دیگر اینکه تاکنون دولتها به حزب نگاه ابزاری داشتهاند و هر جا کم آوردند، دچار گسست بودند و مشکل سیاسی، رأی، سازماندهی رأی و... داشتند به سراغ احزاب رفتند. متأسفانه این قابلیت را داریم که افراد بهجای اینکه سازمان رأی تشکیل بدهند حزب را شکل میدهند تا به سازمان رأی برسند. در واقع این ساز و کار امتحاناش را پس داده و خودش را به نتیجه رسانده است، ولی آدمهای فرصتطلبی که نتوانستند خود را در سیستم سیاسی تثبیت کنند یا به منصه ظهور برسانند از ابزار درست برای اهداف نادرست بهره میگیرند. بنابراین راهکار دوم این است که بهویژه از سوی دولتهای رسمی و در ساختار قدرت به حزب دیدگاه نویی را از طریق احزاب فعال در جامعه به وجود آوریم.
راه سوم این است که دولت میبایست فیلترهایی ـ نمیخواهم بگویم سختگیریهایی ـ در باره فعالیت حزبی بگذارد. نباید فعالیتهای حزبی در کشور با بیاعتبار شدن جایگاه فردی افراد، تلقی وابستگی به حزب و نداشتن هویت فردی و از همه مهمتر در بحثهای مرتبط با ساختار قدرت همراه باشد. باید رفتار حزبی را رفتاری منطبق با مبنای عقلانیت فرض کنیم که فرد در کارش حساب و کتاب، شفافیت و پاسخگویی داشته باشد. اگر به این سمت بروید که نهایتاً تحزب به یک سیستم پاسخگویی ارزیابی مناسب میانجامد، بهطور حتم بخشی از مشکلات فرهنگی ما حل میشود. دولتها باید یک مقدار تحزب را جدی بگیرند و مشکلات و سختیهای احزاب را کم کنند، یعنی به احزاب کمک کنند تا آنها جان بگیرند.
نهایتاً اینکه در بحث آموزش حزبی، بهویژه در ساختار آموزش رسمی کشورمان بهطور جدی وارد شویم. تلقیهای ما در تاریخ و حافظه تاریخی ملتمان این است که به حزب نگاهی منفی، وابستگی و مرتبط با بیرون وجود دارد یا حزب به دنبال اهداف خاص خودش و رسیدن به قدرت است. همه اینها در باره قدرت است، ولی در یک سیستم سیاسی همه اینها با اتصال به تقوای سیاسی حل میشوند. از اینرو تغییر فرهنگ نگاه به حزب خیلی مهم است و حزب مؤتلفه اسلامی در این زمینه نقش مهمی دارد.