گزینه فشار سیاسی و اقتصادی هم جواب نداد، لذا دولتهای زورگوی جهان مجبور شدند در گفتگوها تن به امتیاز دادن بدهند. فتنه 88 این امتیازدهی را به تاخیر انداخت اما خبر پیشرفتهای هستهای ایران روز به روز آنها را نگرانتر میکرد. ضمن اینکه کاری جز افزودن بر حجم تحریمها نداشتند. حاصل تحریمها سرعت گرفتن پیشرفتهای ایران در ابعاد فناوریهای نوین از جمله هستهای و نظامی بود. با روی کار آمدن دولت یازدهم اشتیاق غرب به مذاکرات و امتیاز دادن شدت گرفت اما به دلیل غرور و استکباری که داشت در دادن امتیازات خسّت به خرج میداد.
غرب در توافق ژنو غنیسازی هستهای را پذیرفت اما حاضر به اعتراف آن نبود، توافق ژنو را تفسیرپذیر کرد و در این مدت به دنبال تفسیری بود که زیر بار حقوقی غنیسازی اورانیوم نرود اما در لوزان شمشیر و سپر را زمین گذاشت و مجبور شد مشروعیت دانش هستهای در ایران را به رسمیت بشناسد و غنیسازی را حداقل زیر 5 درصد قبول کند و در مورد تحقیق و توسعه هم علی رغم ان قلتهایی که دارد، بپذیرد که کارهایی در ایران صورت گیرد. لحن بیانیه لوزان لحن کسی را دارد که التماس میکند تو را به خدا بیش از این پیشرفت نکنید. لذا محدودیتهایی را پیشنهاد میکند. آمریکاییها همین وضعیت را در سال 88 پذیرفته بودند اما دل به فتنه و تغییر از درون بسته بودند. ولی چیزی عاید آنها نشد. اکنون میبینند دولت اقتدار خود را حفظ کرده است. لحن آنها درباره دولت و رهبری انقلاب تغییر کرده است و با احترام و تکریم سخن میگویند ضمن اینکه "لاتبازی جهانی" خود را نمیخواهند فراموش کنند. آنها چشم دیدن نطنز و فردو را نداشتند، از آب سنگین اراک هراس داشتند و به چیزی جز ویرانی و شخم زدن این سه مرکز با بمب و موشک رضایت نمیدادند اما خودشان هم میدانستند این کار عملی نیست.
اگر بود یک لحظه تردید نمیکردند. لذا 1+5 در لوزان دستها را بالا بردند و این حق را در بیانیه مشترک به رسمیت شناختند. به همین دلیل در عکس یادگاری زیاد خوشحالی نکردند، به هم دست ندادند و تبریک هم نگفتند و در برابر دوربینها وزرای خارجه همدیگر را در آغوش نگرفتند.
آنها در بیانیه اعتراف کردند" ایران برنامه صلح آمیز هستهای خود را دنبال می کند"، "نطنز به عنوان مرکز غنیسازی ایران میماند"، "تحقیق و توسعه غنی سازی در ایران بر روی ماشینهای سانتریفیوژ بر اساس یک جدول زمانی و سطح توافق شده انجام میگیرد "و...
این ادبیات هستهای با ادبیات هستهای چارواداری 6 قطعنامه سازمان ملل و قطعنامههای تحریم اتحادیه اروپا و کاخ سفید و کنگره آمریکا متفاوت است. بعد هم گفتهاند اگر چنین و چنان شود قطعنامههای شورای امنیت و نیز تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا لغو خواهد شد. این نوع "غلط کردم" گفتن 6 قدرت جهانی است. این دستاورد را نباید دستکم بگیریم لذا باید از تیم هستهای به خاطر مقاومت در برابر زورگوییهای غرب و بویژه آمریکا تشکر کرد. این وجه خوب بیانیه لوزان است ضمن اینکه بیانیه، یک بیانیه حقوقی الزام آور نیست و ممکن است تفسیرهای متفاوتی از آن شود کما اینکه آمریکاییها از همان ابتدا تفسیرها و روایتهای خود را بیان کردند. اما واکنش اوباما و نتانیاهو چیزی را عوض نکرد و نتوانست صورت مسئله عقب نشینی آنها در افکار عمومی جهان را عوض کند.
اوباما تصریح کرد که نمیتوانستند گزینه نظامی یا فشار و تحریمها را دنبال کنند لذا مجبور به تن دادن به راه حل سوم شدند و این راه به دلیل مقاومت ملت ایران و رشادت دانشمندان هستهای بویژه شهدای هستهای اجتنابناپذیر بود.
