آیا این دغدغه ی خانوادگی تربیتی اوباما همگان را به یاد این مهم نمی اندازد که درزی در کوزه افتاد؟...

نفیسه زارعی- با توجه به محوریت جمهوری اسلامی ایران و نقش تأثیر گذار ایران به عنوان قطب آزادی خواهی و اسلام طلبی جهان، سبب گردیده تا جهان غرب و استکبار با تمام قوا وارد میدان شوند و برای جلوگیری از انتشار و تسری ایدئولوژی جمهوری اسلامی به سایر کشورها در وهله ی نخست از ابزار رسانه استمداد بجویند و در این مسیر با برگزاری جشنواره های به ظاهر فرهنگی –هنری و با محوریت ایران ستیزی هر ساله دست به اقداماتی هرچند ناموفق میزنند. یکی از این اقدامات که اخیراً صورت پذیرفت جشنواره فیلم ضد ایرانی ابوظبی بود که یک جشنواره فیلم بینالمللی است و هرساله در ماه اکتبر در ابوظبی پایتخت امارات متحده عربی برگزار میشود. این جشنواره که در سال ۲۰۰۷ بنیان گذاشته شد بر سینمای خاورمیانه و شمال آفریقا تمرکز دارد و البته در صدر سیاست های خود ایران ستیزی را قرار داده است. جایزه جشنواره ابوظبی، مروارید سیاه نام دارد و توسط اداره فرهنگ و میراث ابوظبی به برندگان اعطا میشود. جشنواره ابوظبی برای نخستین بار در میان جشنوارههای سینمایی کشورهای عربزبان، بخشی را با عنوان کارگردانهای زن دنیای عرب به اکران آثار شاخص آنان اختصاص داده است تا از این طریق به بزرگ نمایی و دروغ پردازی بر علیه ایران بپردازد. در این بین حضور زنان بازیگر ایرانی که خود دچار بحران هویت هستند در بین داوران طرحی است که این هدف را دنبال می کند البته در کنار این طرح پخش فیلم هایی که هویت زنان مسلمان جهان اعم از ایران ،افغانستان و سایر کشورها مسلمان را ضعیف و مضمحل معرفی می کند نیز این رویه را طی می کند. انتخاب فیلم های این جشنواره به ویژه در این دوره از برگزاری آن خود مبرهن این حقیقت است که با توجه به موقعیت ایران در منطقه خاورمیانه و رویداد بزرگ شکل گیری خاورمیانه اسلامی و نقش زنان مسلمان ایرانی در کنار موقعیت جزایر ایران و جنجال های کشورهای عربی با عنوان مالکیت این جزایر هدف این گونه جشنواره ها و البته برگزیدن فیلم هایی که ماهیتا اسلام ستیز بوده و تصویری نادرست از زن ایرانی و جمهوری اسلامی ایران ارائه میدهند، نشان میدهد دشمن در خوفی عجیب از قدرت نرم ایران فرو رفته است و به همین دلیل تلاش می کند تا با به کارگیری ابزار نرم به ویژه در حوزه ی زنان با تمسک به شخصیت های هنری زن ایرانی که در خوشبینانه ترین حالت می توان آنان را جاهل و غافل نامید به مقابله با انتشار ایده انقلاب اسلامی و به ویژه انتقال نگرش اسلام نسبت به زن و هویت حقیقی او بپردازند و البته بدون شک در این مسیر نه تنها موفق نخواهند بود بلکه این ابزار نرم آنان با توجه به بیداری ملل جهان در حکم یک ضد ابزار برای ایشان عمل خواهد نمود.
عوامل اصلی گریز از یک اصل
وقتی از پله های رکاب اتوبوس بالا آمد برایم غیر قابل باور بود ظاهر و اوضاعش اصلا نشان از این نداشت که در خانواده ای با گرایشات مذهبی بزرگ شده و از آن مهمتر چهره اش از زمین تا آسمان با مادر محجبه ای که من می شناختم تفاوت داشت و همین امر باعث شد تا گمان کنم او را با فرد دیگری اشتباه گرفته ام اما چند لحظه بعد که مادرش سوار اتوبوس شد و به خاطر همراهی با دخترش و جلوگیری از اینکه مبادا برای من شناخته شود سعی در پوشاندن چهره اش کرد دریافتم که اشتباه نکرده ام .
