
دولت از حالا باید برای سال ۹۴ برنامه ریزی کند و این برنامهریزی باید مبتنی باشد بر اینکه ممکن است با غرب آشتی نکنیم و فرصتی برقرار نشود. برنامهمان را باید طوری بریزیم که ممکن است از نظر اقتصادی تا دو سال دیگر هم نتوانیم به غرب نزدیک شویم، اما متأسفانه این برنامه ریزی را نداریم. برنامه ششم جلوی روی ما است، ولی شفافیتی در آن نمیبینیم..
از سال ۸۹ با تغییراتی که دولت در مسائل ارزی و اقتصادی ایجاد کرد، رشد ما از مثبت به سمت صفر و بعد هم منفی رفت. رشد ما در سه سال گذشته همواره منفی بوده و از ۵- شروع شده تا ۲- رسیده است. هنوز هم با اینکه دولت و بانک مرکزی میگویند رشد ما ثبت شده است، رشد را ۱- یا صفر یا حداکثر ۱+ میبینم و رشد ما به دلیل دو دل بودن و برنامه ریزی کامل نداشتن همچنان پایین است. صبر و انتظار برای موفق شدن در ۱+۵ این رکود را ایجاد کرده است.
در چهار ماه اخیر دولت ما منتظر بود، والا مردم منتظر نیستند. این انتظار بیجا بود. باید از روز اول فروردین که پشت میزمان نشستیم، برنامه ریزی سال ۹۳ را باید بر اساس اینکه تحریمها برداشته نمیشوند تنظیم کنیم که نکردیم. یکی از علتها این است. مردم هم خوشحال بودند که مذاکرات دارد به نتیجه میرسد و حالت انتظار به خودشان گرفته بودند. این «صبر کنیم ببینیم چه میشود» آفت سرمایه گذاری است و کسانی که میخواستند سرمایه گذاری کنند، گرفتار جمله بیمعنی «به من چه؟» و «صبر کن ببینیم چه میشود؟» شدند. این روحیه در اقتصاد سم مهلک است. اقتصاد موفق یعنی اینکه انسان زودتر از دیگران مطلع شود، تصمیم بگیرد، عمل کند و دچار دو دلی نشود. متأسفانه این کار را انجام ندادیم.