سوال اساسی این است چه تغییرات اساسی در خوی جهانخواری و درنده خویی و آدم‌کشی و شیطان‌صفتی آمریکا نسبت به ایران اسلامی و حتی سایر ملل تحت سیطره رخ داده است که روزنه‌هایی برای تابو‌شکنی رابطه گرگ و میش فراهم شده باشد؟ آیا آمریکا از تلاش برای کدخدایی جهان استعفا داده است؟آیا آمریکا از سلطه‌گری دست کشیده است؟ آیا آمریکا از ترور و آدم‌کشی منصرف شده است؟ آیا آمریکا از طراحی سازمان تروریسم داعشی و تغییر نقشه جدید خاورمیانه دست برداشته است؟ آیا صهیونیزم جهانی در سراشیبی سقوط و اضمحلال قرار گرفته است؟ از تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و جنگ رسانه‌ای بین‌المللی در کشور ما منصرف شده است؟ آیا کارتل‌ها و تراست‌های بین‌المللی از سیطره اقتصادی آمریکا خارج شده است یا اینکه صداقت زیادی در مذاکرات هسته‌ای در رفتار آمریکایی‌ها مشاهده شده است؟ و ده‌ها سوال دیگر در زمینه‌های مختلف که پاسخ هر کدام از آنها انرژی و ذخیره خشم انقلابی تک تک آحاد این ملت و سایر ملل جهان در شعار مرگ بر آمریکا می‌باشد. در این میان نباید فراموش کرد که افزایش روزافزون اقتدار جمهوری اسلامی در زمینه‌های مختلف با تکیه بر توان داخلی و اعتماد به نیروی خودی و سرعت تدریجی و گام به گام پیشرفت‌ها به‌خصوص در حوزه‌های فناوری، علمی، نرم افزاری و دفاعی می‌باشد که به‌طور طبیعی جمع آنها باعث افزایش توان بازدارندگی و دفاعی و حتی تأثیرگذاری تهاجمی گشته است.
البته طرفداران تسهیل ارتباط با آمریکا و عادی سازی وهمی رابطه حتماً به این نکته واقف هستند آنچه که از جانب ایران اسلامی برای آمریکا تابو شده ، تنها توان دفاعی علمی و فناوری و موشکی ایران نیست -که رژیم مدعی حکومت بر نیل تا فرات را در لانه خزیده موشی خود در جنگهای 33 روزه، 22 روزه و 51 روزه محبوس می‌کند- بلکه بزرگتر از آن، آرمان مقدس و بیدارگر و نوید بخش و امید آفرین انقلابی است که آمریکا و همپیمانانش بخواهند یا نخواهند، باید به زودی تسلیم آن شوند که بیداری اسلامی نشانی از مقدمه آن است.طرفداران رابطه با آمریکا می‌دانند که جنگ ظالمانه سوریه، لبنان، عراق، یمن و ...، جنگ حضور لجستیکی مستقیم و غیرمستقیم آمریکایی‌ها با آثاری از گوشه حضور آرمانی و مشاوره‌ای نظام جمهوری اسلامی است، که ابرقدرت مدعی کد خدایی جهان را ذلیلانه به مدت دو سال در ژنو و وین میخکوب می‌کند و جان کری سرباز کهنه کار میدان سیاست و جنگ ویتنام را برای ماه‌ها پای میز مذاکره ایرانی‌ها مستقر می‌نماید. راستی فهم این حقیقت نیازمند سه عنصر است تا دریابیم چرا در مذاکرات هسته‌ای یک طرف میز جهان همه قدرتهای جهان و طرف دیگر نمایندگان جمهوری اسلامی است. این همان غلبه تبلیغ رسالت پیامبر دست خالی بر کاخ کسری‌های دوران است و آن سه عنصر عبارتند از:1- دلبستگی به ایمان و توکل خداوندی و باور به دست برتر خدا در تمام امور که امام راحل پیوسته آن را اظهارمی کردند و اعتراف به آن سرمشق الگوی تداوم جهاد قرار دادند. این الگو موفق بود و امام خامنه‌ای هم بی شک و بی درنگ توفیق ها را در آن می‌بینند.2- از نیروی معنوی بهره گرفتن و مبدل ساختن آن ذخیره الهی در شجاعت‌سازی، سیاست‌آفرینی، وحدت آفرینی، امیدآفرینی، بسیج نیروهای پنهان لشکرهای الهی مردمی و اتکاء به توان داخلی و قطع امید از امثال آمریکا برای پیشرفت و توسعه ایران اسلامی و ترویج الگوهای آن.
3- بصیرت یعنی کلید واژه فهم دقیق و صحیح شرایط و موقعیت‌ها و مقتضیات زمان ودسیسه‌ها و فتنه‌ها و توطئه‌ها و درک ابعاد فرمایشات رهبری در هنگام سختی‌ها و آسانی‌ها. بر این اساس تا زمانی که سیره سلطه‌گری و غارتگری و کدخدایی آمریکا مستدام باشد، افتتاح و بازگشایی جاسوس‌خانه هم ممکن است ولی در آن حالت ایران هم کشوری نظیر مالزی و پاکستان و... خواهد بود. در غیر این صورت شکست ایران در ابعاد جهانی محال است؛ حتی با تکرار عاشورایی دیگر.