این روزها برخی دختران جوان و بیشتر نوجوان از حجاب گریزانند و علی رغم داشتن خانواده ای مذهبی ، به گونه ای با حجاب برخورد می کنند که گویی از آن هراسانند البته به این مشکل می توان از چند منظر و دیدگاه پرداخت در نگاه اول میتوان سیاستهای تربیتی را عامل اصلی این مهم دانست زیرا غالبا سیاستهای خانواده هایی که گرفتار این مشکل می شوند بر پایه ی سیستم های تنبیهی و محدود کننده استوار است بهعنوان مثال یکی از راهکارهای رایج در سیاستهای تربیتی، محدود کردن کودکان در انجام کارهای مورد علاقهشان بوده است. مثلا اگر کودک کار ناشایستی انجام میداده، از رفتن به مهمانی تولد دوستش، یا کلاس مورد علاقهاش و یا دیدن برنامه تلویزیون و مانند آن محروم میشده است. در واقع ما اینجا با نوع خاصی از محدودیت که با محرومیت همراه است، مواجه هستیم. یعنی در نگاه شخص این محدودیتها تماما منجر به نوعی محرومیت میشوند که او را از علایق و خواستههایش جدا میکنند و برایش جنبه تنبیهی دارند بعد دیگر چنین رخ دادی را می توان ناشی از عدم درک درست از معانی دانست اینکه در اذهان چنین رایج شده که بر خلاف قاعده دینی حجاب محدودیت هایی را با خود به همراه می آورد و این محدودیت سبب حجاب هراسی می شود فارغ از اینکه این محدودیت می بایست با جایگزینی و تفهیم واژه ی مصونیت به نحو احسن در ذهن جوانان ما جا افتاده شود البته حقیقت مطلب آن است که «محدودیت» دارای دو معنای کاملا متباین است و آنچه که در این میان موجب ترس از حجاب میشود، مغالطه اشتراک لفظیای است که در این میان رخ میدهد. این مصونیت به بهترین نحو در دین تعبیر شده است در حقیقت دین میخواهد از وقوع رفتارهای هرزه مآبانه در عرصه جنسیتی جلوگیری کند و این را تنها زمانی مقدور میداند که هر زنی برای خودش ارزشی خاص قائل باشد و از تبدیل شدن خویش به یک کالای عمومی از طریق حجاب جلوگیری کند.
دین با این نگرش سعی دارد که هر زنی را مختص به خانواده خودش کند و زیباییهای وجودی وی را در نظر خانوادهاش بزرگتر و عمیقتر کند. در واقع این نوع نگرش به حجاب که در واقع نوعی اختصاصیسازی است، میتواند ریشه در کالا نشدن زن در عرصه اجتماع باشد. یعنی تا زن نخواهد که از ارزش برخوردار شود، هیچ عامل خارجی ـ ولو دین ـ نمیتواند ارزشمندی وی را تضمین کند. این مسأله با این واقعیت که بین عرضه و تقاضا نیز نسبت معکوس وجود دارد، همراهی میکند. بهعبارت دیگر دین سعی میکند با اختصاصیسازی در عرصههای روابط زن و مرد، از عرضه آن جلوگیری کرده و در نتیجه از کاسته شدن ارزش زن جلوگیری کند. قطعا اگر این مفهوم برای دختران جوان و نوجوان ما به خوبی تبیین شود و سیستم های تربیتی چه در خانواده و چه در مدارس به این نکته توجه کنند و محرومیتی به خاطر حجاب در دختران ایجاد نکنند بلکه برخی محدودیت هایی که ایجاد آنها با اصل حجاب مخالف است تنها چیزی باشد که یک دختر محجبه با آن مواجه است و البته این در کنار مزایای بیشمار داشتن حجاب اسلامی است، در آن صورت خواهیم دید که دختران نوجوان ما نه تنها از حجاب گریزان نخواهند بود بلکه با علم و علاقه آن را خواهند پذیرفت.
اینجا فقط برای دختر او مکان پر خطری است؟
هنگامی که خبری با عنوان نگرانی اوباما از حضور دخترش در فیس بوک منتشر شد بلافاصله خبرگزاری ها و سایت ها نسبت به این خبر عکس العمل نشان دادند در طی این خبر آمده بود که باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا در گفتوگو با شبکه تلویزیونی امتیوی گفت: فیسبوک برای دخترش مالیا خطر دارد.
وی تصریح کرد: فیسبوک برای دخترم مکان امنی برای گذراندن اوقات خود نیست.
وی در پاسخ به این سؤال که از مواردی مانند رانندگی، بیرون رفتن با دوستان و گذران اوقات در شبکههای اجتماعی کدام یک برای دختر ۱۴ سالهاش بیشترین تهدید به شمار میرود، گفت: من در حال حاضر نگران فیسبوک هستم. من افرادی که در فیسبوک هستند را میشناسم و آنها شبکههای اجتماعی را متحول کردهاند اما برای مالیا که فرد معروفی است، فیسبوک مکان مناسبی نیست.
