نگاه

تجربه ده باره

تجربه بدعهدی های دوره پسابرجام، اگرچه راه ایجاد یک وفاق ملی در نادرستی اعتماد به آمریکا را می پیماید؛ اما تجربه ای پرهزینه بود. هزینه ای که با عبرت آموزی از آنچه در گذشته رخ داده بود؛ می توانست پرداخت نشود.
محمد مهدی اسلامی- اگر بر اساس اسناد جاستین پرکینز را اولین آمریکایی بدانیم که وارد خاک ایران شد و با تأسیس روزنامه و دیگر اقدامات فرهنگی سعی به تغییر فرهنگ ایران داشت؛ باید گفت خشت اول رابطه ایران و آمریکا چنان کج نهاده شد که نمی توان به راست شدن آن امید بست. در این کمتر از دویست سال رابطه میان ایران و ایالات متحده اغلب روابط یا آشکارا استعمارگرانه بوده است، یا در گذر زمان حقیقت سلطه جویی پنهان آن آشکار شده است.

اما مایه افسوس آنجا است که اسناد متعدد منتشر شده در این خصوص، یا بازخوانی نشده است و یا در تلألو دروغین پروپاگاندای غرب دیده نشده است. بدتر آنکه برغم همه تجربیات منفی گذشتگان، همچنان خیال و رویای تکیه زدن بر کدخدا برای زندگی بهتر را کنار نگذاشته ایم. به قول بیدل دهلوی:

خیالی سد راه عبــرت ماست

گر این دیوار نبود خانه صحراست

در بازخوانی روابط ایران و آمریکا، چند عبرت آشکار را می توان برشمرد:

1-سقوط بخاطر اعتماد

درپی حمله متفقین به ایران در ۳ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه از آمریکایی‌ها کمک خواست؛ اما نه تنها فرانکلین روزولت بدان اهمیتی نداد، بلکه با نادیده گرفتن حاکمیت ایران، در اشغال متفقین مشارکت کرد  و از جمله دستاوردهای این اعتماد سرنگونی شاه وقت و جانشین کردن فرزند او برای سیطره بهتر بر ایران بود. روزولت با دریافت ضعف دولت ایران، مدتی پس از آن نیز در نادیده گرفتن حاکمیت ایران و برگزاری کنفرانس تهران مشارکت داشت.

2- نقشه بمباران اتمی پس از اعتماد

پایان جنگ جهانی دوم ضرورت خروج نیروهای متفقین از ایران را مطرح کرد؛ اما استالین به بهانههایی از خروج ارتش سرخ از شمال ایران خودداری کرد و حتی در آذربایجان و کردستان حکومتهای دستنشانده بوجود آورد. تا سالها به نظر می رسید که اولتیماتوم هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا موجب نجات ایران از دست شوروی شده است. اما سالیانی بعد با انتشار اسنادی که اشتباها توسط کتابخانه ریاست جمهوری هری ترومن در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، افشا گردید که دولت های آمریکا و بریتانیا طرحی موسوم به Danial policy آماده کرده بودند که در صورت احتمال دستیابی شوروی به منابع نفتی کشورمان، ایران را بمباران هسته ای کنند! این طرح در دولت هری ترومن طراحی شد اما در دوران سه رییس جمهور بعدی نیز ادامه داشت.

3- کودتا پس از اعتماد

سیاست دویث دیوید آیزنهاور که شعار صلح می داد، شکل گیری این انگاره شد که آمریکا پشتیبان نهضت ملی شدن صنعت نفت خواهد بود.

از این رو مصدق پس از آشکار شدن قصد کودتا توسط انگلیس، در 27 مرداد 1332 از سفیر آمریکا رسما تقاضای کمک کرد. در حالی که بر اساس اسناد بعدا منتشر یافته، لویی هندرسون سفیر وقت آمریکا در ایران خود بخشی از مجریان عملیات آژاکس یا همان کودتای 28 مرداد بود.

4- فروپاشی کشاورزی

محمدرضا پهلوی اواخر سال ۱۳۴۱ از واشنگتن دیدار کرد و توانست حمایت جان اف کندی را جلب کند. او سلسله اصلاحات دستوری از سوی آمریکا را به اجرا گذاشت که از جمله آنها اصلاحات ارضی بود. طرحی که کارشناسان با گرایش های مختلف معتقدند با توجه به شرایط کشاورزی ایران تهیه نشده بود و موجب نابودی صنعت کشاورزی ایران شد. صنعتی که تا قبل از کشف نفت، به خوبی کشور را اداره می کرد.

