ادب و هنر

اندک اندک جمع مستان می رسند...

دقایقی مانده به برگزاری مراسم  نوزدهمین سالگرد بزرگداشت مراسم شهید آوینی در محل تالار وحدت، توسط بنیاد فرهنگی روایت و موسسه فرهنگی روایت فتح ، خیل  جوانانی که عاشقانه پا به این محل می گذارند، توجه هر رهگذری را به خود جلب می کند. پیرمردی که عصا زنان از آنجا در حال عبور است و گویا از ساکنان آن حوالی است، می پرسد: مگر امروز هم قرار است هنرپیشه ها و ستاره های سینما به تالار بیایند که اینقدر جوان آمده است.  می گویم نه! با تعجب ادامه می دهد: یعنی جشنواره  یا کنسرتی امروز اینجا قرار نیست برقرار  باشد ؟ باز هم می گویم: نه، پدر! این بارعصایش را از این دست به آن دست می دهد و کنجکاوانه تر می پرسد: پس علت این همه شلوغی  چیست؟ معمولأ موقع جشنواره فیلم فجر یا کنسرت های موسیقی که ستاره های سینما یا خوانندگان معروف به تالار می آیند، اینجا به این شکل شلوغ می شود. جواب می دهم: امروز مراسم  بزرگداشت سالگرد شهید آوینی است...وقبل از اینکه حرفم را ادامه دهم می گوید: اوه! راست می گویی امروز سالگرد سید است؟ می پرسم: شما سید را می شناختید؟ نگاهی اخم آلود می کند و جواب می دهد: مگر کسی هم هست که سید را نشناسد. در سال های جنگ ما با روایت فتح زندگی می کردیم؛ صدایش بغض غریبی داشت، آفرین بر این جوانان که با اینکه او را ندیده اند، اما قدرشناسش هستند و اینطور پا به مراسمش می گذارند. بعد در حالی که  قصد رفتن دارد زیر لب می گوید: حیف که کارت مراسم را ندارم و گرنه خیلی دوست داشتم که من هم در مراسمش شرکت کنم. قبل از اینکه دور شود می گویم: پدر جان! امروز دعوت عام است، نیازی به کارت و دعوتنامه نیست. با شنیدن این حرف چهره اش  از خشنودی می شکفد و دقیقه ای بعد او نیز در تالار وحدت و د ر میان  انبوه جوانانی نشسته که مشتاقانه و عاشقانه سید را دوست دارند و یا بهتر بگویم به راه و روش سید ایمان  دارند و تفکرات و اندیشه های او را پاس داشته و دنبال می کنند.
آری! به این سان در حالی که در روز بیستم فروردین ماه به هر طرف نگاه کنی و به هرجا که سر میزنی هنوز ته مانده های رخوت تعطیلات نوروزی را می توانی حس کنی و چنان که باید جدیت کار در بعضی دستگاه ها و ادرات آغاز نشده است؛ با این حال تالار وحدت شاهد مراسمی آنچنان شکوهمند و آبرومند است که از حیث استقبال، علاوه بر سالن اصلی، حتی بالکن های دوم، سوم و چهارم آن نیز مملو از جمعت شده است.
به جرات می توان گفت که امروز فضای تالار وحدت به همت بنیاد فرهنگی روایت و با غیرت دوستداران،دانشجویان و رهروان صدیق شهید آوینی، تجربه ی دلنشینی را از  سر می گذراند که آمیخته با یاد و رنگ خداست . مراسمی که بقول آن پیرمرد، با اینکه هیچ  سوپر استاری در آن نیست، اما این همه شلوغ شده است. به راستی این مراسم و بزرگداشت، آیا نشانی از این نیست که نسل جوان همچنان عاشق حقیقت ناب  و جستجوگر سرچشمه های معرفت و دانایی است و هرگاه که فرصتی چنین برایش فراهم شود، او نیز با حضور گرم خویش بر تداوم چنین راهی تأکید می کند
باری! آن روز بعد از مدتها دوباره یاد شعر مولانا افتادم، شعری که در دوران دفاع مقدس بسیار شنیده می شد و مدام بر لب ها جاری می گشت. شعری که حدیث نفس جوانان و علاقمندانی بود که در مراسم بزرگداشت شهید آوینی گرد آمده بودند:
اندک اندک جمع مستان می‌رسند
اندک اندک می پرستان می‌رسند
دلنـــــــوازان نــازنــــازان در ره انـــد
گلعــــذاران از گلستـــان می‌رسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می‌رسند


https://shoma-weekly.ir/cBXcuF