خاطراتش را اینگونه بازگو کرد: «من خیلی ترسیده بودم. نمیتوانستم جلویشان را بگیرم. میترسیدم یک ضد انقلاب نامیده شوم، میترسیدم که مجبور شوم تا یکی از آن کلاههای تحقیرآمیز را بر سر بگذارم.»
محمد مهدی اسلامی - زمستان سال گذشته بود که چن ژیاولو رهبر دانشآموزان در انقلاب فرهنگی مائو تسه دونگ، در یکی از چندین مصاحبه متوالیاش در کافهای در نزدیکی میدان «تیانآنمن» با فاصلهای اندک از دبیرستان سابقش ـ مدرسهٔ شماره ۸ ـ که به دانشآموزان برگزیدهٔ مائو تعلق داشت، خاطراتش را اینگونه بازگو کرد: «من خیلی ترسیده بودم. نمیتوانستم جلویشان را بگیرم. میترسیدم یک ضد انقلاب نامیده شوم، میترسیدم که مجبور شوم تا یکی از آن کلاههای تحقیرآمیز را بر سر بگذارم.»
او به عنوان فرزند چن یی ـ از بنیانگذاران چین کمونیست و وزیر امور خارجهٔ این کشور- قدم پیش نهاد تا از اقدام خود عذرخواهی کند و در پی وی، موجی از اعترافات گاردهای سرخ سابق که امروز اکثرشان مردان بازنشستهای از طبقات متوسط هستند به راه افتاد.
پس از آنکه مائو غربگرایى و لیبرالیسم در چین را به شدت مورد حمله قرار داد، نخستین جرقه برای روشن ساختن آتش انقلاب فرهنگی ایجاد شد. هدف آنچه به نام انقلاب فرهنگی معروف شد، ظاهراً ایجاد یک دگرگونی بنیادی در فرهنگ چین و جایگزین کردن ارزشهای تازه با ارزشهای کهن بود. ولی این انقلاب، تنها شامل مجموعهای که به نام فرهنگ خوانده میشد، نبود. بلکه این انقلاب، عملاً سازمان حکومت و بوروکراسی جدید کشور را نشانه گرفته بود و هدف آن از هم پاشیدن تمام تشکیلاتی بود که در آن زمان وجود داشت. مائو در این برنامه از مردم و به ویژه جوانان حزب کمونیست چین خواست که آن دسته از مقامات دولتی و حزبی را که از خط مائو و اندیشههای او منحرف شده یا در آستانه لغزش بودند، مورد انتقاد، بازجویى و افشاگری قرار دهند.
۲۲ مرداد ماه ۱۳۴۵ (۱۳ اوت ۱۹۶۶) موج انقلاب فرهنگی آغاز شد و میلیونها نفر از جوانان داوطلب در قالب گاردهای سرخ، آمادگی خود را برای اجرای انقلاب فرهنگی اعلام کردند. مائو در انجام این حرکت، با اتکا به چند نفر از کادر رهبری چین، به قلع و قمع و تصفیه بسیاری از کادرهای قدیمی و هم حزبیهای خود پرداخت، موزهها ویران گردید، آثار عتیقه به دور انداخته شد و مروجین و مقلدین فرهنگ غرب مورد هجمه رسانهها قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس چین بین سه تا پنج سال تعطیل شد و... انقلاب فرهنگی چین باعث شد قدرت بلامنازع چین در دست مائو قرار گیرد و او تا پایان عمر با اقتدار کامل حکومت کند.
اما دولتی که پس از مائو به قدرت رسید، تصمیم گرفت تا وحشت و آشفتگی که به رهبری مائو و به منظور بقای حکومتش، چین را به زانو درآورده بود، نهان بماند. دنگ ژیائوپینگ در سال ۱۹۷۸ انقلاب فرهنگی را انکار کرد و حزب کمونیست در سال ۱۹۸۱ رسماً از انقلاب فرهنگی تبری جست و به اشتباهات مائو اعتراف کرد، اما ابعاد آن ماجرا چندان بازخوانی نشد و هنوز جای پژوهش بسیار دارد و تا حد زیادی ناشناخته مانده است.