5- به قیمت خون هزاران شهید

۲۸ اسفند ماه ۱۳۴۰ سفیر امریکا در تهران ایران خواستار تصویب کاپیتولاسیون برای کارمندان مستشاری کشورش شد. این درخواست پیش شرط حضور مستشاران آمریکا برای تضمین حکومت پهلوی بود؛ امری که موجب تزلزل مکرر دولت های وقت ایران شد و به دلیل مشاوره های مکرر غلط سیاست مداران آمریکایی در ضرورت سرکوب ایرانیان برای بقا، سرانجام منجر به سقوط پهلوی و شهادت هزاران ایرانی شد. آخرین نمونه این کشتارها در 8 بهمن 1357 در خیابان انقلاب اسلامی تهران با دستور معاون فرمانده ناتو رخ داد. ژنرال هابرت هایزر پس از ارزیابی میدانی به ارتشبد قره باغی توصیه کرد که «لوله تفنگهایتان را پایین بیاورید و بیخود تیر هوایی شلیک نکنید». او در خاطرات خود که با نام «مأموریت در تهران» به چاپ رسیده است، قره باغی را بخاطر زود تسلیم شدن و عدم تداوم کشتار مردم، شماتت کرده است!

اعتمادهای بی فرجام رژیم پهلوی به آمریکا محدود به این چند نمونه نیست.

6- اطلاعات پوچ

بررسی ارتباطات دولت موقت با آمریکا نیازمند فرصت مستقلی است. اما یکی از آنها امید بستن این دولت برای گرفتن اطلاعات از آمریکا در ازای اجازه فعالیت سیستم های استراق سمع از شوروی بود. چندی پیش میدلایست جورنال اطلاعاتی منتشر کرد که نشان می دهد آنها در ازای همکاری تمام و کمال دولت موقت؛ تمایلی به دادن اطلاعات راهبری نداشته اند و به عنوان نمونه ۲۶ اردیبهشتماه «گزارش کمابیش ملایم و بیخطری درباره وضعیت افغانستان» را به آنها داده است. اسناد لانه جاسوسی بعدها اثبات کرد که هدف اصلی آمریکا، حفظ امکانات جاسوسی خود بوده است، بدون آنکه چیز دندان گیری دست دولت بازرگان را گرفته باشد.

7- قول های کاغذی

پس از تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا مدل های گوناگونی را برای حل این بحران سپری کرد. مذاکرات از طریق الجزایر انجام شد و متن توافق نهایی به امضای بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی دولت وقت و وارن کریستوفر معاون وزیر وقت امور خارجه آمریکا رسید. طبق این توافق قرار بود آمریکا در ازای آزادی گروگانها در امور داخلی ایران (چه از لحاظ سیاسی و چه نظامی) مداخله ننماید و تحریم ها و مجازاتهای تجاری و اقتصادی را لغو و داراییهای مسدود شده ایران را آزاد کند. وعده ای که مشابه آن بار دیگر در برجام داده شد.

8- تقویت دشمن

درباره ماجرای مک فارلین در سالهای اخیر اسناد زیادی منتشر شده است. اما آنچه مسلم است عدم صداقت طرف آمریکایی در بخش های مختلف اثبات شد و هیچ دستاوردی برای ایران در برتری یافتن تسلیحاتی نداشت. به روایت برخی مقامات موشک های تحویل شده به ایران فاقد کارآیی بود، کمبودهای ما احصاء و در مقابل صدام با تجهیزاتی بسیار پیشرفته تر مجهز شد .

9- زدن زیر میز

یکی از تازه ترین تجربه های ناموفق تلاش دولت احمدی نژاد برای ارتباط با آمریکا بود. فارغ از شایعات و تلاشهای ناموفق، با اصرار دولت مجموعه مذاکرات سه جانبه ای برای تأمین امنیت عراق بین ایران و آمریکا با حضور عراق انجام پذیرفت. اگرچه توفیقات ایران در این مقطع انکار ناپذیر است، اما آمریکا مذاکرات را نیمه کاره رها کرد و موضوع تجزیه عراق نیز همچنان در دست انجام است. البته رها کردن مذاکرات در لحظه برتری ایران، در موضوع هسته ای نیز مسبوق به سابقه است.

10 تازه ترین تجربه

تجربه بدعهدی های دوره پسابرجام، اگرچه راه ایجاد یک وفاق ملی در نادرستی اعتماد به آمریکا را می پیماید؛ اما تجربه ای پرهزینه بود. هزینه ای که با عبرت آموزی از آنچه در گذشته رخ داده بود؛ می توانست پرداخت نشود.

اما مشکل اصلی در این خصوص شاید ضعف تاریخ نگاری ما و از آن مهم تر ضعف آگاهی بخشی نسبت به عبرت های تاریخی است. اگرچه کتب اسناد لانه جاسوسی در ده ها جلد و شمارگان خوبی چاپ گردید و همینک نیز به صورت لوح فشرده در دسترس پژوهشگران است؛ اما کمتر کسی است که به عنوان نمونه ثمر مذاکرات گذشتگان را بر اساس این اسناد بازخوانی کرده باشد.

مطالبه اخیر امام خامنه ای برای وارد کردن تجربیات گذشته به متن کتب درسی ( و نه حذف درس رهبر کوچک و افزودن مادر ترزا به کتب درسی) یک الگوی تجربه شده برای ارتقای دانش تاریخی ملت است. امری که نیازمند تدابیر جدی برای پرهیز از تحمیل هزینه های گزاف است.

https://shoma-weekly.ir/RAAxYY