نگاه

توهم مالیخولیایی فتنه گران برای حضور در انتخابات

اصلاح طلبان در دو دهه گذشته نشان داده اند که تنها به زوال نظام راضی می شوند و اینکه تصور کنند نظام در یک روند قهقرایی حضور آنها را در انتخابات آینده به رسمیت خواهد شناخت به نظر می رسد که تنها یک توهم برای گرم کردن سر خود است.
صالح اسکندری- یکی از مهمترین فلسفه های سوگواری هر ساله برای اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران و اهل بیت باوفایش (علیهم السلام) بازخوانی آسیب شناسانه اوضاع سیاسی و اجتماعی است که منجر به مصائب عظیم عاشورا می شود. اینکه چه اتفاقی می افتد جامعه اسلامی تنها پس از گذشت 50 سال از رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) به نقطه ای می رسد که در انظار عمومی فرزند همین رسول خدا به فجیع ترین شکل ممکن پای منافع سیاسی و مطامع دنیوی عده ای مسلمان نما قربانی می شود.    بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) با فاصله گرفتن جامعه از ارزشهای اسلامی، زمینه های تبعیت از هوای نفس و بدعت گذاری در دین در بین مسلمانان به وجود آمد و روحیه تبختر، نژادپرستی، مال اندوزی و راحت طلبی بر جامعه اسلامی مستولی شد و زخم های جوش نخورده دوران جاهلی نظیر نفاق، جهالت، خباثت، خیانت و... دهان باز کرد. خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در کوفه  و خطبه حضرت سجاد (علیه السلام) در مسجد شام آسیب شناسی انقلاب نبوی و علوی است. این خطبه نهیبی بود به کسانی که در زمانه فتنه حق را از باطل تشخیص ندادند و در مقابل حق ایستادند و یا به وظایف تاریخی خود عمل نکردند. در نقلی آمده است حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) در مسجد شام روی به یزید کرد و گفت: "ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می‏دانند که دروغ می‏گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟ ! این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت: به‌خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟ ! آن‌گاه فرمود : ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می‏گویی: محمد رسول خداست؟ ! و روی به قبله‏می‏ایستی؟ ! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد که مؤذن اقامه بگوید! در میان مردم هیاهویی برخاست، بعضی نماز گزاردند و گروهی نماز نخوانده پراکنده شدند."
سیره حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) در آسیب شناسی فتنه ها درس بزرگی برای جامعه اسلامی در همه زمانهاست.آسیب شناسی انقلاب نبوی و انقلاب علوی توسط حضرت سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) شیعیان را به خود آورد و موجی از تنفر از دستگاه حاکمیت اموی را در بین مردم رواج داد. از این پس بود که موج بیداری اسلامی جامعه را فرا گرفت و زمینه قیام توابین ، قیام حره، شورش در حجاز، قیام در عراق ، قیام مختار بن ابی عبدالله ثقفی و قیام زید بن علی را ایجاد کرد. در واقع اگر نبود خطبه های زینب کبری(سلام الله علیها) و روشنگری های
علی بن الحسین(علیه السلام) کربلادر کربلامی ماند و... .
جامعه اسلامی هیچ گاه از فتنه در امان نبوده است و فتنه ها در آخر الزمان به مراتب پیچیده تر هستند. از این رو ضرورت دارد که زینب وار و سجاد وار فتنه گران را دائما مورد خطاب قرار داد که چرا ستم کردند؟ چرا دروغ گفتند؟ چرا جبهه حق را یاری نکردند؟ چرا مردم را فریب دادند؟ چرا سکوت کردند؟ و چرا زمانی که ندای هل من ناصر امام زمانشان بلند بود در سوراخ موشی پنهان شده بودند؟ و ...
پس از انتخابات شکوهمند22 خرداد سال 1388 فتنه ای بس عظیم علیه نظام اسلامی راه افتاد. در این فتنه جریان نفاق با تمام منابع و امکانات داخلی و به پشتوانه حمایتهای مادی و سیاسی بیگانگان سعی کرد با بدعت گذاری مانع از تشخیص حق و باطل در نگاه مردم شود. با شعار یا حسین به جنگ حسین زمان آمد و با رنگ منتسب به ائمه(ع) به مصاف نایب بر حق امام زمان(عج) آمد و با ادعای خط امامی بودن مقابل خلف صالح حضرت امام خمینی(ره) ایستاد. دشمن در صدد بود با کپی برداری از شعارهای انقلاب و به حاشیه راندن منطق امام خمینی(ره) به تعبیر مقام معظم رهبری یک "جمهوری اسلامی تقلبی" را در مقابل جمهوری اسلامی حقیقی که میراث ناب و گرانبهای امام خمینی(ره) است علم کند که البته چیزی از سیرت مبارک نظام اسلامی به ارث نبرده است. تنها صورتی بی محتوا و متمایل به زرق و برق نظام های سکولار است.
