آنچه پیش رو دارید متن تلخیص شده سخنان وی درباره مکاتبات شهید بهشتی با امام خمینی (ره) درباره جریان های سیاسی بعد از انقلاب است.
باید ایمانی عمل کنیم. در حالی که در زمان حیات شهید بهشتی تهمتهای زیادی بر علیه وی مطرح بود؛ اکنون ۴۰ سال است که خداوند دارد از شهید بهشتی دفاع میکند و هنوز افکار و اندیشههای بهشتی است که راهساز آینده به ویژه در گام دوم انقلاب و دوران تحول است.
شهید بهشتی معتقد بود انقلاب ما انقلاب ارزشها، صداقت، مهرورزی، دشمنشناسی و ایستادن در مقابل استکبار و تمام کسانی است که میخواهند به جای خدمت جیبشان را پر کنند.
شهید بهشتی در نامه ی سال 58 به امام مسئله اصلی را بینش میدانست، به همین دلیل در این نامه به صراحت نوشته است: «پیش از پیروزی و بعد از آن و امروز معتقد بودیم و هستیم که نظام اسلامی در ایران بدون پشتوانهای از تشکیلات مذهبی ـ سیاسی تضمین دوام ندارد؛ دشمنان و مخالفان به عمق و عظمت اقدام پی بردند و برای تضعیف حزب و رهبران حزب دست به کار شدند. غرب و شرق در خارج و راستیها و چپیها و بعضی از خودمانیها در داخل عملاً در این خصوص هماهنگ گردیدند؛ کار را با ترور اشخاص و شخصیتها شروع کردند و هنوز هم کشتنها و پخش شایعات و رواج دادن اتهامات ادامه دارد»
در پایان این نامه آمده است: « خلاصه: علائم تکرار تاریخ مشروطه به چشم میخورد. متجددهای شرقزده و غربزده علیرغم تضادهای خودشان با هم در بیرون راندن اسلام از انقلاب همدست شدهاند.(نمونه جلسهای که از مذهبیهای چپگرا و محافظهکاران غربگرا یا ملیگرا برای همکاری در مقابله با حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر تشکیل شده بود.»
در نامه ی دیگری که شهید بهشتی در اسفند سال ۵۹ به امام نوشته نیز آوردهاست: دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد. بینش دیگر در پی اندیشه و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پای بند و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه است. مشکلات کشور از همین صاحبان اندیشه است و اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد.
از دیدگاه شهید بهشتی قدرت دو شکل دارد؛ قدرت در شکل برتریجویی و وسیله انجام خدمت بهتر برای خلق و رضای خدا. بر همین اساس اگر کسی خواست در پی قدرتطلبی باشد ملت اسلامی باید از او دوری گزیند و با کسانی کار کند که همه کارشان سازنده و عبادت است. شهید بهشتی معتقد بود افرادی که تفکرشان بر مبنای فقه جواهری با خط امامت و ولایت بود باید با یک مجموعه منظم تشکیلاتی حکومت را اداره کنند و همین تفکرات بود که موجب شد دست به ترور وی زدند و در بدترین شکل محل حضور وی را منفجر کردند.