ظهور پارادایمهای جدید در دانشگاهها، تغییرات سازمانی و مدیریت در نظامهای آموزش عالی را اجتنابناپذیر ساخته است؛ این پارادایمها در کشورهای مختلف متفاوت است. برخی از تغییرات حاصل از ظهور این پارادایمها عبارتند از نقش پررنگتر مقامات ارشد دانشگاه در برنامهریزیهای راهبردی، تعیین و تعریف اهداف و رهبری سازمان، کاهش تعداد مقامات ارشد داخلی و مشارکت کارشناسان دولت و نمایندگانی از بخش تجارت در بدنه اجرایی و ساختار تصمیمگیری دانشگاهها، انتقال قدرت تصمیمگیری بیشتر به همراه پاسخگویی و مسئولیتپذیری به رهبران واحدها یا معاونان، تبدیل ساختارهای سلسلهمراتبی پیچیده به ساختارهای شبکهای و مدیریت و اداره دانشگاه همانند یک شرکت تجاری و ظهور ایده دانشگاههای کارآفرین.
درک ضرورت تغییر ساختارهای سنتی دانشگاهها و ابداع ساختارهای سازمانی جدید، پارادایمهای مختلفی را در حوزه مدیریت دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بهدنبال داشته است که مهمترین آنها پارادایم دانشگاههای جهانی، پارادایم دانشگاههای شرکتی، پارادایم دانشگاههای بدون مرز، پارادایم مدیریت تقسیمشده یا شراکتی و پارادایم آموزش مادامالعمر است.
عبارت دانشگاه جهانی، به شعاری برای بهبود کیفیت یادگیری و پژوهش در آموزش عالی و همچنین توسعه ظرفیت دانشگاهها برای رقابت در بازار جهانی آموزش عالی از طریق کسب، انطباق و خلق دانش پیشرفته تبدیل شد. امروزه دانشجویان نیز صرفنظر از ملیت یا مرزهای کشورها، تمایل به حضور در بهترین موسسات آموزش عالی را دارند. دولتها نیز نگران افزایش بازگشت سرمایهگذاری خود در دانشگاهها هستند. بنابراین، مشهورشدن و نامیبودن در سطح جهانی برای همه موسسات آموزش عالی در سرتاسر جهان، اهمیتی فزاینده یافته است. برخی از ویژگیهای اصلی و مشترک در دانشگاههای جهانی عبارتند از هیاتعلمی تقویتشده، برتری و کیفیت بالای پژوهشی و آموزشی، منابع فراوان تامین مالی دولتی و غیردولتی، دانشجویان بینالمللی و بسیار مستعد، آزادی آکادمیک، ساختارهای سازمانی مستقل، تسهیلات مجهز آموزشی، پژوهشی و اجرایی و نیز تجهیزات مناسب برای زندگی دانشجویی. حتی برخی شاخصهای غیرعینی مانند شهرت جهانی و مشارکت یا منافع دانشگاه برای جامعه نیز وجود دارند که اندازهگیری آنها دشوار است.
از سوی دیگر اقتصاد دانشبنیان، پایه و اساس شکلگیری پارادایم جدید دیگری بهنام دانشگاههای شرکتی است. ضرورت تطبیق هرچه بیشتر فارغالتحصیلان با نیازهای بازار کار نیز جریان شکلگیری دانشگاههای شرکتی را تقویت کرده است. دانشگاه شرکتی را میتوان تشکیلاتی آموزشی دانست که فرصتهای یادگیری نظاممند را برای کارکنان یک شرکت خاص فراهم میکند که البته این فرصتهای یادگیری با اهداف راهبردی آن شرکت تجاری همسو هستند. چنین تشکیلاتی میتواند بهصورت فیزیکی یا الکترونیکی یا ترکیبی از این دو باشد. مهمترین کارکردهای دانشگاه شرکتی ارزیابی بهتر نیازها، طراحی و ارائه برنامههای آموزشی، ارزیابی گزینههای فناوری، هدایت اجرایی، حکمرانی و نظارت، توسعه و ارائه برنامههای آموزش الکترونیک، مدیریت روابط تامینکنندگان، برنامههای بازاریابی و تجاریسازی داخلی و خارجی، پایش و ارزیابی برنامهها، برنامهریزی مسیر زندگی شغلی افراد، مدیریت دانش، مدیریت منابع اطلاعاتی و تحقیق و توسعه است.
