اول اینکه صادقانه هر آنچه که جاری است با ملاحظات امنیتی با مردم در میان بگذارد.
دوم اینکه گزارش عملکرد باشد، نه گزارش ارجاع دادن و حواله دادن به «بایدها»
سوم اینکه به مردم امید بدهد و امید روی زمین باشد نه در هوا.
چهارم اینکه آمارهایی ارائه شود که آثار آن در زندگی مردم ملموس باشد.
پنجم اینکه گزارش کار رئیس جمهور با برنامه تبلیغاتی نامزدی متفاوت باشد.
ششم اینکه پرسش و پاسخها توافقی و تشریفاتی و تحمیل به صداو سیما نباشند.
هفتم اینکه آمارهای ارائه شده رئیس جمهور محترم با آمارهای دستگاههای مسئول و مسئولان مرتبط متفاوت و متناقض نباشند.
هشتم اینکه ناکامیها و یا ناکارآمدیها و یا عدم توفیقها را با مردم در میان بگذارد.
نهم اینکه باز هم تقصیرها و علت مشکلات را به دولت قبل نسبت ندهد.
دهم اینکه میزان پیشرفت را با عدد و رقم در هدفگذاریها بیان نماید.
به نظر میرسد ارزیابی درست و مثبتی از شاخصهای مذکور در گزارش رئیس جمهور محترم وجود ندارد ولی آنچه که برجستگی عیان و ملموسی در این گزارش دارد، تکرار یک عادت و انبوهی از وعدههای بایدی بوده که چارچوب نحوه مصاحبه آقای دکتر روحانی را مشخص میسازد.
آقای روحانی اگر خبر داردکه 92 درصد درآمدهای امسال صرف هزینههای جاری دولت شد و تخصیص قابل توجهی در 8 درصد باقیمانده برای بودجههای عمرانی ندارد، چه برجستگی در گزارش ایشان، غیر از اداره خانواده گسترده و ناکارآمد دولت وجود دارد؟
مصداق آمار اشتغال ارائه شده توسط ایشان کجای ایران است که گزارش مرکز آمار حداقل 36 درصد بیکاران را فقط فارغالتحصیلان دانشگاهها میداند؟ این نسبت به بقیه اقشار جامعه تعمیم داده شود. هیاهوی تبلیغاتی دولت برای برنامههای اقتصاد مقاومتی چه تاثیری در تراز تجاری داشته است که در 8 ماهه اول امسال منفی 4 میلیارد دلار واردات نسبت به صادرات رانشان داد. و به عبارتی منجر به17 درصد افزایش واردات گردید؟ آن هم واردات قاچاق رسمی و با فرار مالیاتی.
آقای رئیس جمهور محترم میتوانست درصد عمل به مصوبات برنامه و بودجه سال 96 را به اطلاع مردم برساند که گویا برنامه ششم یا سند چشمانداز و یا مفاد برنامه و بودجه سال، جایگاهی در کارکرد دولت ندارند.
بالاخره برنامههای مربوط به بحران تهدید کننده آب، محیط زیست، هوافضا، بازارهای بینالمللی، بهرهوری، اصلاح نظام مالیاتی، موضوع یارانههای هدفمند، خصوصیسازی، معضل بانکها، رابطه دانشگاهها با جامعه تولیدی صنعت و کشاورزی، تولید شاخصهای علم و فنآوری، آسیبهای اجتماعی، انحرافات اجتماعی، بحران اعتیاد، معضل قاچاق، معضل ارز و ارزش پول ملی، فضای مجازی، موضوع فرهنگ و مصوبعات شورایعالی انقلاب فرهنگی، ناهنجاریهای جامعه و صدها مقوله دیگر چه جایگاهی در گزارش آقای روحانی دارند؟
چه کسانی باید به ملت پاسخگوی این شاخصهای کلان باشند؟
آیا آقای روحانی در این صد روز نمیتوانست به ملت گزارش دهد که مثلاً برای توسعه بازار صادرات و یا افزایش تولید و یا فعالسازی هزاران کارگاه تولیدی تعطیل شده، چند تصمیم عملیاتی گرفتهاند! با نوع تحرکی که در دولت دوازدهم دیده میشود، با کمال تأسف صدها مشکل کلان کشور تحویل دولت سیزدهم داده خواهد شد.
آقای روحانی اگر درد دغدغههای مردم را دارند، که انشاءالله خواهندداشت،برای اجرای قریب 1300 سیاستهای کلی ابلاغی که هر کدام با کولهباری ازتجارب مدیریتی و کارشناسی، راههای برون رفت را نشان میدهند وقت گذاشته و حداقل در این صد روز حداقل یک یا دو درصد گزارش کار به مردم میدادند.
ویرانیهای زلزلههای اخیر که وقوع آنها بر تجربه گرانبهای کشور زلزله خیز ژاپن این اتفاق افتاد، در سیاستهای ابلاغی پیشگیرانه مقام معظم رهبری به دولت اعلام شده بود که متأسفانه سالهاست هم دولتهای قبلی و هم دولت آقای روحانی دغدغه حاشیههایشان که حتماً و حتماً شخصی و حفظ پستها است، آنها را به فراموشی سپرده و مردم باید تاوان ناکارآمدیها را تحمل کنند.
آقای دکتر روحانی اگر دغدغه مردم راداشتهاند، باید در زلزله اخیر در سفر لندن وزیر راه و شهرسازی ایشان را عزل میکردند تا حداقل التیامی بر دردهای مردم کرمانشاه باشد و در گزارش صد روزه، حداقل گریزی به اقدامات مقاومسازی میشد. با کمال تأسف باید گفت نوعی بی تدبیری، بی تفاوتی، بیبرنامگی، بیتحرکی و تنبلی و انفعال مشاهده میشود که اثر آن در گزارش صد روزه مشهود است و معلوم نیست جای نظارت نمایندگان ملت کجاست؟ و آیا نمایندگان مجلس بنا دارند با تعارف و بده و بستان و رودرواسی سرنوشت ملت را بدست دولت رها سازند؟