با همه این اوصاف بیانیه لوزان یک تفاهمنامه است و هیچ ارزش اجرایی ندارد. ما هنوز تا متن توافق که دقتهای حقوقی و تضمینهای لازم در آن لحاظ شده باشد فاصلهای حداقل به مدت سه ماه داریم.
واکنشها در برابر این بیانیه فوق العاده باید هوشمندانه باشدو از هر گونه ذوقزدگی و قهرمانسازی باید پرهیز شود، چرا که راه پر سنگلاخی را در پیش داریم و نباید از آن راضی بود، چرا که در ازای چیزی که هنوز دریافت نکردهایم امتیازات فوق العادهای داده شده است که حاصل خون شهیدان هستهای و دانشمندان دلسوز و زحمتکش در حوزه فناوری صلح آمیز هستهای بوده است.
بیانیه لوزان یک تفسیر فنی دارد که رضایت بخش نیست. دادهها فوق العاده سخاوتمندانه بوده است. ما میتوانستیم در خصوص امتیازاتی که دادیم چانهزنی بیشتری کنیم و این قدر سخاوت به خرج ندهیم. بویژه اینکه بخشی از این امتیازات به دلیل اعتمادسازی نقداً پرداخت شده است. پذیرفتن پروتکل الحاقی با دقتهایی به لحاظ استقلال ملی باید همراه باشد و مجلس حتماً در این مورد حرف ملت را خواهد زد. در این مورد ملاحظات امنیت ملی رعایت نشده است و این را از مفاد "بد" بیانیه لوزان باید تلقی کرد. باید توازنی بین "دادهها" و "ستادهها" وجود داشته باشد.
آقای صالحی مسئول فنی "تیم مذاکرهکننده" باید به سئوالات و دغدغههایی که در این مورد وجود دارد پاسخگو باشد. ما در آستانه تصمیمسازی و تصمیمگیری در سطح ملی هستیم که به لحاظ تاریخی فوق العاده مهم است. نباید هیچ ابهامی در این مورد وجود داشته باشد. البته مردم توقع فتح الفتوح در این مورد ندارند اما نباید به سمتی هم رفت که برخی بر این تفاهم یا توافق، نام تلخ "ترکمانچای" را بگذارند.
قرار نیست در خصوص خوب و بد بیانیه لوزان یک دو قطبی در جامعه شکل گیرد. برای این حالت غرب سناریو دارد. لذا هم دولت و هم موافقان و مخالفان باید این مراقبت را داشته باشند که تصویری درست از موضوع داشته باشند. بزرگنمایی و کوچک نمایی دستاوردها همان قدر مخرب است که در مورد امتیازات داده شده همین مسیر طی شود، باید واقع بین بود.
دولت سه ماه مهلت دارد ابهامات را حل کند و به پرسشهای پیش روی افکار عمومی پاسخ دهد تا هزینه این تصمیمگیری برای ملت حداقل باشد. نباید آنچه میدهیم دقیق و با اندازهگیری دقیق و آنچه قرار است بگیریم تفسیرپذیر و نسیه باشد. ملت به چیزی جز لغو یکباره تحریمها آن هم یک جا و همزمان رضایت نمیدهد. اینکه غربیها دل خود را به تعلیق آن هم 10 ساله و 15 ساله خوش کنند، یک سراب است.
خطوط قرمز مردم و رهبری در حقوق هستهای باید رعایت شود. هیچ دولتی نمیتواند از این خطوط عبور کند. لغو تحریمها پس از اجرای توافق و یا انجام تعهدات ایران یک نیرنگ کثیف است. بیانیه لوزان در روشنگری نسبت به رعایت حقوق ملت کاستیهایی دارد که باید در متن حقوقی که قرار است طی سه ماه تا تیرماه سال جاری تدوین شود، رفع گردد. همه چیز باید صریح و روشن و بدون ابهام باشد. بین آنچه میدهیم و آنچه می گیریم باید توازن وجود داشته باشد. البته برای آنچه از دست میدهیم نباید عزا گرفت و برای آنچه هم به دست میآوریم جشن و پایکوبی معنا ندارد.
توافق هستهای یک قرارداد بین ایران و 6 قدرت جهانی است که ما را از یک گردنه صعب العبور میگذراند و به قله پیشرفتهای هر چه بیشتر ایران نزدیک میکند. این عبور باید صبورانه، هوشیارانه و قهرمانانه صورت گیرد.