اندیشه

جایگاه اصل سمحه و سهله و مدارا در اسلام

برخورداری از شیوه سمحه و سهله و مدارا مزایای بی‌شماری برای حاکم اسلامی در پی خواهد داشت؛ همین اصل است که موجب تضارب آرا و اندیشه‌ها و تکامل افکار، جلوگیری از توسّل به زور و سخت گیری و تحمیل عقیده و مهم‌تر از همه، حفظ وحدت جامعه می‌شود
حجت الاسلام علی تبریزی- هر جامعهای متشکل از اقشار مختلفی است که هر کدام از عقاید و سلایق و تمایلات گوناگونی برخوردار هستند. گروهی میانه رواند، گروهی تندرو، گروهی بیتفاوت، عدهای منتقد و برخی معاند و... هستند. اما برخورد حکومت و متولیان امر و مسئولین با منتقدان باید چگونه باشد؟ بدون در نظر گرفتن هرگونه حب و بغضی باید به یک جمع بندی کلی و دقیقی برسیم که بتواند الگو و مسیر راهی باشد تا دچار خطا نشویم. در غیر این صورت ممکن است گرفتار برخورد خشن یا تساهل و تسامح در غیر از جای خود شویم. اگر الگوی دقیقی ترسیم شود میتوانیم به نتایج مفیدی برسیم و بدانیم که جایگاه مخالف در یک نظام اسلامی چیست و باید با او چه برخوردی کرد؟ بهترین راه رسیدن به پاسخ این سوالات بررسی سیره رسول اکرم (ص) در برخورد با مخالف و معاند و دشمن است. چرا که قرآن کریم میفرماید پیامبر (ص)، الگوی شایستهای است برای شما: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (۱) البته زمانی میتوانیم الگویی ترسیم کنیم که بتوانیم به زوایای مختلف رفتاری حضرت پی ببریم.

جایگاه اصل سمحه و سهله و مدارا

اصل اولیه و مهم در رفتار با همه مردم اعم از موافقین و مخالفین، مداراست. هرچند که باید فرق مخالف و معاند را بدانیم و این دو را با هم اشتباه نگیریم. با نگاهی اجمالی به تاریخ حیات طیبه ائمه طاهرین علیهم السلام مشاهده میکنیم که این اصل مهم را حتی نسبت به بدخواهان و کسانی که روش توهین و مخالفت را در پیش میگرفتند عمل مینمودند.

پیامبر اکرم (ص) هماره این اصل را سرلوحه عملکرد خویش قرار میداد و میفرمود:

«اَعقلُ الناسِ اَشَدُّهم مداراهً لِلناسِ وَ اَذلُّ الناسِ مَن اَهانَ النَّاسَ؛ عاقلترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد.» (۲)

حال باید دید پیامبر (ص) این شیوه را تنها تعبّداً و بنا به اینکه رضایت خداوند در آن است در پیش میگرفت یا از نظر موفقیت ظاهری و عقلانی نیز پیشرفت و پیروزی یک حاکم و مدیر در گرو مدارا با موافق و مخالف است؟ قطعاً این شیوه پسندیده موفقیت بیشتری نسبت به سایر روشها خواهد داشت و راز پیشرفت روزافزون و بسیار سریع و تسخیر قلوب مردم توسط پیامبر اکرم (ص) نیز بر پایه اصل رحمت و محبت در دعوت و برخورد با همگان بود و همین شیوه از صدها جنگ و لشکر کشی موثرتر بود.

امام باقر (ع) از حضرت رسول(ص) نقل میکنند که میفرمود: «بیگمان، رفق و مدارا بر چیزی قرار نگرفت، مگر آنکه زینتش بخشید.» (۳)

لذا با نگاه به روایات فراوان موجود در این باب میتوان چنین نتیجه گیری نمود که دین اسلام اصل را بر سمحه و سهله گذاشته و رفق و مدارا اصل اولیه اسلامی به شمار میرود البته تا زمانی که مورد استثنائی پیش نیامده باشد.

مهمتر از خود اصل مدارا و سمحه و سهله، دانستن حدود و اندازه این اصل است. تا کی و کجا و با چه کسانی و در چه مواردی بایستی از این اصل بهره گرفت؟ آیا این اصل میتواند در مواردی با کوتاه آمدن از خط قرمزها و اصول دین همراه باشد؟ به یقین مقصود از مدارا با مخالفان گذشتن از حدود مسلم دینی نیست بلکه مدارا در پذیرش و ترویج دین است.

