اندیشه

تفاوت موسیقی و غنا

معیار مقام معظم رهبری در حرمت قائل‌شدن بر موسیقی استناد به آیه 6 سوره مبارکه لقمان است که می‌فرماید: «وَ مِنَ الّناسِِ مَن یَشتََری لَهَوالحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اوُلئِکَ لَهُم عَذابٌ مُهینٌ»، لذا از دیدگاه معظم‌له آن دسته از موسیقی جایز نیست که موجب از خودبیخودی و لهو و لعب شود.
علی تبریزی- در ماههای گذشته اظهار نظرهای گوناگون و بعضاً متفاوتی درباره موسیقی شنیده شد. اظهار نظرهایی که بخشهایی از آن به مبانی فقهی نیز اشاراتی مستقیم و غیر مستقیم داشتند هرچند که گویندگان این مطالب تخصص فقهی نداشتند. (۱) لذا بر آن شدیم تا در این مجال اشارهای به نظرات رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی، تفاوت آن با غنا و حکم موسیقی در فقه داشته باشیم. هرچند بررسی فقهی این موضوع، بحث بسیار مفصلتر و جامع تری را میطلبد تا جایی که در درس خارج فقه مقام معظم رهبری بررسی و استنباط این موضوع حدود یکسال و نیم زمان برد. پاسخهای زیر نیز برگرفته از آرای فقهی رهبر انقلاب در خلال این جلسات است.

سؤال اول این است که: موضوع حکم حرمت، موسیقی است یا غنا؟

این، سؤالی است که بر اثر اشتباه مفهوم غناء و مفهوم موسیقی در خیلی از اذهان به وجود میآید. شاید بعضی به نظرشان این طور بیاید که موسیقی به طور مطلق محکوم به حرمت است. یک تصویری از معنای موسیقی در ذهن دارند که این حکم را اقتضاء میکند. پاسخ این است: موضوع حکم به حرمت، غناء است. در روایات ما کلمه موسیقی یا چیزی که به معنای موسیقی باشد، مورد تعرض قرار نگرفته است، بنابراین، موضوع حکم مسلم است که همین غناء است.

اما موسیقی، در محاورات عمومی به دو معنا بکار میرود، یک معنا، معنای صحیح موسیقی است که عبارت است از فن ترکیب اصوات به گونهای که مستمع از آن خوشش بیاید، به این میگویند موسیقی. بنابراین، هر صوتی که در آن کیفیت و ترکیب زیر و بمهای صوت به نحوی باشد که برای مستمع دلنشین باشد، کیفیت زیر و بمهای صدا و شدت و ضعفهایی که انسان به صوت میدهد، این ترکیب و نظم موجب میشود که مستمع از آن احساس لذت کند و خوشش بیاید، به آن میگویند موسیقی؛ چه از حنجره انسان خارج بشود، چه از آلات خارج بشود مثل همین آلات عَزْف (آلات موسیقی) چه از حنجره حیوانی بیرون بیاید، مثل چهچه بلبل یا قناری. این یک نظمی دارد، ترکیب این اصوات به نحوی است که انسان از آن خوشش میآید، در نظر انسان مستحسن است. حتی گاهی حرف زدن معمولی، گاهی گویندهای در کلام معمولی خود زیر و بم صدا و شدت و ضعف صدا و تنظیم کلمات را به شکلی قرار میدهد که میشود یک موسیقی. موسیقی به این معناست. بنابراین، این موضوع حکم حرمت نیست. این چیز بدی نیست و هیچ دلیلی هم بر حرمت آن وجود ندارد.

یک معنای دیگری که در متعارف محاورات عرفی برای موسیقی ذکر میکنند،‌‌ همان صداهای برخاسته از سازها است. اگر صدایی از عود، تار، ویلن، پیانو و سایر آلات موسیقی خارج شد، اسم این موسیقی است، که در بعضی از استفتائات و در بعضی از کلمات، موسیقی به این معنا به کار رفته است. حال، اگر موسیقی به این معنا باشد که مراد از موسیقی، اصوات آلات عزف باشد و همین صوتهای برخاسته از این آلات خاص باشد، آیا این موضوع حکم حرمت است یا نه؟ این، همین است که بحث کردیم و گفتیم به نحو اطلاق موضوع حکم حرمت نیست، بلکه نوعی از آن، قسمی از آن، موضوع حکم حرمت است. پس موضوع حکم حرمت در این بحث غناء است و موسیقی هم اگر چنانچه با آن مشخصاتی که در این بحث عرض کردیم، همراه باشد، آن محرم است و گرنه خیر.

