقتی که می‌گویند سیگار نکشید آیا این ضد تبلیغ است یا دقیقاً تبلیغ همین شرکت؟ یا زمانی که کلی علیه مصرف یک کالا صحبت می‌کنند، نمی‌دانی که چه داستان پیچیده‌ای برای منافعی در جای دیگر است؟ یا آن گاه که توجیهی مستدل برای پروژه‌ای می آورند، نمی‌دانی انتهای آن یک هزینه کم برای یک جاسوسی بسیار پرخطر و پر هزینه است و حالا اگر کسی بیاید و بخواهد موشکافی یک جریان را یا یک قانون که به نفع گروهی وضع می‌شود و اصولاً برای نابودی آن است بکند چون با ابرقدرتها طرف است و همه منافع آنها در خطر است، باید با تمام قوا او را نابود کنند. گفتم پدر و پسری مقابل هم دکانی بگیرند و یک کسب داشته باشند بعد مدتی برای نابودی هم توطئه می‌کنند حالا چه برسد دشمن یک نظام و تفکر که می‌داند اگر رشد کند همه دنیا و منافع آنها را خراب می‌کند.

مثلاً می‌گویند ایران حدود صد سال قبل دومین صادر کننده مواد غذایی خصوصاً حبوبات بوده است. آن زمان آمریکا تصمیم به نابودی این قدرت کشاورزی می‌گیرد و کار به جایی می‌رسد تا انقلاب سفید شاه و مردم که دیگر همه زمین‌های بزرگ کشاورزی به کشاورزان داده می‌شود تا عدالت برقرار شود. هر کس روی زمین خودش کار کند و رعیت دیگری نباشد و نتیجه آن می‌شود کل کشاورزی ما نابود می شود.

یا مثال نزدیک تر آنکه طبق اصل 44 قانون اساسی و با منطق بسیار بیان می‌شودکارهای خصوصی دلسوزی و مدیریت متفاوت دارد. به نام خصوصی‌سازی صنعت بجای آنکه بیاییم صنایع را به اشخاص بخش خصوصی بفروشیم و مدیریت و مشکلات آن را برطرف کنیم با طرح خدمت به محرومان همه صنایع کشور را در طرح سهام عدالت خصوصی‌سازی می‌کنیم. اما امروز مدیریت حتی یک مدیر نالایق دولتی که می‌توانست حداقل در مقابل مسئولی بالاتر مسئول بوده و مورد سئوال واقع شود را واگذار می کنیم. واگذاری به مجمع یا به مجمع‌هایی چند هزار نفره با سهام‌های بسیار کوچک و با عدم کمترین شناخت از آن صنعت! که صنعت را به جایی ببریم که امروز تعداد دستگاههای مدرن صنعتی در ایران از تعداد کل آنها در کل اروپا بیشتر است. مگر مجموع اینها سالی چند ساعت کار مفید می‌کنند؟ ولی همین دستگاهها و ماشین آلات در اروپا چند دقیقه هم وقت استراحت در کل سال را ندارند.

باور دشمن آن است که مبنای همه چیز اقتصاد است. خوب می داند که اقتصاد ما از همه جنبه‌ها و در همه زمینه‌ها پتانسیل‌های لازم یک جهش عظیمرا دارد. جهشی که که همه شاهرگهای جهان را به دست بگیرد. خصوصا آنکه اکثر مدیران کارآمد و لایق همه جای جهان از جمله اروپا و آمریکا از این مملکت هستند و در دامان مادرانی مؤمن و صالح تربیت شده اند. نامهای حماسی علی و حسین و محمد دارند و با انگیزه‌های دینی که در عمق وجودشان هست کارمی کنند. اگر روزی برسدکه اینها کمترین توفق بر جهان را بیابند، دیگر هیچ بدیل و نظیری ندارند و بر اساس اخبار و حتی ظواهرعالم هم نشانه‌های دستیابی آنها به همه سرپل‌های اقتصادی و سیاسی و اعتقادی جهان هویدا است. چگونه می‌شود دست روی دست گذاشت و غافل از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن بود؟ آیا جز این راهی برای ما ممکن است که همه چیزمان را با قانون شرع و کتاب و سنت عرضه نمائیم و هر چه هم رنگی و هم آهنگی با آنان را نداشت در موردشان تجدید نظر کنیم و برنامه‌های دشمن را در آنها جستجو کنیم. هر چند که نامهای علمی و زینت‌های انسان دوستانه و جلوه‌های مردم پسندانه داشته باشد.

امام آمد و زمینه را آماده نمود و دشمنان خدا و پیغمبر دیدند در زیر پوست ظاهر از خدا بی خبری جامعه ما تربیت علوی و حسینی چه گوهرهایی را پرورش داده است. همان موقع به فکر آن افتادندکه با همه توان خود جلو رشد و پیشرفت این حرکت عظیم که یک تاریخ خونبار بر پشت دارد را بگیرند .

به فرموده امیرالمؤمنین که می‌فرمایند «المؤمنین کیّس» آیا وقت آن نرسیده است که کیدها و حقه‌ها و نقشه‌های آنان را بشناسیم و با روان‌سازی و اعتمادو مدیریت صحیح منابع انسانی و مادی و معنوی خودنمایی واقعی قدرت اسلام ناب محمدی را به نمایش بگذاریم و بتوانیم عرضه کنیم؟ مهدی بیا جهان در انتظار توست! آیا وقت آن نرسیده است که با وحدت و یکپارچگی در صف امت و همدلی و همرنگی همه در میدانهای ایثار و فداکاری و خدمت‌گویی سبقت را از هم برباییم و به جهانیان که منتظرعدالت و حق هستند و از همه نظام‌ها وایسم‌ها خسته شده‌اند خود را نشان دهیم؟ نشان دهیم که امت واقعی اسلامی و پیروان واقعی علی در نهایت تواضع و با منطق‌ترین و خوش فکرترین و پویاترین ایده‌های حاکم بر جهان هم توفیقات مادی و هم معنوی و هم آرامش روحی و روانی و سعادت بشر را برای جهان به ارمغان آورده‌ است؟

https://shoma-weekly.ir/lsbKGA