سال کبیسه سینما
دیگر برای همه مشخص شده که اولین جشنواره فجر در هر دولت، حکمی مانند آنچه در سیاست به آن ماه عسل دولت میگویند دارد. دیگر عادی شده که هر چهار سال یکبار با تغییر مدیران سینمایی، شاهد یک سال کبیسه سینمایی هستیم. وقتی در اولین جشنواره اولویت خود را بر راضی کردن طیفهای مختلف سینما به خصوص اقلیت رادیکال روشنفکر قرار میدهند. این ماجرا گاهی آنقدر حاد میشود که مدیران حاضرند به پذیرش اکثر فیلمها به جشنواره تن بدهند و بر مشکلات قانونی، کیفی، محتوایی و حتی توقیف برخی فیلمها چشم ببندند. چنین کاری در جشنوارههای سال کبیسه، هم سوپاپ اطمینانی برای اعتراضهای احتمالی است و هم رهایی از شر آنچه میراث دوره قبل نامیده میشود. این قاعده است که موجب شده برخی به این نتیجه برسند که حتی بیارزشترین فیلمهایشان هم هیچ وقت در کمد باقی نمیماند.
در این موج کاذب مدیران سینما به شیوه «سواکن؛ جداکن» میدانهای تره بار رجوع میکنند تا هر آنچه خوبی است را به نام خود ثبت کنند و هرچه بدی هست به گردن مدیران قبلی و دوره قبل بیندازند. این گونه میشود که وزیر ارشاد درباره نگاه افسرده و تلخ فیلمهای حاضر در جشنواره فیلم فجر امسال میگوید: «این فیلمها در ۴ماه گذشته ساخته نشده بلکه بیش از دو سال از ساخت بعضی از آنها میگذرد و الان در حال نمایش است.» البته وزیر ارشاد به این سئوال پاسخ نداد که پس نقش دبیر جشنواره و هیئت انتخاب جشنواره در این میان چیست؟
جشنواره فیلم تلخ
اوضاع بسیاری از فیلمهای بخش مسابقه جشنواره امسال اسف بار بود. آنقدر که نقدهای سینمایی نویسان در طول جشنواره درباره این فیلمها به یکدیگر شبیه شده است. در بسیاری از فیلمها از داستان خبری نیست. روایتهای بیسر و ته و بدون فراز و فرود. چیزی که سازندگان همه آنها ادعا دارند این یک برش از زندگی مردم است. اما اکثر اینها نه برش است و نه زندگی. تنها چیزی که جای آن در این سینمای افسرده خالی است، همین زندگی است. و آنقدر تلخ و کشدار که تماشاگران ترجیح میدهند سالن سینما را در میانه فیلم ترک کنند و در مقابل این همه روایت بدبختی و فلاکت و توهین به مردم کشورشان از خود این سئوال را بپرسند که اینجا جشنواره فیلم فجر است یا سوگواره فیلم تلخ؟
سیمرغ بهترین پک سیگار!
آنقدر صحنههای سیگار کشیدن در فیلمها وجود دارد که پرده بوی دود گرفته است و این شوخی تلخ رایج شده که مسئولین جشنواره سیمرغ بلورین بهترین پک زدن به سیگار را هم به جوایز اضافه کنند. تاسف بارتر از آن نمایش سیگار کشیدن زنان در برخی فیلمها است. در بسیاری از فیلمها شاهد صحنه کتک خوردن زنان از مردان هستیم و بیشتر از آن نمایش صریح زنان خیابانی و فاحشه در فیلمها است. جالب آنکه یکی از کارگردانهایی که این مسئله را در فیلمش به نهایت رسانده، در نشست خبری فیلم با وقاحت میگوید: «در این فیلم میخواستیم در مقابل مردم آینه قرار دهیم!» این نحوه ارائه تصویر از زنان ایرانی در فیلمها موجب اعتراض ابراهیم حاتمی کیا شد و گفت: «همکاران ما چشمشان را به روی مادران شهدا بستهاند؛ آنقدر که از زنان خیابانی میبینیم از مادران شهدا صحبتی نمیشود.»
برکت شهدا، آبروی جشنواره امید
در این میانه باز هم یاد شهدا و فیلمهای دفاع مقدس آبروی جشنواره را خریدهاند. «چ» حاتمی کیا، «شیار ۱۴۳» نرگس آبیار، «خانهای کنار ابرها» سید جلال دهقانی اشکذری و «میهان داریم» محمد مهدی عسگرپور فیلمهایی هستند که در عین مقبولیت و خوش ساخت بودن توانستهاند پرچم زندگی، مقاومت و امید را در این سینمای افسرده بالا ببرند و تحسین تماشاگران را برانگیزند. جالب اینکه به غیر از چ که روایت درخشانی از شهید چمران و مقاومت مردم پاوه دارد، سه فیلم دیگر با وجود پرداخت به موضوع دفاع مقدس به جای خط مقدم جنگ به سراغ خانواده رزمندگان و شهدا در خانههایشان آمدهاند. و البته باز هم جای خالی فیلمهایی با موضوع انقلاب اسلامی در سی و ششمین سالگرد پیروزی آن خالی است و فقط فیلم نیمدار «روزگاری عشق و خیانت» است که قدری به این موضوع نزدیک است.
در این میان دو فیلم «خط ویژه» مصطفی کیایی و «آرایش غلیظ» حمید نعمت الله هم توانستهاند در عین پرداخت به موضوع اجتماعی، با ارائه روایتهای فانتزی، فیلمهای با نشاط و دیدنی از کار در بیایند و به خیل افسرده سازان سینما بفهمانند که میشود به طریقی غیر از گداگرافی به طرح موضوعات اجتماعی پرداخت. با قدری اغماض میتوان فیلم «لامپ صد» را نیز که در حد یک تله فیلم دلچسب از کار درآمده را کنار این دو فیلم قرار داد.