اینک اما در پی بازخوانی آن حادثه تاریخی نیستیم، آنچه برای کشور ما اهمیت دارد تاثیر آن بر ایران است. انقلاب فرهنگی چین از سوی طرفداران مائو مورد ستایش قرار گرفت، برخی گروههای التقاطی که در ابتدای انقلاب اسلامی سعی بر سکانداری و انحراف مسیر انقلاب را داشتند، آن را الگویی «انقلابی» برای ایستادگی در برابر غرب میدانستند؛ اما امام خمینی با هدایت مطالبه ایجاد شده در افکار عمومی، در پیام نوروزی خود در اول فروردین ماه ۱۳۵۹ آن را اینگونه جهت دادند «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بوجود آید... روشنفکران متعهد و مسئول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شرّ «ایسم» و «ایست» شرق و غرب نجات دهید. روی پای خود بایستید و از تکیه به اجانب بپرهیزید.»
امام خمینی با تبدیل ستاد انقلاب فرهنگی به شورای انقلاب فرهنگی و رهنمودهای مکرر، تلاش برای اصلاح برخوردهای تند برخی افراد کرد چنانکه فرمود «اینهایى که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیرى ایجاد مى کنند و زحمت براى دولت و ملت ایجاد مى کنند، اینها اشخاصى هستند که طرفدار غرب یا شرقند» اما اگر عملکرد این شورا موفقیت آمیز بود، امام خامنهای در فتنه ۸۸ یادآوری نمیکرد که آنچه زمینه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی را فراهم ساخته است، اسلامی نشدن متون علوم انسانی و ترجمهای بودن آن است. برخی معتقدند انقلاب فرهنگی اگرچه دستاوردهایی داشت، اما بیشتر به تغییر چند صفحه اول کتب منتهی شد و محتوا همان که بود ماند.
شاید بدترین تاثیر انقلاب فرهنگی چین در ایران، همین بود که برخی مجریان به جای فهم خواسته امامت امت، با الگوبرداری از مدل چینی دست به رفتارهایی زدند که امروز حتی خودشان نیز به آن میتازند! تفاوت آنها با چن ژیاولو در آن است که اینک مجبورند با ژست اپوزسیون منتقد عملکردی باشند که به نظام نسبت میدهند، اما کارنامه آن روزهای خودشان است که مورد نقد سکاندار انقلاب اسلامی بود. اگر آن روز آنها با عینک سرخ مطالبه نظام را نمیدیدند، شاید صدور انقلاب اسلامی نقشه متفاوتی را برای جهان رقم زده بود.
او به عنوان فرزند چن یی ـ از بنیانگذاران چین کمونیست و وزیر امور خارجهٔ این کشور- قدم پیش نهاد تا از اقدام خود عذرخواهی کند و در پی وی، موجی از اعترافات گاردهای سرخ سابق که امروز اکثرشان مردان بازنشستهای از طبقات متوسط هستند به راه افتاد.
پس از آنکه مائو غربگرایى و لیبرالیسم در چین را به شدت مورد حمله قرار داد، نخستین جرقه برای روشن ساختن آتش انقلاب فرهنگی ایجاد شد. هدف آنچه به نام انقلاب فرهنگی معروف شد، ظاهراً ایجاد یک دگرگونی بنیادی در فرهنگ چین و جایگزین کردن ارزشهای تازه با ارزشهای کهن بود. ولی این انقلاب، تنها شامل مجموعهای که به نام فرهنگ خوانده میشد، نبود. بلکه این انقلاب، عملاً سازمان حکومت و بوروکراسی جدید کشور را نشانه گرفته بود و هدف آن از هم پاشیدن تمام تشکیلاتی بود که در آن زمان وجود داشت. مائو در این برنامه از مردم و به ویژه جوانان حزب کمونیست چین خواست که آن دسته از مقامات دولتی و حزبی را که از خط مائو و اندیشههای او منحرف شده یا در آستانه لغزش بودند، مورد انتقاد، بازجویى و افشاگری قرار دهند.
