عمار به مثابه وجهی از ارتباطات آیینی
نظام ارتباطی جامعه شامل همه شبکههایی میشود که معنا و فرهنگ در آنها جریان پیدا میکند. پس در این نگاه، فرهنگ بر رسانه و نظام ارتباطی تقدم دارد. نظام ارتباطی شامل هر مدیوم، ساختار اجتماعی و یا گروههای انسانی میشود که معنا و فرهنگ در آن جریان دارد. پس هر فرهنگی میتواند نظام ارتباطی خاص خود را داشته باشد. با این نگاه، مفهوم رسانه و نظام ارتباطی دیگر فقط محدود به سینما، تلویزیون و روزنامه نخواهد بود. حسینیه محل، مسجد و حتی روضه زنانهای که در منزل همسایه برگزار میشود نیز بخشی از این نظام ارتباطی و رسانهای هستند. بندهای قبل همگی مقدمهای بودند برای جملهای که در ادامه ذکر خواهد شد: «جشنواره مردمی فیلم عمار، وجهی از ارتباطات آیینی است.» آثار و خروجیهای عمار را باید بر اساس چنین مبنایی رصد و بررسی کرد. هرچند نگاه اجرایی به آن داشتن و در جهت افزایش کمیت و کیفیت آن کوشیدن نیز در جای خود محل تامل و ارزش است. جشنواره عمار که اکنون مرحله جنینی خود را طی میکند، شاید بعد از شبکه ارتباطی مساجد در دهههای ۵۰ و ۶۰، دومین شبکه ارتباطی بدنه نیروهای مردمی باشد که قرار است فرهنگ و معانی جاری در بطن نیروهای مردمی را بازنمایی کند. فرهنگ و معانیِ خاص زیستیِ این بدنه، پس از پایان جنگ و از ابتدای دهه ۷۰ جایی در شبکههای ارتباطی رسمی و مدرن جمهوری اسلامی پیدا نکرد. رسانههای رسمیِ حاکمیت، بعدها نیز جز در بزنگاههای سیاسی که قرار به بسیج عقبه اجتماعی نیروهای مردمی بود به این لایه مردمی و اجتماعی وقعی ننهادند. فتنه و وقایع سال ۸۸ اما بهانهای شد برای شکستن بغضِ این عقبه اجتماعی که در نظام رسانهای مدرن رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی جایی نداشتند. عمار در پاسخ به چنین نیازی بود که پا به عرصه گذاشت. با این نگاه، عمار نه یک جشنواره سینمایی یا هنری که تابلویی از بدنه مردمی و اجتماعی انقلاب اسلامی محسوب میشود. عینیت بخشی به وجهی از بودنِ آدمها و جریانهایی که تا پیش از این دیده نمیشدند.
کارکردهای «عمار»
۱- نگاه نظاممند به تولید و توزیع فرهنگ
اتخاذ نگاهی سیستماتیک و نظاممند به صنعت فرهنگ و توجه کامل به چرخه تولید تا توزیع فرهنگ، یکی از ویژگیهای مهم عمار محسوب میشود. مجریان جشنواره با آگاهی از این نکته که فرایند فرهنگ آنگاه به هدف خود نزدیک میشود که مصرفکننده و مخاطبی داشته باشد، نگاه خود را به صرف تولید فرهنگی محدود نکرده و با نگاهی کلان، در پی شکلدهی به شبکهای از نیروهای انسانی در کل کشور هستند تا علاوه بر تجمیع تولیدات مختلف فرهنگی از اقصی نقاط کشور در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در تهران، محصولات فرهنگی تجمیع شده در این مرکز مانند نوشت افزار و کتاب و مجلات، مجددا از طریق همین شبکههای انسانی همانند یک قلب تپنده، به نقاط مختلف کشور پمپاژ شده و معانی و فرهنگ در گستردهای ۷۰ میلیونی جریان پیدا میکند. مبرهن است که چنین شبکههایی میتواند کارکردهای توزیعی دیگری نیز علاوه بر محصولات عمار داشته باشد. این شبکه که از نتایج تبعی عمار محسوب میشود، طی چهار سال گذشته بستری فراهم کرده که دیگر محدود به نمایش و ارسال مستند و فیلم نبوده و در حال حرکت به سمت تشکیل شریانهای واقعی فرهنگ است.
۲- مشارکت فرهنگی
افزایش کمی و کیفی زندگی فرهنگی انسانها جز با مشارکت آنها امکانپذیر نخواهد بود. حضور در عرصه مشارکت فرهنگی، حضوری فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعینهای تحمیلی و در واقع حضوری مبتنی بر تصمیمگیری عاقلانه و آگاهانه با اتکا به شناخت و تاثیرات مشارکت فرهنگی است.
