*دکتر فریبا علاسوند
تقسیم بندی حوزه فعالیت مردان و زنان در اجتماع و خانه، یا به عبارت صحیحتر خانه و خارج از خانه، جزو مفروضاتی بوده که از گذشتههای دور در نوشتهها به آن اشاره میکردند. این موضوع در قرن اخیر به منزله موضوعی پژوهشی – انتقادی کانون توجه جامعهشناسان، روانشناسان، زیستشناسان و روانشناسان اجتماعی قرار گرفت. بیشترین سهم در تبدیل این موضوع به یک مسئله با رویکرد پژوهشی از آن فمنیستهاست. کوشش آنان در این باره بر نفی رابطه مستقیم جنس و نقش متمرکز بوده است. آن اکلی از بریتانیا جزو آن دسته پژوهشگرانی بود که تحقیقات گستردهای در باره کارهای خانگی زنان انجام داد و پرسشهای مهمی در این زمینه مطرح کرد.
موضوع نقشهای جنسیتی به دلیل رابطهای که با بحث هویت جنسی دارد در روانشناسی کانون بحث قرار میگیرد؛ همانگونه که جامعهشناسان نیز در جامعهشناسی به این موضوع پرداختهاند. ایشان معتقدند جامعهشناس همواره از برخی زوایای مهم نقشهای زنانه غفلت کرده است. متخصصان مطالعات خانواده به دلیل آثاری که این بحث در حوزه مزبور دارد به این موضوع علاقمندند و پژوهشگران علوم اقتصادی نیز به بحث در باره بخشی از نقشها (مانند Domestic labore) در چارچوب نظری خود میپردازند.
در مجموع میتوان پذیرفت که کوششهای فمنیستی، مفروضات علوم مربوط را در باره نقشهای جنسیتی در کانون تردید نهاده و بر شیوه زندگی شماری از مردان و زنان در ارائه نقشهایشان اثر گذاشته است؛ لیکن در عین حال نظریات نیرومند و قاطعی را جایگزین نظریات پیشین نکرده است.
از جنبهای دیگر به نظر میرسد در باره نقشهای جنسیتی و کلیشهشکن در این حوزه از آنجا آغاز شده که خانه و اجتماع نه تنها در عرصه متفاوت، بلکه متضاد معرفی شدند. نظریه فمنیستی که جایگاه زن را در اجتماع تعریف میکند، در برابر دیدگاهی ایستاد که جای زن را فقط در خانه میدید. در این میان، پارهای رویکردها تندتر بودند. شعار معروف فمنیسم رادیکال - هر امر شخصی، سیاسی است – به عقیده برخی نویسندگان، افراطگرایی در تضاد بین خانه و اجتماع به شمار میآید.
بنابر این در زمینه بحثهای مزبور به راهبردهایی برمیخوریم که به حل تضاد فوق و ایجاد تعادل بین نقشهای فمنیستی میاندیشند.
در باره شکلگیری نقشهای جنسیتی نظریههای گوناگونی وجود دارد. این نظریهها در دو سطح خرد و کلان دستهبندی میشوند. نظریههای سطح خرد شامل موارد ذیلاند:
۱- نظریه زیستشناختی؛ بنابر این نظریه توزیع نقشها بر حسب جنسیت کم یا بیش از عوامل زیستشناختی تأثیر میپذیرد. عوامل زیستی به دلیل جهانشمولیشان به تبیین تفاوت نقشها کمک فراوان میرسانند.
۲- نظریه زیستی – اجتماعی؛ این نظریه را میتوان شکل کاملتر و اصلاح شده نظریههای زیستی دانست. در این نظریه رویدادهای مهم زیستشناختی که در دوره جنسیتی رخ میدهند، رویدادهای مهمی به شمار میآیند که به رشد پسران و دختران جهت میدهند و آن را محدود میسازند. در عین حال رشد زیستی اولیه که در تفاوت اندامهای جنسی ظاهری نوزاد پیدا میشود، واکنش متفاوت والدین و دیگران را به کودک در پی دارد.
همین مسئله سرآغاز تأثیر نیروهای اجتماعی است و کودک را به سوی پذیرش نقشهای جنسیتی سوق میدهد.
۳- نظریههای روانشناختی؛ میان نظریههای روانشناختی، برخی نظریههای روانکاوی مثل نظریه نانسی چودورف اهمیتی ویژه دارند. بنابر این نظریه، در نخستین مرحله جامعهپذیری کودکان هر دو جنس نخست با مادر همانندسازی میکنند، ولی در ادامه پسر ناگزیر میشود با همانندسازی با پدر، نقشهای مردانه را بپذیرد. مادر برای کسب هویت مستقل به پسران کمک میکند. پسران نیز به جای همانندسازی با شخص پدر با موقعیت او، یعنی نقشهای مردانه وی همانندسازی میکنند. دلیل این مسأله نیز حضور نداشتن پدر در خانه و کنار کودک است.
