
صالح اسکندری- تصمیمگیری سیاسی در مقاطع تعیین کننده عیار کنشگران عرصه سیاست را بالا و پایین میبرد و ضمن فیصله بخشی به اختیارات نافذ در انتخاب گزینههای مختلف باعث میشود که سیاستمداران در روند تأمین منافع ملی با در نظر گرفتن تبعات یک تصمیم گیری که در برخی مواضع و مواقع ممکن است تنها چند دقیقه و یا چند ساعت فرصت داشته باشند، مسیر تأمین منافع ملی را تسطیح و یا بالعکس صعب العبور کنند. تصمیم گیری سیاسی از منطق شیر یا خط پیروی نمیکند و ربط چندانی به شانس و اقبال ندارد بلکه تابعی از عقلانیت سیاسی و ملاحظات استراتژیک برای تأمین منافع ملی و اهداف ملی است. این روزها افکار عمومی در کشور ما بهخصوص در دالانهای نخبگی با پرسشهایی پیرامون سفر اخیر رئیس جمهور به نیویورک و تصمیم ویژه هیئت ایرانی برای اجابت درخواست آمریکاییها مبنی بر گفتوگوی تلفنی و تأثیر آن بر وضعیت عمومی بازار روبهروست. برخی از این سؤالات و ابهامات در این مجال و مجلا آمده است که توضیحات کنشگران اصلی در این تصمیم گیری میتواند زوایا و خفایای آن را بیشتر روشن نماید.
یکم؛ واکنش فوری بازار به اظهارات رییسکل بانک مرکزی در خصوص نرخ دستوری ارز و عدم حساسیت آن به گفتوگوی تلفنی آقای رییس جمهور با همتای آمریکایی خود نشانه چیست؟
دوم؛ چرا تا پیش از این مذاکرات تیم سابق شورای امنیت ملی با معاونین وزیر خارجه 1+5 حداقل دویست سیصد تومان قیمت ارز را بالا و پایین میکرد اما گفتوگوی مستقیم با عالیترین مقام آمریکا نتوانست حتی دلار را به قیمتهای هفته گذشته برساند؟
سوم؛ مشکلات اقتصادی کشور تا چهاندازه بهشکل واقعی به تحریمها بستگی دارد؟ ده درصد، بیست درصد، سی درصد، چهل درصد یا ...؟
چهارم؛ نوسانات قیمت ارز در گذشته تحت تأثیر مذاکرات هستهای چه میزان واقعی و تا چهاندازه بازی روانی برای تن دادن بیشتر ایران به الزامات میز مذاکره بوده است؟
پنجم؛ آیا ممکن است با تداوم مذاکرات دولت یازدهم با آمریکا معجزهای در اقتصاد کشور رخ دهد و سطح عمومی قیمتها مثلاً به سالهای 83 و84 برگردد؟
ششم؛ اساساً سهم آمریکاییها در بهبود وضعیت اقتصادی در ایران چقدر است؟
هفتم؛ آیا آمریکایی که نتوانست با اهرمهای اقتصادی حسنی مبارک متحد استراتژیک خود در مصر را حفظ کند و مردم این کشور در فقر و فلاکت دست و پا میزنند میتواند ید بیضایی در اقتصاد ایران داشته باشد؟
هشتم؛ اگر فرض کنیم آمریکاییها اصرار دولتمردان یازدهم را برای واکنش سریع بپذیرند و در مذاکرات ژنو در مهر ماه مثلاً تصمیم گرفته شود بخشی از تحریمها در قبال مابهازای ادعایی غربیها تحت عنوان راستیآزمایی مواضع ایران!! کاسته شود آیا باز رئیس جمهور ظرف صد روز میتواند گزارش قانع کنندهای از وضعیت عمومی بازار و یا اشتغال به مردم ارائه دهد؟
نهم؛ واقعاً آمریکاییها تا چه اندازه مقید به اعتبار دولت یازدهم در افکار عمومی داخل کشور ما هستند؟
دهم؛ اگر حتی یک در صد فرض کنیم آمریکاییها دست دست کنند و کاهش تحریمها را متغیری از پیشنهادات بیشتر ایران بدانند آیا باز میارزید رئیس جمهور محترم مذاکره تلفنی را بپذیرند و یا در مقابل خبرنگاران داخلی از وضعیت نامساعد اقتصادی شکوه کند؟
یازدهم؛ مذاکره مستقیم حضوری یا تلفنی با ایران همواره یکی از درخواستهای آمریکاییها در دولتهای مختلفشان بوده است. آنها حتی حاضر شدند برای مذاکره مستقیم با ایران هزینه افتضاح مکفارلین را نیز بپردازند. در مذاکرات ایران و 1+5 در دورههای مختلف نماینده هیئت آمریکایی بارها و بهشیوههای مختلف از طرف ایرانی درخواست مذاکره مستقیم کرده بود. آیا پاسخ به این درخواست پس از گذشت 34 سال را نمیشد گرانتر فروخت که با حداقلهای منافع ملی سازگار باشد؟
دوازدهم؛ آیا نمیشد درخواست گفتوگوی مستقیم را به بعد از اثبات پذیری مواضع اخیر آمریکاییها موکول کرد و حتی از آن بهعنوان یک اهرم فشار در مذاکرات استفاده کرد؟
سیزدهم؛ چرا اوباما بلافاصله بعد از گفتوگوی تلفنی زمانی که رئیس جمهور ما در هواپیما در مسیر بازگشت بود خود را به خبرنگاران رساند و خبر گفتوگوی تلفنی خود را اعلام کرد و مشاوران و معاونین وی خبر دادند که درخواست مذاکره تلفنی از طرف ایران بوده است؟
چهاردهم؛ آیا در این موضعگیری ضد و نقیض مبنی بر درخواست ایرانیها برای مذاکره فقط مسئله غرور آمریکاییها مطرح بوده و یا آنها در صدد بودند که یک پیام مهم به دنیا و بهخصوص تمام دشمنان آمریکا مخابره کنند و آن اینکه ایران بالاخره و بهقول خودشان در نهایت تعجب و شگفتی درخواست مذاکره کرد؟
پانزدهم؛ آیا مواضع مقتدرانه رئیس جمهور در این سفر با امتناع از گفتوگوی تلفنی تقویت نمیشد؟
شانزدهم؛ آیا بهتر نبود موضوع گفتوگو بهجای مسئله هستهای مشغلههای منطقهای آمریکا در خاورمیانه مثل سوریه، عراق یا افغانستان بود؟
و ... .