فاطمه حسینی- با خود می‌اندیشم که این دین نیست که از قرون وسطی انسان را آزرده است و می‌آزارد، که دین فروشانند که بارانی از عذاب و وحشت و درد بر سر مومنان خوب ریخته‌اند و می‌ریزند.
و صدایی را می‌شنوم که می‌گوید: برای مرد، زن خواستن و برای زن، طالب مرد بودن حق است و شیرین؛ اما از درون این خواستن دلنشین، تا به امروز، چه مقدار فساد برخواسته است؟ آیا میدانی؟
- و باز عاشق شدن، اوج اوج‌گیری روح است و پروردگی دل، آیا این همه که، در کوی و برزن، از عشق سخن می‌گویند، نگاهشان به عشق راستین است؟
- آری « عشق به بازار کهنه فروشان که رسید، از عشق خالی شد» پس لاجرم سخن از شبه عشق است و ضد عشق. و آیا این انسان نبوده که شبه عشق را عشق قلمداد کرده و شبه مهر را مهر و شبه دین را دین؟ و آیا چنین موجوداتی را حق است که متولیان راستین عشق و مهر و دین بنامیم و بدانیم؟ آیا انصاف است؟
گوهر بدل، شبیه گوهر است؛ گوهر نیست.