نمایش چهره حضرت عباس (ع)
باوجود همه آنچه طی این سالها درباره فیلم «رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش از هزینه بالا، مدت طولانی ساخت و حضور عوامل خارجی به گوش رسیده بود، این فیلم سه ساعته نتوانست حتی در حد یکی از قسمتهای مختارنامه جلب توجه کند. تنها مسئلهای که کنجکاویهای زیادی را ایجاد کرده بود، نمایش چهرههایی از اهل حرم اباعبد الله(ع) چون حضرت عباس(ع) و علی اکبر(ع) و قاسم بن الحسن(ع) بود. با نمایش فیلم مشخص شد این تابوشکنی بیسابقه در کنار نمایش کامل صحنه شهادت حضرت عباس نتوانسته چیزی خاصی به اندوخته عاشورایی سینمای ایران اضافه کند.
وقتی اختتامیه بین الملل فراموش میشود
در کنار اینها جشنواره امسال توفیقات و مشکلاتی هم در نحوه برگزاری داشت. مسئولین جشنواره با درایت محاسن سالهای گذشته را حفظ کردند. از جمله آنها سیستم پخش دیجیتال در تمام سینماهای نمایش دهنده بود که از سال گذشته به جای مانده بود. همچنین در نحوه مدیریت کاخ جشنواره و خدمات دهی به خبرنگاران اتفاقات خوبی افتاد و البته مشکلات همیشگی در صدور کارتهای خبرنگاران پا برجا بود. اما مشکلاتی هم بود که البته کام افراد زیادی را تلخ نکرد، اما نمیتوان بیتفاوت از کنار آن گذشت. جالبترین این مشکلات بینظمیهای بازار فیلم بین المللی و برگزاری شتابزده اختتامیه بخش بین الملل جشنواره باز میگردد، وقتی که بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی و بدون حضور رسانهها این مراسم به شکلی جمع و جور یک میهمانی در هتل آزادی برگزار شد.
گویا مسئولین با تجربه جشنواره تا آخرین ساعات یادشان نبوده چنین مراسمی باید برگزار شود. ناتوانی در جذب اسپانسر برای جشنواره و پرداخت هزینه آن از جیب دولت از دیگر ضعفهای مدیریت امسال بود. شاید همین مسئله موجب شد فضاسازی شهری و نصب نمادهای جشنواره فجر و نشان سیمرغ در سینماهای اکران کننده فراموش شود، برای جشنواره امسال تیزری ساخته نشود و به همان تیزری که از جشنواره سی و یکم ساخته شده بود اکتفا کنند.
فیلمهای حامی فتنه در جشنواره فجر انقلاب
پیش از برگزاری هشدارهای بسیاری از سوی فعالین فرهنگی و به خصوص نمایندگان مردم در کمیسیون فرهنگی به مسئولین جشنواره در خصوص حضور سه فیلم حامی فتنه در جشنواره داده شده بود. «آشغالهای دوست داشتنی»، «عصبانی نیستم» و «قصهها» سه فیلمی بودند که این بیم درباره آنها میرفت و هرکدام به سرانجام متفاوتی در جشنواره دچار شدند. فیلم «آشغالها...» که به کارگردانی محسن امیریوسفی و با حمایت جواد شمقدری و بودجه بیت المال در بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده بود، با وجود تمام شانتاژهای رسانههای تندرو در جشنواره پذیرفته نشد؛ اما دو فیلم دیگر به بخش مسابقه راه یافتند. با اکران «قصهها» مشخص شد این فیلم اصلا فیلم نیست! بلکه مثل یک لحاف چهل تکه مندرس است که از به هم چسباندن قطعههای بیربط ساخته شده. ضعفهای مفرط ساختاری فیلم، عدم جذابیت و شعار زدگی آن نشان داد نوشتن بیانیههای سیاسی دراین سالها موجب شده رخشان بنی اعتماد اصول فیلم سازی را فراموش کند!
عقده گشایی سیاسی در عین عصبانیت
اما فیلم «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان ماجرای متفاوتی دارد. پس از آنکه از اخباری در خصوص جرح و تعدیل فضای تند سیاسی حاکم در این فیلم از سوی مسئولین فعلی به گوش رسید، این فیلم مجوز گرفت و به جشنواره رسید اما اکران آن در کاخ جشنواره و برای اهالی رسانه به طرز مشکوکی به سانسهای پایانی روز آخر موکول شد تا شاید حواشی حضور آن در جشنواره در تراکم اخبار اختتامیه و راهپیمایی ۲۲ بهمن گم شود.
اما اکران این فیلم در سینماهای مردمی حکایت از یک دهن کجی بزرگ و بیسابقه به انقلاب و خط قرمزهای نظام در جشنواره فجر از سوی مسئولین دارد. سراسر فیلم عقده گشاییهای بیمارگونه با ارجاعات صریح به فتنه ۸۸ است. تنفر و فلاکت از سر و روی فیلم میبارد تا سوگواره فیلمهای تلخ با نمایش این فیلم تکمیل شود. توهین به نظام، اعتقادات مردم و تکه پرانی به مذهبیها و حتی متلک به نامگذاری سال توسط مقام معظم رهبری از جمله موارد موجود در این فیلم است. از آنجایی که فتنه ۸۸ خط قرمز نظام در این سالها بوده، این مسئله واکنشهای بسیاری را به دنبال داشته که نشان میدهد مسئولین سینمایی و شخص وزیر ارشاد با پایان جشنواره روزهای سختی را در پایان ماه عسل دولت پیش رو خواهند داشت.