نگاه

برادر من! شما نخست وزیری!

شهید رجایی، شهید باهنر و شهید بهشتی! همگی اصرار داشتند در همه کارهای اردویی شرکت کنند. حتی ظرف بشویند و سفره پهن کنند. و معمولا هم موفق می شدند دیگران را قانع کنند.
مهدی سعید محمدی- اردوها از سال 43 و به همت شهید صادق امانی، آقای عسکر اولادی، بنده و دوسه نفر دیگر از دوستان آغاز شده بود. هیئتی در مؤتلفه داشتیم که برای جمعه هرهفته برنامه ریزی می کرد. عده ای از جوانان را با دو سه اتوبوس مستقر در محلات مختلف تهران می بردیم کرج! جامعه تعلیمات اسلامی باغی داشت که برای روز های جمعه در اختیار ما گذاشته بود. برنامه ها مفصل بود و جذاب! اردوی کاملی بود برای خودش و در حد یک روز، آموزش سبک زندگی بود برای هر یک از جوانان شرکت کننده! در میان برنامه سخنرانان ویژه ای هم داشتیم که در واقع خود آن ها صاحبان اردو بودند. شهید رجایی، شهید باهنر و شهید بهشتی! همگی اصرار داشتند در همه کارهای اردویی شرکت کنند. حتی ظرف بشویند و سفره پهن کنند. و معمولا هم موفق می شدند دیگران را قانع کنند. تصویر دقیق این صحنه هیچ گاه از ذهنم نمی رود که شهید رجایی و مرحوم عسکراولادی مشغول شستن ظرف های تمام اردو بودند. این برنامه پس ا زانقلاب هم جریان داشت و این بزرگواران همچنان در اردو شرکت می کردند. آن زمان دیگر هر کدام شخصیتی بودند برای خودشان، اما همچنان اصرار می کردند که ظرف های اردو را ما باید بشوییم! حالا چه کسی میتوانست قانعشان کند که برادر من! هیچی نباشد شما نخست وزیر این مملکتی! به خرجشان نمی رفت که نمی رفت!
https://shoma-weekly.ir/hYCO3b