همچنین سالهای اخیر را پایان عمر پردیسها یا ساختمانهای فیزیکی دانشگاهها دانستهاند، چراکه با ظهور دانشگاههای مجازی یا دانشگاههای بدون مرز، نیازی به حضور دانشجویان در کلاسهای درس برای دریافت اطلاعات نیست. در عوض آنها به کمک شبکه جهانی اینترنت، به اطلاعات دسترسی خواهند داشت. بنابراین، این پارادایم نو بیش از همه وابسته به فناوری اطلاعات و ارتباطات است. ازجمله مزایای ساختاری تشکیلات بدون مرز، کاهش هزینهها و افزایش انعطافپذیری است. همچنین عدم وابستگی به تسهیلات فیزیکی، گسترش این ساختار را بسیار راحتتر از ساختارهای سنتی میکند. مهمترین مزیت ساختاری تشکیلات مجازی، سادهتر شدن ساختار و در نتیجه امکان مدیریت آسانتر آن بهدلیل فقدان بوروکراسی، عدم تمرکز زیاد و انعطافپذیری بالاتر است.
درخصوص پارادایم مدیریت تقسیمشده یا شراکتی نیز این اعتقاد وجود دارد که کالجها و دانشگاهها باید مانند شرکتهای تجاری اداره شوند و عمل کنند. بازار آموزش عالی نیز بهسرعت در حال تغییر است و با ظهور فناوریهای جدید، چالشهای رقابتی برای موسسات سنتی فزونی گرفته است. بهعلاوه تصمیمگیری برای تغییر از سوی استادان و هیاتعلمی دانشگاهها به کندی صورت میگیرد و تا اندازهای مقاومت نیز در برابر تغییر دورهها و محتوای درسی آنها وجود دارد. مدیریت تقسیمشده یا تسهیمشده، مجموعهای از تکنیکهاست که به موجب آنها استادان و اعضای هیاتهای علمی دانشگاهها در تصمیمگیریهای مهمی که به عملیات و طرز کار تشکیلات آنها مربوط است، مشارکت میکنند. در مدیریت تقسیمشده، دانشگاه همانند نوعی شرکت تجاری در نظر گرفته میشود که کلیه پرسنل در سرمایه آن سهیم هستند. به این ترتیب، رئیس دانشگاه نهتنها نقش رهبری یا هدایت تشکیلات را دارد، بلکه باید در نقش مدیر اجرایی با کلیه وظایفی که مدیرعامل در هر سازمان یا شرکت تجاری برعهده دارد نیز ظاهر شود.
و بالاخره پارادایم آموزش مادامالعمر دانشگاه را قادر میسازد ارزیابی برنامههای علمی و شناسایی بازارهای هدف خود را بهنحوی مطلوبتر انجام دهد و به این ترتیب در پاسخ به نیروهای رقابتی و مقابله با محدودیت مالی دولتی، بهتر عمل کند. بازارهای کنونی تاکید بسیاری بر آموزش مادامالعمر دارند، به همین منظور این دانشگاه برنامههایی را برای آموزشهای پس از فارغالتحصیلی، آموزشهای پارهوقت برای بزرگسالان و مانند اینها فراهم کرده است. دانشگاههایی که با ارائه برنامههای آموزشی مادامالعمر با برقراری ارتباط با صنعت، منابع درآمدی مناسبی را برای خود فراهم میآورند، هم میتوانند قابلیتهای تحقیقاتیشان را تقویت و هم حوزههای تحقیقاتی جدیدی را شناسایی کنند.
ظهور و بروز پارادایمهای متنوع جدید، نظامهای سنتی دانشگاهی را با چالش جدی رقابتپذیری، دسترسی به منابع، کارایی و بهرهوری مواجه میکند. بنابراین، این یک ضرورت جدی برای دانشگاه است که با توجه به مزیتها و مخاطرات نسبی پارادایمهای جدید و همچنین قابلیتها، ضرورتها و اولویتها و با هدف انطباقپذیری کامل با شرایط جدید و پارادایم حاکم بر آموزش مورد بازاندیشی کلان قرار گیرد.