سید مجتبی مومنی- آدمها در دورههای مختلف زندگیشان رفتارهای متفاوت و گاه متضادی دارند؛ اما هرچه بر کمال و سن آنها افزوده شده پختهتر میشود؛ اینخطمشی در مورد همه افراد در جامعه یکسان است، از هنرمند گرفته تا سیاستمدار و... . در هفتهای که گذشت روزنامه «ایران» در مطلب یک خود عکسی از استاد محمدرضا شجریان کار کرده بود که با تیترهایش نشان از یک مصاحبه تمام و کمال از او داشت. این مصاحبه به گونهای طراحی و تدوین شده بود که کاملا به مخاطب میفهماند قرار است بر همه رفتارهای استاد ماله کشیده شود؛ شاید مالهای طلایی. این مصاحبه مطلعی برای دیگر واکنشها در روزنامهها و سایتها و حتی کانالهای مجازی میشود؛ شروعی برای تطهیر استاد آواز ایران با بهانهای به نام «ربنا».
من سیاسی نیستم!
یکی از ادعاهایی که در این مصاحبه بوده سیاسینبودن شجریان بود که او خود را از این امر توجیه میکرد. او با ادبیات مظلومانه از خود دفاع میکند و در خصوص رفتارهایش در جریان فتنه و حمایت از جنبش سبز میگوید: «گاهی دولت دارد در مورد مردم اشتباه میکند ما میگوییم که اشتباه نکن و مردم چیز دیگری میخواهند. این کار یک تذکر است.» نکته جالب دیگر ادامه صحبتهای او درباره مدل تذکر است. او خود را با یک روحانی در یک سطح میداند و میگوید: «مثل یک روحانی که روی منبر دارد تذکری میدهد به مردم میگوید این کار را نکنید، این کار سیاسی نیست. اما اگر مردمی را دور هم جمع کنیم و حزبی تشکیل دهیم؛ وقتی یارگیری میکنید و میخواهید به قدرتی برسید و یک ایدئولوژی را پیاده کنید این میشود کار سیاسی. من نه یارگیری کردم، نه کنفرانس برای عدهای گذاشتم که کاری انجام دهیم.»
این در حالی است که همزمان با فتنه و زمانی که هنوز بازار اتفاقات بعد از انتخابات گرم بود، آهنگی را منتشر کرد که کاملا سیاسی بود. در مهرماه ۸۸ زمانی که برای انجام یک تور گسترده در اروپا و آمریکا راهی ترکیه شد، شبکه بی بی سی فارسی مستندی از او پخش کرد که باعث حیرت همه شد. شجریان در این مستند نظرات تند و شدیدی را علیه نظام بیان کرد و گفت که آهنگهای انقلابی که خوانده به خاطر مردم بوده و نه به خاطر انقلاب. بلافاصله بعد از آن رسانههای بیگانه دیگر هم دست به کار شدند و شجریان را سوژه خود قرار دادند برای بحث های داغ سیاسی خودشان. شبکه VOA بعد از آن با او مصاحبه کرد و بعد از آن هم یک شبکه استرالیایی و همین طور رسانههای دیگری مانند یورونیوز و CNN. البته شاید همه آن اتفاقات صرفا یک تذکر ساده بود.
ربنایی برای مردم!
ربنای جذاب و خوش آهنگ شجریان از جمله نواهایی است که شاید به جرأت بتوان گفت که کسی نیست آن را نشنیده یا از آن خوشش نیامده باشد؛ اما این نوای خوش ماجرایی بس عجیب دارد.
شجریان در مورد این ربنا در مصاحبهاش گفته است: «ربنا را در سال 58 برای مردمی خواندم که با یک اخلاصی روزه میگیرند و نزدیک افطار حال و هوای خاصی دارند و در واقع یک مناجات برای آنها است. ... ربنا متعلق به من هم نیست. متعلق به مردم است. جزو زندگی و عواطف مردم است و هیچ کس حق ندارد آن را از مردم بگیرد. من که صاحب این اثر هستم و در واقع آن را خلق کردم هم میگویم متعلق به مردم است. من ربنا را هرگز از مردم دریغ نکردم. حالا اگر اقتضای سیاست است که صدای من را به هیچ صورتی پخش نکنند، خودشان میدانند؛ ولی دروغ نگویند که ربنا را من نگذاشته ام پخش کنند.»
این گفتههای وی در حالی است که او در خرداد سال 1388 در نامهای به ضرغامی (رئیس وقت سازمان صدا و سیما) اجازه پخش کلیه آثار خود را از صدا و سیما میگیرد؛ او در این نامه مینویسد: «همان طور که اطلاع دارید صدا و سیما در شرایط فعلی مستمرا اقدام به پخش سرودهای میهنی اینجانب به ویژه سرود «ای ایران ای سرای امید» میکند. جنابعالی مستحضرید این سرود و دیگر سرودهای خوانده شده متعلق به سالهای 1357 و 1358 است و هیچ ارتباطی به شرایط کنونی ندارد. اینجانب در سال 1374 نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجددا تقاضای خود را تکرار کرده و تأکید میکنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعا کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.» البته اگر انصاف داشته باشیم میتوانیم امیدوار باشیم که استاد در روزهایی که دوره بیماریاش را طی میکند میخواهد بازنگری به احوالات روزهای گذشتهاش داشته باشد و شاید هم از برخی رفتارهایش پشیمان شده است و می خواهد آنها را اصلاح کند؛ اما به هر دلیلی نمیخواهد مستقیما به اشتباهاتاش اشاره کند. اما نمی توان از این واقعیت چشم پوشید که برخی اهداف دیگری را دنبال می کنند.