رفتار متفاوت با مخالفین گوناگون

حال باید ببینیم منظور از مخالف کیست؟ مخالفان پیامبر اکرم (ص) چند گروه بودند. برخی منکر خدا و مشرک و کافر بودند و به تمسخر دین و رسول خدا میپرداختند. برخی از اهل کتاب که در کنار مشرکین جزء دشمنترین دشمنان بودند و قرآن در آیه ۸۲ سوره مائده آنها را معرفی کرده است. البته در میان اهل کتاب عدهای اسلام آوردند و گروهی نیز حداقل به دشمنی مبادرت نکردند. دشمنان دیگر را نیز منافقان ظاهراً به لباس اسلام درآمده تشکیل میدادند. آنها با فتنه انگیزی و سرپیچی از پیامبر، جبهه داخلی علیه ایشان تشکیل داده بودند. اما آیا برخورد پیامبر اکرم (ص) با همه این افراد و با سایر گروههای مردم یکسان بود؟ خیر، برخورد با هر دسته از مخالفان، بسته به نوع و میزان مخالفت آنان متفاوت بود. البته غیر از نوع و میزان مخالفت، زمان هم موثر بود. در ابتدای راه با توجه به شرایط خاص رسول اکرم (ص) چارهای جز مدارا با مشرکان قریش نداشت.

باید با مدارا آنها را جذب دین میکرد. بعد از تشکیل حکومت در مدینه اوضاع فرق کرد. در آنجا همه نوع برخوردی را از پیامبر (ص) شاهدیم. اول گفتگو و دعوت و بعد گرفتن و عهد و پیمان از برخی مخالفان که اسلام نمیآوردند و دشمنی هم نمیکردند. اما اگر پای دشمنی و عناد و نقض پیمان در میان بود برخورد پیامبر در ‌‌نهایت شدت بود مانند مقابله با یهودیان پیمان شکن مدینه.

پیامبر (ص) حتی در برخورد با منافقینی که از داخل به حکومت ضربه میزدند ابتدا روش رفق و مدارا را پیش میگرفت. مثلاً عبدالله بن أُبَی را که حتی فرزندش خواستار قتلش بود بخشید. او سرکرده منافقان بود و با فتنه انگیزی به حکومت اسلامی ضربه وارد کرده بود ولی حضرت فرمودند: «تا هنگامی که زنده است، مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار میکنیم.» (۴) ابن هشام میگوید همین برخورد موجب شد عبدالله بن ابی مورد عتاب و سرزنش هم قبیلهایهایش قرار بگیرد. البته در خصوص مخالفان با اصول، حضرت مسامحه و مدارا نمیکرد. برای نمونه وقتی منافقان با سرکردگی ابوعامر خواستند با ساخت مسجدی در اعتقادات مردم خلل وارد کنند حضرت بدون کوچکترین مدارا، فرمان به آتش کشیدن مسجد ضرار را دادند. (۵)

علت این همه مدارا چه بود؟

در مجموع رفتارهای پیامبر در اغلب موارد همراه با مدارا بود تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند. مخالفتها، استهزاها و تمسخرها و حتی مخالفتهای عملی غالباً با گذشت پیامبر همراه بودند. اما چون اقدامات عملی مخالفان از حد میگذشت و پیامبر چارهای جز مبارزه عملی نداشت، از مدارا دست میکشید. بیشترین تحمّل و مدارای پیامبر با منافقان مدینه بود؛ چرا که برخورد شدید با آنها خطری علیه اصل اسلام به شمار میآمد.

نمونههای رفق و مدارا در رفتار پیامبر (ص) به قدری زیاد است که خود کتابی مفصل میطلبد. برای نمونه تنها به هبار بن اسود اشاره میکنیم، کسی که شتر زینب، دختر پیغمبر، را رم داد و از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط کرد و خود نیز به واسطه‌‌ همان بیماری از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکّه خون او را هدر اعلان کرده بود، ولی پس از مدتی بر پیغمبر وارد شد و گفت: «میخواستم به عجمها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم...» او تقاضای بخشش کرد و پیغمبر او را عفو نمود. (۶)

علت این همه مدارا چه بود؟ هدف غایی پیامبر ترویج اسلام و هدایت قلوب بود نه انتقام و کسب قدرت، لذا همین عامل موجب پیشرفت روزافزون اسلام شد. برخورداری از شیوه سمحه و سهله و مدارا مزایای بیشماری برای حاکم اسلامی در پی خواهد داشت؛ همین اصل است که موجب تضارب آرا و اندیشهها و تکامل افکار، جلوگیری از توسّل به زور و سخت گیری و تحمیل عقیده و مهمتر از همه، حفظ وحدت جامعه میشود که هکه اینها موجبات رشد جامعه را فراهم میسازند. این ویژگی اسلام و پیامبر اکرم (ص) به قدری مشخص است که حتی غیر مسلمانان نیز نسبت به آن اذعان دارند. برتراند راسل میگوید: «بعضی از صفات برگزیده که امروز بر حسب عادت، آنها را جزء عادات حسنه به خصوص عیسویان میشماریم، پیش از این، در مشرق زمین بیشتر مستحسن شمرده میشدند و به آنها عمل میکردند تا در مغرب زمین. تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام، به ویژه حکومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیان که کافر و مرتد تلقّی میشدند، بسیار جوان مردانهتر از رفتار امپراطوران بیزانس نسبت به عیسویان بود؛ زیرا پیامبر اسلام نه تشکیلات انگیزاسیون (تفتیش عقاید) اروپا را به وجود آوردند و نه سیاه چالههای آن را که در قرون وسطا رایج بودند. (۷)

پی نوشتها در دفتر هفته نامه موجود می باشد.

https://shoma-weekly.ir/38WiUv