۴- نظریه یادگیری اجتماعی؛ بنابر این نظریه کودک از دو راه عمده رفتارهای اجتماعی و نقشهای جنسیتی را میپذیرد: ۱- شرطیسازی یا آموزش غیرمستقیم ۲- الگوسازی یا تقلید. در راه نخست، کودک به کمک عوامل تقویت کننده مثل پاداش یا تنبیهی که در قبال رفتارش دریافت میکند رفتارهای خود را تنظیم میکند، مثل پسری که هنگام گریه با این سخن توبیخ میشود: «مگر دختری که زود گریه میکنی» در راه دوم نیز کودک از والد هم جنس خود رفتارهای مربوط به جنسش را تقلید میکند.
نظریههای سطح کلان نیز شامل نظریات ذیلاند:
۱- نظریه ضرورت کارکردی نقشهای جنسیتی: نماینده این نظریه تا لکوت پارسونز است. وی تقسیم کار جنسیتی را در حفظ وحدت و انسجام خانواده بسیار با اهمیت میداند. از نظر وی این الگو به بهترین شکل زمینه ایفای کارکردهای اصلی خانواده، یعنی تثبیت شخصیت بزرگسالان و جامعهپذیری کودکان را فراهم میکند و در یکپارچگی خانواده و جامعه نقش اساسی دارد.
۲- نظریه طبقات جنسی: شولامیث فایرستون در تبیین پدیده فراگیر تقسیم کار جنسیتی با الهام از نظریه طبقات اجتماعی مارکس نظریهای داده است که بر حسب آن، زیستشناسی تولید مثل موجب شکلگیری طبقات جنسی در جوامع شده است. وی جنس را یک طبقه میداند و موقعیت زن را در بارداری و زایمان مبنای پیدایش طبقهای به نام زن و سپس پیدایش نقشهای زنانه و مردانه معرفی میکند.
۳- نظریه ثروت – قدرت: ریشههای این نظریه را باید در ادبیات مارکسیستی ما به ویژه تحلیل تاریخی فردریش انگلس در باره منشأ خانواده جستوجو کرد. از نظر انگلس، زنان در دوره خانوادههای اشتراکی ما قبل تاریخ، پایگاه اجتماعی بالایی داشتند. اندک اندک با پیدایش و تجمع ثروت در دست مردان (به دلیل تغییر روشهای زندگی به ویژه روشهای اعتقادی مانند گسترش گلهداری و ایجاد نظام فئودالی) قدرت زنان کاهش و قدرت مردان افزایش یافت. همین مسأله کم کم به پیدایش نقشهای زنانه و مردانه انجامید.
۴- نظریه نیازهای سرمایهداری: در این تحلیل، خانوادهگرایی یکی از رموز موفقیت جامعه سرمایهداری به شمار میآید. از نظر طرفداران این نظریه خانواده هستهای که در آن مرد به فراهم ساختن امکانات اقتصادی و زن به تیمارداری و خانهداری بیمزد میپردازد، بهترین کمک را به نظام سرمایهداری میرساند. از نظر گروهی از فمنیستهای جدید که این نظریه را مطرح ساختهاند، خانواده هستهای از سه راه تولید و بازتولید نیروی کار، تأمین مکانی برای نگهداری ارزش ذخیره کار و تسهیل مصرف مقادیر گستردهای از کالاهای مصرفی به سرمایهداری خدمت میکند.
۵- نظریه پدرسالاری: این نظریه را فمنیستهای رادیکال مطرح ساختهاند. آنان در تبیین علت نابرابری جنسی و تقسیم جنسیتی نقشها بر عنصر پدرسالاری تکیه میکنند. این فمنیستها معتقدند که جریان نیرومند پدرسالاری، مادری را اسطورهای ستودنی و رفتاری زنانه معرفی کرده است و زنان نیز ارزشهای مربوط به مادری کردن خود را نسل به نسل درونی کردهاند. از نظر آنان، علت تداوم این الگو بهره مردان از آن است؛ زیرا در این الگوی تقسیم کار، همه زنان اعم از همسران، مادران، خواهران و دختران در خدمت همه مردان و تأمین نیازهای آنان قرار میگیرد.
۶- نظریه تلفیقی: این نظریه در تحلیل پدیده تقسیم کار جنسیتی، از نظریههای تک علتی فاصله میگیرد و به پیش از یک علت در پیدایش این امر معتقد میشود. دیدگاه اسلامی در این میان دیدگاهی متفاوت است؛ دیدگاهی که تلفیقی به شمار میآید و از برخی نظریات بالا فاصله دارد و به برخی از آنها نزدیک است، ولی بر هیچ یک به طور کامل منطبق نیست.
* عضو هیئت علمی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان قم
زنان