وی تاکید کرد که دختر ۱۴ سالهاش هیچ صفحهای در فیسبوک ندارد. اظهارات باراک اوباما در حالی صورت میگیرد که میشل اوباما، همسر رییس جمهوری آمریکا سال گذشته گفته بود که حتی اگر همسرش رییس جمهور نبود هم اجازه حضور دخترانش در فیسبوک را نمیداد.
نکته جالب توجه این امر است که باراک اوباما که خود از سردمداران بزرگ صهیونیسم است به خوبی از فضای این جریان مخوف در شبکههای مجازی نظیر فیسبوک، توئیتر و این اواخر گوگل پلاس به ویژه برای دختران و زنان آگاه است و به هیچ وجه حاضر نیست فرزندش در چنین مکانی حضور داشته باشد و این در حالی است که این روزها تعداد کثیری از جوانان ایرانی در دام فیسبوک گرفتار می شوند خواندن صفحات حوادث با عناوینی چون انتشار عکس های غیر اخلاقی دختران ایرانی در این مکان برای اخاذی، مبادلات صحبت های غیر اخلاقی و به دور از موازین شرعی و هزاران عنوان این چنینی دلالت بر میزان خطرات احتمالی و البته واقع شده در این مکان دارد. حال این سؤال به ذهن متبادر می گردد که نه تنها دختران ایرانی بلکه در تمام نقاط جهان ابتلا به خطرات این چنینی برای همه ی اقشار جهان با نیت فروپاشی فرهنگی و تمدنی صورت می گیرد اما بالاخره راه علاج چیست؟ آیا این دغدغه ی خانوادگی تربیتی اوباما همگان را به یاد این مهم نمی اندازد که درزی در کوزه افتاد؟...
عوامل اصلی گریز از یک اصل
وقتی از پله های رکاب اتوبوس بالا آمد برایم غیر قابل باور بود ظاهر و اوضاعش اصلا نشان از این نداشت که در خانواده ای با گرایشات مذهبی بزرگ شده و از آن مهمتر چهره اش از زمین تا آسمان با مادر محجبه ای که من می شناختم تفاوت داشت و همین امر باعث شد تا گمان کنم او را با فرد دیگری اشتباه گرفته ام اما چند لحظه بعد که مادرش سوار اتوبوس شد و به خاطر همراهی با دخترش و جلوگیری از اینکه مبادا برای من شناخته شود سعی در پوشاندن چهره اش کرد دریافتم که اشتباه نکرده ام .
این روزها برخی دختران جوان و بیشتر نوجوان از حجاب گریزانند و علی رغم داشتن خانواده ای مذهبی ، به گونه ای با حجاب برخورد می کنند که گویی از آن هراسانند البته به این مشکل می توان از چند منظر و دیدگاه پرداخت در نگاه اول میتوان سیاستهای تربیتی را عامل اصلی این مهم دانست زیرا غالبا سیاستهای خانواده هایی که گرفتار این مشکل می شوند بر پایه ی سیستم های تنبیهی و محدود کننده استوار است بهعنوان مثال یکی از راهکارهای رایج در سیاستهای تربیتی، محدود کردن کودکان در انجام کارهای مورد علاقهشان بوده است. مثلا اگر کودک کار ناشایستی انجام میداده، از رفتن به مهمانی تولد دوستش، یا کلاس مورد علاقهاش و یا دیدن برنامه تلویزیون و مانند آن محروم میشده است. در واقع ما اینجا با نوع خاصی از محدودیت که با محرومیت همراه است، مواجه هستیم. یعنی در نگاه شخص این محدودیتها تماما منجر به نوعی محرومیت میشوند که او را از علایق و خواستههایش جدا میکنند و برایش جنبه تنبیهی دارند بعد دیگر چنین رخ دادی را می توان ناشی از عدم درک درست از معانی دانست اینکه در اذهان چنین رایج شده که بر خلاف قاعده دینی حجاب محدودیت هایی را با خود به همراه می آورد و این محدودیت سبب حجاب هراسی می شود فارغ از اینکه این محدودیت می بایست با جایگزینی و تفهیم واژه ی مصونیت به نحو احسن در ذهن جوانان ما جا افتاده شود البته حقیقت مطلب آن است که «محدودیت» دارای دو معنای کاملا متباین است و آنچه که در این میان موجب ترس از حجاب میشود، مغالطه اشتراک لفظیای است که در این میان رخ میدهد. این مصونیت به بهترین نحو در دین تعبیر شده است در حقیقت دین میخواهد از وقوع رفتارهای هرزه مآبانه در عرصه جنسیتی جلوگیری کند و این را تنها زمانی مقدور میداند که هر زنی برای خودش ارزشی خاص قائل باشد و از تبدیل شدن خویش به یک کالای عمومی از طریق حجاب جلوگیری کند.
