نگاه

انتقاد نباشد، آزادی می‌میرد

قابل توجه است که وقتی قانون به سراغ متخلف می‌رود همدستان او یا باند او فریاد و هیاهو می‌کنند که آزادی نیست و نمی‌گذارند انتقاد کنیم. در حالی که این انتقاد نیست که اگر نباشد آزادی می‌میرد بلکه این ضد انتقاد و ضد آزادی و ضد ارزش است که اگر قانون جلوی آن را به طور قانونی نگیرد باز آزادی می‌میرد و سلطه جناحی و باندی حاکم می‌گردد یا هرج و مرج حاکم می‌شود و تجربه پس از مشروطیت که به استبداد انگلیسی رضاخانی انجامید، تجربه مهمی است.

دکتر اسدالله بادامچیان- معمولا آنها که در قدرتاند از انتقاد خوششان نمیآید. ولو در مقامات دولتی نباشند.

در حالی که انتقادها موجب شناخت نقاط ضعف یا منفی میشود و اگر انسان بدون توجه به اینکه گوینده با چه انگیزه و هدفی دارد نقد میکند و انتقاد مینماید به اصل انتقاد توجه کند و با واقعیتها انطباق دهد، میتواند بهخوبی نقاط سیاه را بشناسد و چاره کند قبل از آنکه نقطههای سیاه، همه شخصیت او را سیاه و تاریک نماید.

***

انتقاد و اعتراض و تذکر و نصیحت و هشدار نباشد صاحبان قدرت حکومتی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا فرهنگی دچار غرور و غفلت میشوند.

غرور آن است که خود را برترین میداند، به نظرات دیگران با نگاه تحقیر مینگرد و غفلت آن است که از واقعیتها و حقیقتها بی خبر میماند و آنگاه خبر میشود که دیگر چارهای برایش نمانده است.

پیدایش فراعنه و دیکتاتورها و مستبدان تاریخ به علت همین بی بهره ماندن آنها از انتقادها و تذکرها و نصیحتهاست که در ابتدا متوجه نیستند و سپس که استبداد و روحیه استکباری در آنها افزایش مییابد تا به نقطه نهایی که «فرعونیت مطلق» است میرسند.

آنگاه حتی نزدیکترین افراد به آنها در وحشت و هراس به سر میبرند و دیکتاتور خود را تنها می یابد و به خشونت شدید رو میآورد و سپس از آن نقطه بالا به عمق دره تاریک و شوم نابودی سقوط مینماید.

رضاشاه، محمدرضا شاه، صدام، قذافی و امثال آنها بهترین عبرتها هستند.

در جامعهای که انتقاد آزاد است و هر کس به آزادی نقد خود را بیان میکند مردم احساس امنیت میکنند. نعمت آزادی را در مییابند و پاسخهای نقد را دریافت مینمایند و دچار جمود در مواضع و تعصبهای جاهلی نمیشوند.

و اگر انتقاد نباشد آزادی میمیرد و جامعه حالت سکوت گورستان را به خود میگیرد.

***

در این رابطه آنچه مهم است تعریف صحیح «انتقاد» است.

انتقاد غیر از خردهگیری، تنازع و درگیری، اهانت و بداخلاقی، تهمت و افترا و کینهتوزی خصمانه است.

انتقاد یعنی بیان و نقد مواردی که از نظر گوینده صحیح نیستند و دچار اشکال هستند و با لحنی مناسب که طرف را به پذیرش آورد و به دور از هر گونه تندی و پرخاش و اهانت و همراه استدلال محکم و تبیین موارد نقد.

چنانچه انتقاد همراه توهین و اهانت و با لحن خصمانه باشد مجادله و جدال میشود و دیگر انتقاد نیست جدال هم در اسلام مذموم است.

چنانچه انتقاد ابزاری شود برای کوبیدن دیگری و تخاصم و رفتار و گفتاری که دشمنان با هم دارند این دیگر انتقاد نیست جنگ و درگیری برای درهم شکستن دیگری است.

