2- اگر توافقی امضا نشده، پس این همه اقدامات چیست؟
رئیس جمهور محترم در برنامه مصاحبه با خبرنگاران فرمود: «چیزی امضا نکرده ایم که برای تصویب به مجلس بفرستیم»! اگر واقعاً چیزی امضا نکرده ایم پس اکسید کردن غنی سازی بیست درصد و انجام تعهداتی که در ژنو و لوزان و سپس وین داده ایم و مرتباً هم آژانس این اقدامات محدود کننده فعالیت های هسته ای ایران را گزارش و تایید می کند، بر چه اساسی صورت گرفته است؟ اگر توافق امضاء می شد چه می کردیم؟ البته توافقی امضا نشده است چون طرف آمریکایی تا کنونهیچ اقدامی در رفع تحریم ها و ختم برخوردهای خصومت آمیز انجام نداده و حتی مدام از تهدید نظامی حرف می زند و سایه شوم جنگ را روی مذاکرات حفظ کرده است. اما سئوال اینجاست؛ اگر توافقی نشده، پس چرا بر اساس همان گفتگوها دولت، روند پیشرفت های هسته ای و نیز غنی سازی اورانیوم بالای بیست درصد را متوقف کرده و آن را به 3/6 درصد فروکاهیده است؟ نکته دیگر آنکه اگر مجلس نتواند در مورد برجام که به تعبیر دولتی ها مهم ترین رویداد در تاریخ دیپلماسی ایران است، اظهار نظر کند، چگونه می تواند «در راس امور بودن» این نهاد مردمی را اثبات نماید؟ چه اصراری هست که مجلس در این امر مهم برکنار باشد؟ اگر «برجام» نه عهدنامه، نه مقاوله نامه،نه موافقت نامه، نه پیمان نامه و نه قرارداد دولت ایران با سایردولت هاست، پس چیست؟ آیا اصل 125 قانون اساسی، نوعی از قرارداد یا مناسبات دولت ما با دیگر دولت ها را از قلم انداخته است؟ نکته مهم اینکه اگر چیزی را شما امضا نکرده اید، چرا در صف اول دفاع بی چون و چرا از «برجام» ایستاده اید؟
3- خصومت دائمی سران فتنه با مردم هم نباید دائمی باشد!
سایت ضد انقلابی کلمه با سه جمله به استقبال مصاحبه رئیس جمهور رفته است. کلمه از قول رئیس جمهور نوشت: 1- حصر نباید به مسئله دائم تبدیل شود 2- کسی از آن سود نمی برد 3- باید طبق قانون به این وضع خاتمه داد.
ظاهراً این حرف ها درست است و باید به آن عمل کرد. اما اگر خصومت سران فتنه با مردم، دائمی یا بهتر بگوییم مادام العمر باشد، چه باید کرد؟ آقای رئیس جمهور می گوید کسی از آن سود نمی برد. در حالی که رژیم صهیونیستی و آمریکا و انگلیس و ضد انقلاب ها بیشترین سود را از تداوم خصومت سران فتنه با نظام برده اند. می رسیم به نکته سوم؛ حال باید دید طبق قانون چگونه می شود به این وضع خاتمه داد؟ اگر قانونی وضع شود که وطن فروشی جرم نیست، اگر احکام مربوط به محاربه و بغی را از فقه برداریم، می شود راجع به رفع حصر، فکر و سپس اقدام کرد!