دین با این نگرش سعی دارد که هر زنی را مختص به خانواده خودش کند و زیباییهای وجودی وی را در نظر خانوادهاش بزرگتر و عمیقتر کند. در واقع این نوع نگرش به حجاب که در واقع نوعی اختصاصیسازی است، میتواند ریشه در کالا نشدن زن در عرصه اجتماع باشد. یعنی تا زن نخواهد که از ارزش برخوردار شود، هیچ عامل خارجی ـ ولو دین ـ نمیتواند ارزشمندی وی را تضمین کند. این مسأله با این واقعیت که بین عرضه و تقاضا نیز نسبت معکوس وجود دارد، همراهی میکند. بهعبارت دیگر دین سعی میکند با اختصاصیسازی در عرصههای روابط زن و مرد، از عرضه آن جلوگیری کرده و در نتیجه از کاسته شدن ارزش زن جلوگیری کند. قطعا اگر این مفهوم برای دختران جوان و نوجوان ما به خوبی تبیین شود و سیستم های تربیتی چه در خانواده و چه در مدارس به این نکته توجه کنند و محرومیتی به خاطر حجاب در دختران ایجاد نکنند بلکه برخی محدودیت هایی که ایجاد آنها با اصل حجاب مخالف است تنها چیزی باشد که یک دختر محجبه با آن مواجه است و البته این در کنار مزایای بیشمار داشتن حجاب اسلامی است، در آن صورت خواهیم دید که دختران نوجوان ما نه تنها از حجاب گریزان نخواهند بود بلکه با علم و علاقه آن را خواهند پذیرفت.
اینجا فقط برای دختر او مکان پر خطری است؟
هنگامی که خبری با عنوان نگرانی اوباما از حضور دخترش در فیس بوک منتشر شد بلافاصله خبرگزاری ها و سایت ها نسبت به این خبر عکس العمل نشان دادند در طی این خبر آمده بود که باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا در گفتوگو با شبکه تلویزیونی امتیوی گفت: فیسبوک برای دخترش مالیا خطر دارد.
وی تصریح کرد: فیسبوک برای دخترم مکان امنی برای گذراندن اوقات خود نیست.
وی در پاسخ به این سؤال که از مواردی مانند رانندگی، بیرون رفتن با دوستان و گذران اوقات در شبکههای اجتماعی کدام یک برای دختر ۱۴ سالهاش بیشترین تهدید به شمار میرود، گفت: من در حال حاضر نگران فیسبوک هستم. من افرادی که در فیسبوک هستند را میشناسم و آنها شبکههای اجتماعی را متحول کردهاند اما برای مالیا که فرد معروفی است، فیسبوک مکان مناسبی نیست.
وی تاکید کرد که دختر ۱۴ سالهاش هیچ صفحهای در فیسبوک ندارد. اظهارات باراک اوباما در حالی صورت میگیرد که میشل اوباما، همسر رییس جمهوری آمریکا سال گذشته گفته بود که حتی اگر همسرش رییس جمهور نبود هم اجازه حضور دخترانش در فیسبوک را نمیداد.
نکته جالب توجه این امر است که باراک اوباما که خود از سردمداران بزرگ صهیونیسم است به خوبی از فضای این جریان مخوف در شبکههای مجازی نظیر فیسبوک، توئیتر و این اواخر گوگل پلاس به ویژه برای دختران و زنان آگاه است و به هیچ وجه حاضر نیست فرزندش در چنین مکانی حضور داشته باشد و این در حالی است که این روزها تعداد کثیری از جوانان ایرانی در دام فیسبوک گرفتار می شوند خواندن صفحات حوادث با عناوینی چون انتشار عکس های غیر اخلاقی دختران ایرانی در این مکان برای اخاذی، مبادلات صحبت های غیر اخلاقی و به دور از موازین شرعی و هزاران عنوان این چنینی دلالت بر میزان خطرات احتمالی و البته واقع شده در این مکان دارد. حال این سؤال به ذهن متبادر می گردد که نه تنها دختران ایرانی بلکه در تمام نقاط جهان ابتلا به خطرات این چنینی برای همه ی اقشار جهان با نیت فروپاشی فرهنگی و تمدنی صورت می گیرد اما بالاخره راه علاج چیست؟ آیا این دغدغه ی خانوادگی تربیتی اوباما همگان را به یاد این مهم نمی اندازد که درزی در کوزه افتاد؟...