دکتر اسدالله بادامچیان- بحث عاشورا و اربعین تنها یک رویداد تاریخی در سال ۶۱ نیست؛ یک مظهر و شاخص در نبرد بین جریان حق و باطل است. جریانی است که از آغاز انسان مکلف و مختار و با اراده شروع شده و بعد از آن هم حتی در دوران حکومت عدل و قسط مولا امام زمان (عج) هم ادامه خواهد داشت.
این نبرد یک نبرد سراسری تاریخ بشری است.گاه بین کفر و ایمان و بیشتر نبرد حق و باطل – با ادعای حق اما دچار التقاطها و انحرافها و مبانی و انگیزههای غیرخدایی - است.
کسانی که با اباعبدالله نیامدند، همه هم اهل دنیا نبودند. بعضی از جنگ و کشته شدن ابا نداشتند. فضا، فضایی است که مردم در گمراهی و ضلالت هستند. نمیدانند چه کسی حق و چه کسی باطل است. همه طرفها از عبدالله زبیر گرفته تا یزید همه میگویند حق با خداست و ما هم اهل حق خدایی هستیم.
بعضی از همین شخصیتهای جهان اسلام امام
حسین (ع) را حق میدانستند اما قیام را خلاف میدانستند، میگفتند اباعبدالله سرجای خود محترم، این روش غلط است. این روش انداختن خود و بقیه در مهلکه است.
بعضی از کسانی که مقابل امام حسین (ع) بودند هم حق را میشناختند اما مقامطلب، قدرتطلب، عافیتطلب یا موقعیت طلب بودند. بعضی هم دچار انحراف فکری و ذهنی و بعضیها هم واقعا در تحلیل سیاسی و دینی شان اشتباه کردند.
این روند حتی در میان عزاداران امام حسین هم ادامه یافته است. برخی از کسانی که در طول تاریخ در میان کسانی که به امام حسین عشق میورزیدند و گریه هم میکردند و به قاتلان امام حسین (ع) نفرین میکردند، عافیت طلبها بودهاند که به جای خونخواهی امام حسین(ع) عافیتطلبی پیشه کردند. آنها موقعیت هم پیدا میکنند. در دوران انقلاب به بعضی از این آقایان که میگفتیم بلند شوید بیایید، نایب امام زمان و فرزند امام حسین میگوید «الیوم تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ ما بلغ»، وقعی ننهادند.
مدح و مرثیه میخواندند و بعضی اوقات هم به امام اعتراض میکردند که «امام جواب این خونها را چه کسی میدهد؟ دوران، دوران تقیه است». تقیه حرام است در جواب اینها بود. کسان دیگری هم معرفی کنم. اهالی حق. و منَ النَّاسِ مَن یَعبدُ اللَّهَ عَلى حَرف. اینقدر قشنگ برای امام حسین (ع) شعر و مدح و مرثیه میخوانند، سر بزنگاه که میرسد راه دیگری میطلبند. جالب است که اینها خود را جزء عقلا میدانند، به بقیه هم میگویند آدمهای تندرو و افراطی.
امروز ما چگونه میتوانیم از ضلالت و گمراهی نجات پیدا کنیم؟
فقط محور اصلی ولایت و امامت است که میتواند ما را از گمراهی نجات دهد. اگر امام حسین (ع) در دوران معاویه ۱۰ سال امام است و قیام نمیکند آنهایی اهل فلاح و رستگاری هستند که تابع امام حسین هستند. اگر با امام بودند امام شهید نمیشد.
کسانی که خودشان اجتهاد کردند و نیامدند معضل دارند. آنهایی که تواب شدند و بدون نظر امام قیام کردند گیر هستند. آنهایی که در روز عاشورا انقلابی شوند در حالیکه امام سجاد باید زنده بمانند بگویند چرا ایشان در صحنه نیامد گیر هستند.