آیا در اصطلاح فقهی، موسیقی مترادف با غناست، یا با یکدیگر تفاوت دارند؟

سؤال بعدی: در صورتی که تعریف و حکم غناء شامل موسیقی نباشد، آیا در فقه، موسیقی حکم معین و مشخصی دارد؟

اینکه میگوید: آیا بین غناء و موسیقی اشتراک هست یا نه، پیداست موسیقی را به معنای صحیح خودش گرفته است؛ چون در موارد زیادی عنوان موسیقی را به کار میبرند و مرادشان صدای آلات موسیقی است. منظورشان ساز است. این تعبیر، تعبیر مسامحی است یا در واقع تعبیر عامیانهای است. تعبیر درست موسیقی این است که میتواند برآمده از حلقوم و حنجره انسان باشد و میتواند برآمده از سازها باشد.

حال سؤال در اینجا این است که آیا در فقه، موسیقی و غناء یک معنا دارند؟ خیر. معنای عرفی غناء آوازه خوانی است، موسیقی هم معنای خودش را دارد. موسیقی را اگر بخواهیم معنا کنیم، باید این طور بگوییم: موسیقی عبارت است از فن ترکیب الحان، ترکیب اصوات به شکل موزونی که مؤثر در مستمع باشد و به آن زیبایی و مطلوبیت ببخشد. این معنای اجمالی موسیقی است که اصوات گوناگون را یعنی صدایی را که مثلاً از حنجره خارج میشود، این را انسان با زیر، با بم، با شدت، با رخوت، با مدّ، با قصر، انواع و اقسام این اصوات را به یک شکل متناسبی ترکیب بکند، به این میگویند موسیقی. این میتواند در صوت انسان باشد، میتواند در صوت ناشی و صادر از آلات باشد. این، در شرع مقدس فی نفسه، معنون به یک عنوانی نیست. مثل غناء نیست، که غناء عنوانی است که در شرع وارد شده است. موضوع احکام قرار گرفته است. اما به این معنایی که گفتیم جزء عناوینی نیست که در شرع وارد شده باشد و حکمی متعلق به آن و متوجه به آن باشد. سؤال متصل به این سؤال این است که: در صورتی که تعریف و حکم غناء شامل موسیقی نباشد، آیا در فقه، موسیقی حکم معین و مشخصی دارد؟ بله. مثل همه موضوعات دیگر حکمی دارد. یا این موضوع، مصداقی است از یک عنوان کلی، که آن حکم کلی بر این بار میشود. یا اینکه حکم کلیای که شامل این بشود در شرع نیست. ولی حکم دارد. حکمش چیست؟ اگر این صوت برآمده از لهو یا حنجره انسان، صوت لهوی مضلّ عن سبیل ا... باشد، فهو محرم و إلّا فلا (اگر صوت لهوی، گمراه کننده از راه خدا باشد حرام است وگرنه حرام نیست.)بنابراین، اینکه ما بخواهیم موسیقی را به طور مطلق بگوییم حرام است، یا به طور مطلق بگوییم حلال است، چنین چیزی را نمیشود گفت. موسیقی وقتی که منطبق باشد بر صوت ناشی از حنجره که‌‌ همان غناست، یا منطبق باشد بر صوتی که صادر از آلات موسیقی است، دو حالت دارد. یا این است که این صوت، لهوی مضل عن سبیل ا... هست یا نیست؛ اگر بود، حرام است وگرنه حرام نیست.

پی نوشت:

۱- برای مثال یکی از مسئولین در عرصه موسیقی کشور چندی پیش در همایشی رسمی گفته بود که هیچ دلیل فقهی بر حرامی موسیقی نداریم!

https://shoma-weekly.ir/4oIXkw