۲۲ مرداد ماه ۱۳۴۵ (۱۳ اوت ۱۹۶۶) موج انقلاب فرهنگی آغاز شد و میلیونها نفر از جوانان داوطلب در قالب گاردهای سرخ، آمادگی خود را برای اجرای انقلاب فرهنگی اعلام کردند. مائو در انجام این حرکت، با اتکا به چند نفر از کادر رهبری چین، به قلع و قمع و تصفیه بسیاری از کادرهای قدیمی و هم حزبیهای خود پرداخت، موزهها ویران گردید، آثار عتیقه به دور انداخته شد و مروجین و مقلدین فرهنگ غرب مورد هجمه رسانهها قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس چین بین سه تا پنج سال تعطیل شد و... انقلاب فرهنگی چین باعث شد قدرت بلامنازع چین در دست مائو قرار گیرد و او تا پایان عمر با اقتدار کامل حکومت کند.
اما دولتی که پس از مائو به قدرت رسید، تصمیم گرفت تا وحشت و آشفتگی که به رهبری مائو و به منظور بقای حکومتش، چین را به زانو درآورده بود، نهان بماند. دنگ ژیائوپینگ در سال ۱۹۷۸ انقلاب فرهنگی را انکار کرد و حزب کمونیست در سال ۱۹۸۱ رسماً از انقلاب فرهنگی تبری جست و به اشتباهات مائو اعتراف کرد، اما ابعاد آن ماجرا چندان بازخوانی نشد و هنوز جای پژوهش بسیار دارد و تا حد زیادی ناشناخته مانده است.
اینک اما در پی بازخوانی آن حادثه تاریخی نیستیم، آنچه برای کشور ما اهمیت دارد تاثیر آن بر ایران است. انقلاب فرهنگی چین از سوی طرفداران مائو مورد ستایش قرار گرفت، برخی گروههای التقاطی که در ابتدای انقلاب اسلامی سعی بر سکانداری و انحراف مسیر انقلاب را داشتند، آن را الگویی «انقلابی» برای ایستادگی در برابر غرب میدانستند؛ اما امام خمینی با هدایت مطالبه ایجاد شده در افکار عمومی، در پیام نوروزی خود در اول فروردین ماه ۱۳۵۹ آن را اینگونه جهت دادند «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بوجود آید... روشنفکران متعهد و مسئول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شرّ «ایسم» و «ایست» شرق و غرب نجات دهید. روی پای خود بایستید و از تکیه به اجانب بپرهیزید.»
امام خمینی با تبدیل ستاد انقلاب فرهنگی به شورای انقلاب فرهنگی و رهنمودهای مکرر، تلاش برای اصلاح برخوردهای تند برخی افراد کرد چنانکه فرمود «اینهایى که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیرى ایجاد مى کنند و زحمت براى دولت و ملت ایجاد مى کنند، اینها اشخاصى هستند که طرفدار غرب یا شرقند» اما اگر عملکرد این شورا موفقیت آمیز بود، امام خامنهای در فتنه ۸۸ یادآوری نمیکرد که آنچه زمینه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی را فراهم ساخته است، اسلامی نشدن متون علوم انسانی و ترجمهای بودن آن است. برخی معتقدند انقلاب فرهنگی اگرچه دستاوردهایی داشت، اما بیشتر به تغییر چند صفحه اول کتب منتهی شد و محتوا همان که بود ماند.
شاید بدترین تاثیر انقلاب فرهنگی چین در ایران، همین بود که برخی مجریان به جای فهم خواسته امامت امت، با الگوبرداری از مدل چینی دست به رفتارهایی زدند که امروز حتی خودشان نیز به آن میتازند! تفاوت آنها با چن ژیاولو در آن است که اینک مجبورند با ژست اپوزسیون منتقد عملکردی باشند که به نظام نسبت میدهند، اما کارنامه آن روزهای خودشان است که مورد نقد سکاندار انقلاب اسلامی بود. اگر آن روز آنها با عینک سرخ مطالبه نظام را نمیدیدند، شاید صدور انقلاب اسلامی نقشه متفاوتی را برای جهان رقم زده بود.