نگاه

استقبال از فعالیت حزبی مخالفین

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی می فرمودند که «بهترین حالت این است که اگر کسانی خواستند حزب و سازمانی تشکیل دهند، به آنها مجوز دهیم تا قانونی شوند.»
اسدالله بادامچیان- شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی می فرمودند که «بهترین حالت این است که اگر کسانی خواستند حزب و سازمانی تشکیل دهند، به آنها مجوز دهیم تا قانونی شوند.»

زمانی که در کمیسیون احزاب فعالیت می کردم، برای تشکیل همه احزابی که امروز فعال هستند، نظر موافق دادم و همگی با امضا و تأیید من رسمی شدند. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین موحدی ساوجی با برخی احزاب مخالفت می‌کرد و وقتی موافقت من را می‌دید، معترض می‌شد که «شما همه جا انقلابی هستی، چرا در اینجا لیبرالی؟ ». به ایشان می گفتم که مرحوم آقای بهشتی را که به عنوان انقلابی قبول دارید؟ نگاه او این بود که اگر مجوز تشکیل حزب قانونی به افراد داده نشود، این افراد، کنار همدیگر جمع می شوند و یک باند را شکل می‌دهند. در باندها نیز معمولاً یک شخصیت تبدیل به محور می‌شود و همیشه این باندها برای کشورها آسیب آورند پس بهتر است که با دادن مجوز، آنها را به حرکت در مسیر قانونی سوق دهیم. به این صورت مجوز قانونی برای احزاب یک کار انقلابی و نه یک اقدام لیبرالی است. بر این اساس نظر دیگر انقلابیون نیز این بود که احزاب در کشور آزاد هستند، البته با شرایطی که در اصل 36 قانون اساسی ذکر شده که مربوط به تحزب است. در اسلام سه نوع حزب داریم؛یک نوع حزبی است که در قرآن دیده می‌شود و مورد تأیید است که حزب الله یعنی حزب خدامحور خوانده می‌شود. حزب خدامحور هم تنها یکی نیست، بلکه ممکن است 10 نوع حزب با سلایق درونی متفاوت، حزب خدامحور باشند. نکته مورد توجه این است که در این تحزب، محور، شخص، قومیت یا حتی یک ملت نیست، بلکه محور، خدا است؛ خدایی که برای 8 میلیارد مردم دنیا است. تحزب الهی که خدا محور است، افراد را در خود هضم نمی‌کند،بلکه آن تحزبی است که به افراد، نگاهی گسترده در حد تمام مردم جهان می‌دهد. خدا، قرآن،خانه کعبه و اسلام برای ناس یعنی همه مردم دنیا و نه تنها مسلمانها هستند. خانه خدا یعنی خانه همه و حزب خدا یعنی حزب همه ملتها، نه حزب محدود در یک قومیت، یک ملت، یک نژاد و یک باند و جناح سیاسی؛ این حزب، خدامحوراست.

حزب دیگری نیز تعریف می شود که حزب شیطان است و اسلام این حزب را قبول ندارد. «ان حزب الشیطان هم الخاسرون ». در قرآن گفته نشده است که آنها کافر هستند یا ... بلکه درباره حزبی حرف می‌زند که شیطانی عمل می‌کند. به طور مثال در دنیا حزب فاشیسم و فراماسونری را قبول ندارند. بر این اساس یک حزب ارزشی و یک حزب غیر ارزشی و نوع سومی از تحزب داریم. نوعی تحزب که احزاب «بما لدیهم فرحون» یعنی خود محور هستند که خود را قبول دارند. این گروه‌ها نه حزب الله و نه حزب الشیطان هستند.