فتنه گران در عاشورای 88 با سرکردگی مستقیم منافقین به دستگاه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، هیئت ها، حسینیه ها و عزاداران حسینی اهانت و جسارت کردند. رخداد ناگوار عاشورای سال 1388 در تهران به فرماندهی منافقین صورت پذیرفت و همان ها مسئولیت آن را برعهده گرفتند. منافقین جشن و پایکوبی در روز عاشورا را در کارنامه سیاه خود داشتند. حوادث خرداد 60 تومار منافقین را در هم پیچید و آنها را به نوکری صدام بد عاقبت واداشت. سرکرده گروهک تروریستی منافقین رسما اعتراف کرد که این گروهک در دامن زدن به
آشوب های روز عاشورا در تهران در سال 1388 نقش داشته است. مریم رجوی همسر سرکرده این گروهک تروریستی با اعلام اینکه "این یک هماهنگی ضروری میان کسانی است که نقش ولایت فقیه را قبول ندارند" ادعا کرد: "جنبش سبز که علیه تقلب در انتخابات شکل گرفت در حال جایگزینی با یک جنبش عمیق تر است که برای سرنگونی نظام ایران تلاش می کند." موسوی نامزد خسرالدنیا و الاخره انتخابات 88 در بیانیه خود نه تنها این حرکت موهن را محکوم نکرد بلکه از رفتار موهن این عده حمایت کرد و آنها را مردان خداجوی نامید! البته وی حاضر نشد جسارت و اهانت این عده از منافقین را به عزاداری عاشورا محکوم کند و بی محابا تر از گذشته در این بیانیه به نظام، انقلاب و مردم حمله کرد. بسیاری از کسانی که امروز در بین جریان اصلاحات ادعای حضور در انتخابات آینده را دارند اقدام به سکوت زشتی در خصوص این حوادث کردند که پژواک این سکوت بی صدا هنوز در گوش عزاداران حسینی می پیچد.اقدام فتنه گران در عاشورای 88 و سکوت معنادار آنها در برابر این حرمت شکنی آشکار آخرین میخی بود که آنها بر تابوت حیات سیاسی خود کوباندند و برای همیشه از کشتی نظام اسلامی پیاده شدند. حوادث 18 تیر سال 1378، تحصن نمایندگان دوم خردادی در سال 1382، حوادث فتنه 1388 دو دهه ساختار شکنی این جریان را رقم زد. امروز آنها چگونه می توانند وارد ساختاری شوند که بدان التزام و اعتقادی ندارند. آنها چگونه می توانند خود را در معرض رای و انتخاب مردمی قرار دهند که در انتخابات سال 88 رای آنها را تاب نیاوردند و بر جمهوریت و حتی اسلامیت نظام شوریدند. امروز فتنه گران دچار نوعی توهم مالیخولیایی شده اند که از ترس پاسخگو نبودن در خصوص عملکرد دو دهه گذشته خود مرتب دم از حضور در انتخابات می زنند.افکار و گمانهای فاسد و  ترس و وحشت از روبه‌رو شدن با گذشته غیر قابل دفاع، آنها را واداشته به نوعی بی قراری سیاسی برسند. سردمداران اصلاحات بهتر می دانند که مردم و نظام از جنبش سبز عبور کرده چرا که جنبش سبز از نظام عبور کرد. آنها همان راهی رفتند که نهضت آزادی رفت و امروز به مراتب وضعیت وخیم تری نسبت به نهضت آزادی دارند. فتنه گران و کسانی که در جریان فتنه 88 سکوت کردند در انزوای سیاسی و اجتماعی به سر می برند. آنها بهتر از هر کسی می دانند که هیچ وقت نمی توانند روی نامزد واحدی متمرکز شوند چرا که بنیان اصلاح طلبی را با ندانم کاری ها، سکوت ها و خیانت های خود فروپاشاندند. پیاده شدن فتنه گران از کشتی نظام نوید دهنده دوران جدیدی در عرصه سیاست و رقابت در ایران است که صدای واقعی مردم از زبان احزاب و نمایندگان اصلی آنها شنیده شود. صدای مردم پژواک روشنفکری غرب زده و واداده در برابر آمریکا و اروپا نیست. صدای مردم گرایشات لیبرال سرمایه دارانه نیست. صدای مردم نجواهای سازشکارانه با غرب نیست. صدای مردم لقلقه زبان برخی تحصیلکردگان غرب زده دانشگاه های فرنگ نیست. صدای مردم را تنها بلندگوهایی در جامعه مدنی از جنس خود مردم می توانند بلند کنند. دهه چهارم انقلاب هندسه رقابت سیاسی با عبور از دو قطبی اصولگرایی- اصول ستیزی دوران جدیدی برای پرداختن به مطالبات اصلی مردم، بایسته های تحقق عدالت و پیشرفت در کشور است. انتخابات مجلس نهم و مشارکت 60 درصدی مردم در این انتخابات نشان داد که دوگانه های دیگری هستند که به مراتب بهتر از گذشته می توانند سلایق واقعی ملت را نمایندگی کنند. دوگانه آیت الله مهدوی و آیت الله مصباح و یا همان دوگانه مکتب سیاسی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) و مکتب سیاسی موسسه امام خمینی(رحمت الله علیه) و یا دو قطبی که امروز در هیبت دو فراکسیون رهروان ولایت و پایداری در مجلس در خصوص مهمترین مسائل مبتلا به مردم به رقابت می پردازند دوگانه مطلوبی برای رقابت است. امروزه هیچ دموکراسی پیشرفته ای در دنیا انتخابات ها را بر سر حیات و ممات خود  برگزار نمی کند. اصلاح طلبان در دو دهه گذشته نشان داده اند که تنها به زوال نظام راضی می شوند و اینکه تصور کنند نظام در یک روند قهقرایی حضور آنها را در انتخابات آینده به رسمیت خواهد شناخت به نظر می رسد که تنها یک توهم برای گرم کردن سر خود است.

https://shoma-weekly.ir/GDkKtp