اگر به نقشه جغرافیایی فرانسه که با تکیه بر گرایشات سیاسی مردم این کشور ترسیم شده، بنگرید، متوجه خواهید شد که بخشهای شمالی این کشور با رنگ قرمز مشخص شده است. این رنگ حاکی از آن است که مردم این منطقه در دوره های مختلف انتخاباتی به کمونیست ها رای داده اند و این پدیده سال های متمادی تجربه شده است.
اگر به نقشه جغرافیایی فرانسه که با تکیه بر گرایشات سیاسی مردم این کشور ترسیم شده، بنگرید، متوجه خواهید شد که بخشهای شمالی این کشور با رنگ قرمز مشخص شده است. این رنگ حاکی از آن است که مردم این منطقه در دوره های مختلف انتخاباتی به کمونیست ها رای داده اند و این پدیده سال های متمادی تجربه شده است.
در آمریکا نیز دو حزب اصلی یعنی جمهوری خواهان و دموکراتها جایگاه ویژهای در برخی ایالات مخصوص به خود دارند. یعنی بعضی از ایالات همواره در انتخاباتها به جمهوری خواهان و برخی دیگر همیشه به دموکرات ها رای میدهند. این نوع تقسیمات حتی به طوری جزیی تر در داخل یک ایالت نیز ادامه پیدا میکنند. مثلا بر اساس تحقیقاتی که از سوی پل لازار سفلد(Paul Lazarsfeld) و گروه تحقیقاتیاش از دانشگاه کلمبیا عرضه شده است؛ در ایالت اوهایو سه چهارم رای دهندگان روستایی پروتستان و دارای سطح زندگی متوسط به بالا به جمهوری خواهان رای میدهند و تقریبا همین درصد از شهرنشینان کاتولیک با سطح زندگی متوسط به پایین دنبال دموکراتها هستند.
این تقسیم بندیهای جغرافیایی که به منظور تحلیل رفتار رای دهندگان صورت میگیرد در اکثر کشورهای غربی به عنوان یکی از روش های جامعه شناسانه رفتار انتخاباتی جایگاه ویژهای داشته و دارد، تا جایی که قبل از جنگ جهانی دوم جغرافیای انتخاباتی مهمترین و تنهاترین منبع برای تحلیل رای افراد محسوب میشد. امروز در انگلستان موسسه تافیلدکالج آکسفورد که از سال 1945 تحلیل نتایج انتخابات را عهده دار است نیز از روشهای جامعه شناسانه برای این منظور استفاده میکند.
خلاصه در اکثر این کشورها در کنار نقشه های جغرافیایی، نقشه های انتخاباتی ترسیم شده است که مشخص می کند هر بخش از کشور به کدام حزب، طیف و جریان سیاسی علاقه مند است. اما در شرق و در یک مطالعه موردی در ایران با سابقه 26سال مردمسالاری دینی و شرکت مردم در انتخابات های مختلف رفتار رای دهندگان با این الگو چندان خوانا نیست. یعنی ترسیم یک نقشه انتخاباتی که مثلا بخش های جنوبی کشور به فلان جناح رای می دهند و بخش های شمالی به جناح دیگر صادق نیست. در واقع گرایشات سیاسی در بخشهای مختلف کشور اعم از سنی نشین و شیعه نشین و یا فارس، عرب، ترک، کرد، ترکمن و... و در یک تقسیم بندی دیگر شهری و روستایی در دوره های مختلف چندان با هم تفاوت ندارد که بتوان مانند کشورهای غربی نقشه انتخاباتی ترسیم کرد و مثلا گفت حاشیه نشینان خلیج فارس به جناح (الف) رای میدهند و این رفتار انتخاباتی ایشان در دوره های مختلف تکرار می شود و ترکمن های شمال کشور همیشه به جناح (ب) رای میدهند. نتایج شمارش آرا در دوره های مختلف انتخاباتی در اکثر استانهای کشور دارای یک چینش است. مثلا در دو دوره اخیر انتخابات مجلس و شورای شهر جریان پیروز در تمام استانها جریان اصولگرا بود و یا در انتخابات هفتم و هشتم ریاست جمهوری پیروز صندوق ها در مناطق مختلف کشور خاتمی و جریان وابسته اش بود. این اختلاف رفتار انتخاباتی بین شرقی ها، بالاخص ایرانی ها و کشورهای غربی از کجا ناشی میشود ؟ اولا نقشه انتخاباتی مبتنی بر تحلیل جامعه شناسانه و با تکیه بر گرایشات اجتماعی رای دهندگان است. یعنی رفتار فردی در این نوع تحلیل ها جایگاه چندانی ندارد. این یک نوع نقص برای دموکراسی غربی است زیرا نشان میدهد که افراد به خودی خود دارای ایده و گرایش سیاسی خاص نیستند و نوعی تقاضای سیال سیاسی در بین یک قوم وجود دارد، که این تقاضاهای قومی – منطقه ای گرایشات سیاسی تک تک افراد یک ناحیه را مشخص می کنند. این گرایشات لزوما خواست واقعی افراد نیست بلکه نوعی تقاضاهای تحمیلی است. در این جوامع افراد از لحاظ سیاسی و فرهنگی مسخ شده اند و روح اجتماعی بر روح فردی آنها غالب شده است در حالی که در مردم سالاری دینی تک تک افراد حق انتخاب دارند و این ایده ها و تقاضاهای فرد فرد ایرانی است که پس از شمارش آرا به منصه ظهور میرسد.
ثانیا بین تک تک مردم ایران نوعی همبستگی وجود دارد که مقام معظم رهبری از آن به همبستگی ملی تعبیر فرمودند. یعنی گرایشات سیاسی اکثریت مردم در دوره های مختلف علیرغم اینکه هر کس ایده و تقاضای شخصی خود را دارد به یکدیگر نزدیک است. یعنی در دوره ای تقاضای مردم اصلاحات است و در دوره دیگر این تقاضا عدالتخواهی و خدمت رسانی است. این تعبیر خیلی متفاوت از آن است که بگوییم در دورهای گفتمان حاکم بر جامعه اصلاحات است و در دوره دیگر عدالت. این گرایشات، خواست فرد فرد ایرانی است نه گفتمانی که از بالا و به وسیله نخبگان بر جامعه حاکم شود و همانند یک گاز فرار در جامعه پخش شود. لذا در مردمسالاری دینی تقاضاهای هر فرد ایرانی منحصر به خود او و نزدیک به خواسته های برادران دینی اوست. در واقع این افراد با همبستگی ملی و درگیر شدن نظرات تک تک آنها که همان مشارکت عمومی است، رییس جمهور خود را برمی گزینند.