حزب اسلامی نمی‌خواهد اعضایش در آن هضم شوند، بلکه تلاش می‌کند تا اعضای آن،افراد انتخاب‌گر، آگاه و آزاد باشند که حزب به آنها اطلاعات قوی می‌دهد تا براساس حق وحقیقت، خود انتخاب‌گر باشد. حزب اسلامی به این شکل نیست که همه باید به دستوری که از بالا می‌رسد، گوش دهند و اگر کسی گوش نداد، باید از حزب بیرون شود. در سا لهای اخیر هم شاهد مواردی بوده ایم که اگر فردی مخالف موضع حزب خود، عمل کرده، مورد انتقاد شدید قرار گرفته است، اما مؤتلفه هیچ وقت به این صورت نبوده است. در مؤتلفه، افراد موظف هستند به آنچه یقین می‌کنند حق است عمل کنند، چون عمل به حق، حجت است و نه عمل به دستور حزبی. اگر دستور حزبی را منطبق با حق می‌یابند، مؤمنانه به این حق عمل می‌کنند و اگر تردید داشتند که آن دستور حزبی، حق است یا خیر، چون باید انضباط حزبی حفظ شود و حزب را یک مجموعه «حق محور» می‌یابند، عمل می کنند، اما باید تحقیق کنند که حزب به حق عمل کرده است یا خیر! هر فرد در حزب موظف است تحقیق کند که تشکلش حق محور است یا تشکلی است که منافع اشخاص و گروه بر آن حاکم شده است. اگریک عضو حزب مؤتلفه اسلامی دریافت که این تصمیم حزبی، منطبق با حق نیست یا حق این است که او عمل نکند، به مسئول مافوق خود اطلاع می‌دهد و می‌گوید این اقدام را حق نمی دانم؛ با هم صحبت می‌کنند که به قول مرحوم امام(ره)، اکثریت، اقلیت را اقناع کند نه اسکات زیرا دیکتاتوری اکثریت در حزب ها یکی از مصیبتهای احزاب است. اگر اکثریت نتوانست آن شخص را اقناع کند و آن را حق نیافت، هیچ اشکالی ندارد، او طبق آنچه حق می‌داند عمل می‌کند. در چنین حزبی است که آزادی، استقلال فکر و عمل و عمل به ارز شها محفوظ می‌ماند.

ما به تحزب غربی، کمونیستی و فاشیستی معتقد نیستیم. بعضی تحزبهای قدرت محور ادعا می‌کنند برای خدا فعالیت می‌کنند، اما با توجه به واقعیت‌های درونی آنها، بوی تعفن قدرت طلبی از آنها به مشام می‌رسد. ما هیچ وقت این گونه احزاب را تأیید نمی‌کنیم، اما دعوا هم نمی‌کنیم. جامعه پر از این نوع احزاب است. دو نوع برخورد می‌توان داشت؛ یک نوع این که این احزاب را سرکوب کنند و نوع دیگر آن که به آنها میدان بدهند تا مردم، مواضع آنها را بشناسند و از آنها جدا شوند. همچنان که امام در مورد بنی‌صدر عمل کرد و به او نگفت که نامزد نشود. نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و حتی تلاش کرد که امام را ابزار مقام طلبی خود کند، اما میدان برای او باز گذاشته شد تا همین مردمی که می‌گفتند بنی صدر صد درصد، او را شناختند و فهمیدند بنی صدر یک پینوشه آمریکایی است. مردم متوجه شدند او دیکتاتوری است که فعلاً قاب یک لیبرال مسلک را زده است و در برابرش شعار دادند که «سپهسالار پینوشه! ایران، شیلی نمی‌شه .»

آزادی فعالیت احزاب تا جایی است که به توطئه نیانجامد، به طور مثال اگر حزب توده با شبکه مخفی نوید در حال نفوذ در ارتش و تلاش برای کودتای نظامی است؛ آیا باید به آن اجازه داد؟ اگر شبکه‌ای تشکیل شد و خواست کودتای نوژه را راه بیاندازد،‌باید به آن اجازه داد؟ اگر شبکه منافقینی پدید آمد که شروع کرد به براندازی نظام و ارتکاب جنایات نسبت به مردم، باید به آنها اجازه داد؟ پس آزادی هست. اما تا جایی که توطئه نباشد. نمی‌توان ویروس فلج اطفال یا میکروب طاعون را آزاد گذاشت.
https://shoma-weekly.ir/A4s8Qd