نگاه

جریان شناسی زیر آتش دشمن

سه چهار روز بعد از آ‌زادسازی فاو، من و پدر (شهید لاجوردی) رفتیم آنجا. در مینی‌بوس که بودیم، ایشان داشتند چیزی می‌نوشتند و من می‌دانستم که وصیت‌نامه است. شرایط وحشتناکی بود و به هر جای آسمان که نگاه می‌‌کردی، مثل ستاره هواپیمای عراقی بود که بمب می‌ریخت. من بسیار متأثر بودم و احساس می‌کردم ایشان در فاو شهید می‌شوند و آخرین روزهای عمرشان است. تا صبح گریه ‌کردم و ‌گفتم، «خدایا! پدرم اینجا شهید نشوند».
حسین لاجوردی- سه چهار روز بعد از آ‌زادسازی فاو، من و پدر (شهید لاجوردی) رفتیم آنجا. در مینی‌بوس که بودیم، ایشان داشتند چیزی می‌نوشتند و من می‌دانستم که وصیت‌نامه است. شرایط وحشتناکی بود و به هر جای آسمان که نگاه می‌‌کردی، مثل ستاره هواپیمای عراقی بود که بمب می‌ریخت. من بسیار متأثر بودم و احساس می‌کردم ایشان در فاو شهید می‌شوند و آخرین روزهای عمرشان است. تا صبح گریه ‌کردم و ‌گفتم، «خدایا! پدرم اینجا شهید نشوند». همه جای فاو خط مقدم بود و پدر نمی‌توانستند به عنوان رزمنده، بجنگند، ولی زیر آتش دشمن، با ماشین مهمات می‌بردند و سنگر درست می‌کردند. در آن شرایط هم به قدری تیزبینی داشتند که در وصیت نامه شان نوشته بودند، «کسانی هستند که اگر حواستان به آنها نباشد، صدمه می‌خورید». برای ما اعضای خانواده که کوچک‌ترین شکی نبود و نیست که تا به حال از آنها ضربه خورده ایم و باز هم خواهیم خورد. مسئولین هم چند سالی است متوجه این موضوع شده‌اند. در ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای آنهایی که در مسائل اطلاعاتی امنیتی بودند، علامت سئوال‌هایی وجود دارد. کسانی که شب‌های قبلش آمده و گفته بودند که کار انقلاب در این دو سه روزه تمام می‌شود و دستشان هم به خیلی‌ جاها بند بود، مدیر مسئول روزنامه هم بودند و هستند، خواهرشان هم در سازمان مجاهدین خلق جزو کادر مرکزی بود. دیگرانی که در کارهای سیاسی بودند و در زمان امام، موقعی که ایشان در مدرسه علوی بودند، استراق سمع می‌کردند. کسانی که در پرونده هشتم شهریور، پایشان گیر است که جای هیچ علامت سئوالی را باقی نمی‌گذارد. اینها آن موقع بودند و هنوز هم هستند و انقلاب از اینها صدمه خورده و باز هم می‌خورد، ولی انسان احساس می‌کند خون‌های مقدسی که پای این انقلاب ریخته شد، ریشه‌‌های این درخت را خیلی محکم کرده، ولی شاخه‌هایش را به هر حال شکستند و باز هم می‌شکنند. در شهادت پدر ما هم علامت سئوال‌های زیادی وجود دارند. قبل از شهادتشان، چند روز قبل، در بولتن وزارت اطلاعات آمده بود که یک گروه برای ترور ایشان وارد کشور شده. دو سه روز قبل، در خانه ما با دیلم باز شده بود و ساعت چهار صبح آمدیم از خانه بیرون برویم و دیدیم که در خانه چهار تاق باز است. خود پدر آمدند و گفتند که در مغازه، یک نفر عکس مرا آورده بود و داشت شناسایی می‌کرد و خودم صدایش کردم و گفتم پسرم! من خودم هستم. شک و شبهه‌ای نبود که در آن چند روز، این اتفاق پیش می‌آید. ما معتقدیم آنهایی که مسئولیت حفاظت افرادی را که برای انقلاب زحمت کشیدند، به عهده دارند، باید قدر اینها را بیشتر می‌دانستند. همین اتفاق هم برای شهید صیاد شیرازی افتاد. بلافاصله بعد از زدن این دو بازوی قوی انقلاب، یکی در بعد امنیت داخلی و دیگری در بعد امنیت خارجی که هر دو شجاع و رشید بودند و هیچ ‌آفتی، آنها را متأثر نکرده بود، مسئله کوی دانشگاه پیش می‌آید و بعد قتل‌های زنجیره‌ای و اعلام دولت آمریکا که سال 77 و 78، سال سرنگونی جمهوری اسلامی‌است. همه اینها نشان می‌داد که حرکت بسیار سازمان یافته‌ای دارد صورت می‌گیرد و یک سری ایادی داخلی که پست و مسئولیت هم داشتند، همراه با یک سری ایادی خارجی، مثل دو لبه یک قیچی عمل ‌کردند تا کمر نظام را به دو نیم کنند که الحمدلله موفق نشدند.

https://shoma-weekly.ir/RtI71n