با این اوصاف، «عمار» وجهی از مشارکت فرهنگی لایههای مختلف مردمی و اجتماعی است. چنین مشارکتی به علت آگاهانه و داوطلبانه بودن، میتواند نوعی اقدام در راستای حفظ و تحکیم هویتهای فرهنگی و اجتماعیِ بومی محسوب شود. نکته قابل توجه دیگر آنکه در جمهوری اسلامی اقدام تراز فرهنگی نداریم که از نظر کمیت و کیفیتِ میزان درگیری به معیاری حوزه فرهنگ تبدیل شده باشد. نگارنده در مقام طرح این مدعا نیست که عمار تبدیل به تراز مشارکت فرهنگی در جمهوری اسلامی شده است اما به جرات از این ادعا دفاع میکند که چنین حرکتی که هنوز دوره جنینی خود را طی میکند، قابلیت و استعداد آن را دارد که در فرایندی ۱۰ ساله تبدیل به یک اقدام فرهنگی تراز شده و سطح گستردگی و درگیری کمی و کیفی مخاطبان خود را به رخ سایر فعالیتهای بعضا گلخانهای فرهنگی بکشد.
۳- پیوند رسانههای سنتی و مدرن
تاکید ویژه بر گلوگاههای مهم فرهنگِ سنتی نظیر مسجد، حسینیه و هیئت در عمار از دیدگاه نظری و تئوریک قابل توجه است. مسجد برای دیندارِ عصر جدید که در دوران مدرن زندگی میکند، کارکردی جز عبادت ندارد. در حقیقت، در برنامه روزانه دیندار نسل جدید، جز مناسک صرفا دینی و هیچ نیازی دیگری در این نهادها تامین نمیشود. تغییر کاربری برای چنین نهادهایی و محدود نکردن آنها به جایی که صرفا اعمال و مناسک دینی انجام میشود، موجب بازگشت مجدد این نهادها به زندگی روزمره انسان مسلمان میشود. از این منظر، تاکید بر چنین ظرفیتهایی و استفاده از ظرفیت فیزیکی و اجتماعی آنها برای گره زدن با یک جریان و شبکه فرهنگی، موجب پیوند جریانهای فرهنگی با یکی از قویترین نهادهای فرهنگ سنتی شده و تجربه شکل جدیدی از فعالیتهای فرهنگی را برای بدنه مردمی به ارمغان خواهد آورد.
۴- خروج از دوگانه سنت- مدرنیته
انقلاب اسلامی، رویدادی کلیشهشکن در مطالعات نظری عصر جدید بود. تا پیش از انقلاب، تصور حرکت و نگاهی دینی – جمعی به هستی، جز در دوگانه سنت-مدرنیته قابل تصور نبود. انقلاب اسلامی و سیره بنیانگذار آن این کلیشه رایج را شکست. عمار نیز به عنوان یکی از رویشهای عصر جدید انقلاب اسلامی از این قاعده مستثنی نیست. عمار، خواستگاه و موضعی مشخص دارد. با این حال سعی دارد با مسلح شدن به ابزارهای مدرن در جهت خاستگاه و بطن اصلی خود اقدام کند. این اقدام، در ادامه همان تجربه انقلاب اسلامی که مجددا میکوشد امر بیرونی متفاوتی از بودن و زیست وجودی را خارج از این دوگانه به نمایش بگذارد. حرکتی که در صورت ریشهدار شدن و پا گرفتن، خود گواه دیگری خواهد بود بر نوع خاص و متفاوتی از موحدانه زیستن در عصر جدید که اقتضائات عصر جدید را نادیده نمیگیرد و در عین حال تن به گزارههای معرفتشناختی عصر مدرن نیز نمیدهد.
سخن پایانی
همه آنچه گفته شد، تاملی نظری بود بر حرکتی که تفاوت و تمایز خویش را در همین قدمهای اولیه به رخ کشیده است. این تاملات نظری هرگز به معنای نادیده گرفتن وجود اجرایی این حرکت جدید نیست. عمار بعد از چهار دوره، هنوز با نقطه آرمانی خود فاصله بسیاری داشته و قطعا نقدهای اجرایی بسیاری بر آن وارد است با این حال بعد از همین چهار دوره به جایی رسیده است که دیگر نمیشود نادیدهاش گرفت و اینجا دقیقا ایستگاه مراقبت و دقت است. نقطه عطفی که میتواند رو به صعود باشد یا سقوط. به تعبیر یکی از مسئولان برگزاری، «این روزها حس شهید رجببیگی را دارم بالای دیوار سفارت آمریکا، یا با سر میخوریم زمین یا پرواز میکنیم.» حکایت از اینجا به بعدِ عمار نیز حکایت همین عبارت است. شایسته است که مسئولان اجرایی، با نظارت و دقت مضاعف، زمینه قوت گرفتن این نهال بابرکت و تبدیل آن به یک جریان قدرتمند فرهنگی و هنری را پدید آورند.