اگر انتقاد تبدیل به دروغ و تهمت و کینهتوزی شده باشد این محاربه است و از نظر اسلام حرام است.

انتقاد اگر انتقاد صحیح و مشروع و مستدل باشد، اما با انگیزههای غیرارزشی و غیرخدایی انتقاد گردد عملی شرکآمیز است که اهل توحید وتقوا باید از آن پرهیز کنند.

انتقادی موثر و مفید و ثمربخش است که با انگیزه الهی، (تقربالیالله، یا انجام تکلیف شرعی یا به قصد اصلاح امور مسلمین و مسئولان جامعه اسلامی) باشد و موازین و مبانی اسلام و اخلاق اسلامی رعایت شود در اینصورت انتقاد عملی عبادی و خدایی و پربرکت میشود و بهجای کدورت، صفا و صمیمیت را بین انتقاد کننده و انتقاد شونده پدید میآورد.

این انتقاد در جامعه نمونه اسلامی تحقق مییابد.

***

متاسفانه در جامعه فعلی ما سالیانی است که به جای انتقاد صحیح اسلامی با نصیحت و تذکر به ائمهالمسلمین یا تذکر برادرانه و خواهرانه ایمانی به یکدیگر ادبیات منفی و ضد ارزشی و لیبرالی سرمایهداری یا ادبیات چپ یا ادبیات سلطهخواهانه باندی و جناحی به بهانه انتقاد رواج یافته است کاملا آشکار است که انتقادهای چاپ شده در یک نشریه چه اصلاحطلب و چه مدعی اصولگرایی انتقاد نیست، بلکه سراسر اهانت، تهمت، توهین، غرضورزی، تحقیر دیگری، کینهتوزی، اثبات اینکه طرف مخاطب این نوشته دچار سیاهی و تباهی مطلق است و باطل محض است و گاه در حد خیانت و مستحق هر نوع مجازات خائنان میباشد. یا دقیقا مشخص است که مقصود نهایی این نوشتهای که به ظاهر انتقاد است، براندازی طرف مقابل و حاکمیت باندی است.

قابل توجه است که وقتی قانون به سراغ متخلف میرود همدستان او یا باند او فریاد و هیاهو میکنند که آزادی نیست و نمیگذارند انتقاد کنیم.

در حالی که این انتقاد نیست که اگر نباشد آزادی میمیرد بلکه این ضد انتقاد و ضد آزادی و ضد ارزش است که اگر قانون جلوی آن را به طور قانونی نگیرد باز آزادی میمیرد و سلطه جناحی و باندی حاکم میگردد یا هرج و مرج حاکم میشود و تجربه پس از مشروطیت که به استبداد انگلیسی رضاخانی انجامید، تجربه مهمی است.

***

نکته دیگر آنکه: در فضای سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی رسانههای بیگانه به ویژه آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی به بهانه انتقاد نوعی تخریب و تضعیف و توطئهگری را علیه نظام جمهوری اسلامی شروع کردند که در این 37 سال ادامه دارد و در سالهای اخیر شدت یافته است.عوامل استکبار و ضد انقلاب که تحتالحمایه غربیهاست نیز به تبعیت از اربابان مستکبرشان این کار را در حد ابتذال و افتضاح ادامه دادهاند.نفوذیهای استکبار نیز در ایران موظف هستند که این روش را به اقتضای شرایط داخلی انجام دهند و دادهاند. با هوشیاری باید مراقب خط انتقادی که ابزار استکبار آمریکایی اسرائیلی انگلیسی است باشیم و از این راه رهروان راه تاریک و منحط استکبار جهانی را بشناسیم.

ضمن آنکه سادهاندیشان که به جای نقد با تندروی و لحنهای خصمانه فضای داخل را به صحنه تنازع با این و آن تبدیل میکنند و در واقع نفوذی نیستند به این نکته دقت کنند که ناخواسته ابزار استکبار نشوند.

https://shoma-weekly.ir/jYMhjP