یا بگویند از حبیب بن مظاهر ۹۰ ساله که گذشته است یا بگویند بچه شش ماهه برای چه؟ اینجا وظیفه است. این وظیفه را چه کسی تشخیص میدهد؟ امام. میگوید مذاکره کن، چشم. میگوید مذاکره نکن، چشم. میگوید برو آب بیار، باید برود آب بیاورد. میگوید برو بجنگ باید بجنگیم. آنهایی برنده هستند که در محور ولایت و ارزشهای الهی یعنی کتاب و عترت جمع شوند و اگر جمع شدند «لن تضلوا ابدا» هرگز گمراه نمیشوند. حسینی شدن با حسینی بودن نیازمند این است که انسان دقیقا بر محور حسین و پشت سر اباعبدالله حرکت کند. تقدم پیدا کند میشود مارق، تأخر پیدا کند میشود هدررفته و زاهق. باید به امام التزام داشته باشیم. داغ افراطیبودن زمانی نزد خدا اجر دارد که با نظر امام باشد. داغ افراطیبودن زمانی هدررفته است که مثل خوارج باشیم. خیلی داغ و انقلابی بودند، کشته هم شدند. ترجیح نظر خود به نظر امام گیر است. غافلبودن و بصیرت نداشتن به نظرات امام هم همین است. یک کسی غفلت دارد و آقا هرچه میفرمایند نمیفهمند. در انقلاب ما هم تکرار شده است. یعنی چه شده است؟ امام که شروع کرد آنانی برنده شدند که با امام همراه شدند. ولی کسانی که با سازمان منافقین آمدند کشته هم دادند برنده شدند؟ کسانی مثل قائممقام رهبری که از خط امامت بیرون آمدند برنده شدند؟
کسانی که مثل گروههای افراطی، افراطیگری کردند برنده شدند؟ کسانی که میانهرو و عافیتطلب بودند برنده شدند؟ کسانی که در جامعه به جنگ برخاستند برنده شدند؟ نه. اگر امام فرمود بازرگان نخستوزیر، باید تبعیت کرد. بعد که با ایشان صحبت کردند و فرمودند من علاج میکنم، معلوم شد که باید راه را برای علاج امام باز کنیم. بنیصدر حمایت، ولی با همان مسیر امام. از طریق بهشتیها، نه همین جوری. از طریق عسکراولادیها.
در خط ولایت. علت اینکه حضرت آقا بعد از رحلت آقای عسکراولادی سه ویژگی از ایشان گفتند، اخلاق، تفکر و تعقل و فرمودند همه اینها مورد تایید است چیست؟ خیلیها وقتی که ایشان در دو سال آخر موضع میگرفتند گفتند که آقای عسکراولادی برای دنیای خود رفته است.
خیال میکردند ولاییتر و انقلابیتر از آقای عسکراولادی هستند. نه برادر! آن انسان ولایتپذیر استنباط دقیق از خط ولایتش این بود. آن روز که باید زندان برود زندان رفت، آن روز که باید دست به اسلحه ببرد این کار را کرد، آن روز که باید ساکت بماند ساکت ماند و آن روز که بایستی این مسائل را مطرح کند آن کار را انجام داد.
برای خودش چیزی نخواست. فقط رضای خدا را میخواست. آن روزی که در محضر آقا بودیم فرمودند همه این کارها عقلایی است. اگر میخواهیم در مؤتلفه عاشورایی و حسینی باشیم باید مراقب افراط، تفریط، محافظهکاری، عافیتطلبی و اجتهادهای شخصی و ذهنیات اینگونه باشیم و تابع آن چیزی باشیم که از ولایت به دست میآید چه مستقیم بفرمایند، چه توسط واسطه بفرمایند و چه استنباط بزرگانی مثل عسکراولادیها از خط امام باشد. اگر میخواهیم حسینی بمانیم و حسینی بمیریم باید با بصیرت مراقب همه این کارها باشیم.