ادب و هنر

از ندامتگاه دورود تا سرزمین نور....

"دا" نوری بود که ناگهان در زندان به من تابید...

-اگر پنج سال پیش این کتاب به دست من می رسید، کار من به اینجا نمی کشید...
-کاش زودتر این کتاب را خوانده بودم، آن وقت آدم دیگری بودم...
- "دا" نوری بود که ناگهان در زندان به من تابید...
-با خواندن این کتاب وقتی که به جامعه برگردم، دیگر آن آدم سابق نخواهم بود...
-با خنده هایش می  خندیدم، با گریه هایش گریه می کردم و با رنج های خانم حسینی رنج می  کشیدم، این کتاب، تنها یک کتاب نبود، زندگی یک ملت بود که به من هم زندگی دوباره بخشید...
- وقتی این کتاب را در زندان خواندم، به خانه تلفن زدم و به بچه هایم گفتم سریع کتاب "دا" را تهیه کنید و هم خودتان بخوانید و هم به دیگران بدهید تا استفاده کنند...
-امروز یاد گرفتم که ما همه وسیله ایم. خانم حسینی یک وسیله بود که در سر راه ما قرار بگیرد و ما را از این منجلاب نجات دهد.
اینها تنها بخشی از صحبت های زندانیان درود است که با خواندن کتاب "دا" در زندان، حال و هوایی دیگر یافته و بی تابانه از راوی این کتاب دعوت می  کنند تا با حضور در آن محیط، برای آنها بیشتر از حماسه شیرزنان و شیر مردانی بگوید که برای حفظ دین و کشور و دفاع از ناموس کشور و آحاد مردم، جسم و جان شیرین خود را فدا نمودند تا حدیث غیرت و حریت در این دیار جاودانه بماند.
باری! ماجرا از آنجا شروع شد که مطالعه کتاب"دا" توسط یکی از زندانیان باعث می  شود که وی در نامه ای به خانم سیده زهرا حسینی از تحولی که این کتاب در او بوجود آورده تشکر کند. پس از آن با توجه به اشتیاق سایر زندانیان برای مطالعه این اثر،؛کتاب دا در اختیار سایر افراد ندامتگاه قرار می  گیرد ودر ادامه  نیز مسابقه ی کتابخوانی در همین خصوص برای آنها برگزار می  شود، سرانجام نیز در روز اهدای جوایز
سیده زهرا حسینی راوی کتاب "دا" با توجه به دعوت صورت گرفته، همراه با تعدادی از هنرمندان و مدیران فرهنگی کشور، راهی ندامتگاه درود می  گردد. در این دیدار حضور هنرمندانی مانند پرویز پرستویی، جعفری جوزانی، حبیب احمد زاده و مدیران ارشد فرهنگی مانند: جواد جباری مدیر عامل بنیاد فرهنگی روایت، محسن مؤمنی رئیس حوزه هنری کشور، محمد رضا شرف الدین مدیر عامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، جعفری جلوه معاونت سابق سینمایی کشور، معاونت هنری بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و تنی چند از مدیران اجرایی، انتظامی  و قضایی استان لرستان و چند تن از سرداران ورزمندگان اسلام، این مجلس را پرشورتر ساخته و آنگاه که سیده زهرا حسینی و دیگر حماسه سازان دفاع مقدس در این جمع از سال های حماسه و ایثار سخن می  گویند، اشک بر چشمان ساکنان ندامتگاه درود جاری می  شود که ای وای، چرا این عمر گرانمایه بجای خدمت به همنوعان و خدمت به پیشرفت و اعتلای کشور، باید به دلیل بعضی ندانم کاری ها، اینگونه در پشت این دیوارهای بلند از کف برود. هر چند که این افسوس، مقدمه ای است بر توبه ای نصوح و قسمی  واحد برای در پیش گرفتن یک زندگی تازه و عهد و قراری بزرگ و مقدس برای حرکت در افقی روشن و بر پایه های ایمان و معرفت.
کاش همه می  دیدند وقتی که سیده زهرا حسینی با اشک هایی بر گونه، لب به سخن گشود، چه ولوله ای در جمع بوقوع پیوست و چه شوری حسینی بر فضا حکمفرما گردید. سیده زهرا چه صادقانه و خواهرانه گفت: از وقتی که آمدم دلم خون شد، دلم می  خواست تا در جایی دیگر با شما ملاقات داشته باشم، نه اینجا! شما شیر مرد لرید؛ حیف است، حیف است که اینجا باشید.
جعفری جوزانی چهره ماندگار کشور  و سازنده فیلم زیبا و بیادماندنی "شیر سنگی" که اثری است در رثای حماسه عشایر لر در برابر تجاوزکاران انگلیسی، وقتی پشت تریبون قرار می  گیرد، می  گوید: در ندامتگاه افسرده می  شوم، زیرا مطمئن هستم که هر کدام از شما در شرایط عادی می  توانید اسطوره ای باشید در کشور...
پرویز پرستویی چهره نام آشنا و محبوب وقتی در این فضا قرار می گیرد و فضای همدلی میان مسئولین شهر و زندانیان و زندانبانان را می  بیند که همگی در جمعی صمی مانه گرده هم آمده و حماسه و حدیث دفاع مقدس آنها را به وفاق رسانده، با لحنی متعجب اینگونه سخن می  راند که: اینجا چقدر مسئولین قاطی هم دیگرند. اینجا کجاست؟! اینجا واقعأ زندان است!؟ اینجا همه رفیق اند که دور هم جمع شده اند. رئیس زندان، رئیس دادگستری، مدد جو همه دارند با هم زندگی می  کنند و همه سفره می اندازند و همه کمک می کنند. بیایید این سفره را پهن کنیم تا بیرون از اینجا...
اینگونه است که حدیث هشت سال دفاع مقدس که به درستی از آن بسان یک گنج یاد می  شود، این بار در یک ندامتگاه معجزه می  آفریند و این معجزه درساکنان این مکان چنان تحولی ایجاد می  کند که ده ها نفر از آنان طی درخواستی از مقام معظم رهبری تقاضا می  کنند تا در صورت امکان ترتیبی مبذول نمایند تا یکی از شهدای مفقودالاثر در  این زندان به خاک سپرده شود و به این ترتیب چراغی شود که همواره راه را از بیراهه به آنان نشان دهد.
در ندامتگاه درود این تنها ساکنان دلشکسته این کوی نبودند که از حماسه سازان و حماسه نویسان دفاع مقدس تأثیر گرفتند؛ بلکه هنرمندان حاضر در این مراسم نیز وقتی اینگونه اشک های پاک نادمی ن را به نظاره نشستند که با بوی کوی یار اینگونه غبار از روح شسته و برای جبران مافات بی تابی و لحظه شماری می کنند، صادقانه گفتند که مشاهده حال و هوای شما و تأثیری که اینگونه روایت های حماسه و ایثار بر شما  گذاشت، ما را نیز برای پرداختن هر چه بیشتر به آن سال های عاشقی مشتاق تر نمود، به همین دلیل بود که کیانوش گلزار راغب، راوی کتاب "شنام" نیز که در این دیدار حضور داشت، با گلویی بغض گرفته و خطاب به زندانیان گفت: حقیقتأ امروز یک روز خاص و خاطره انگیز برای من بود و شاید سی سال بعد امروز را بنویسم و انشا الله از شما عزیزان و شما جوانان، خیلی بهتر بنویسم.
مراد نصیریان رئیس ندامتگاه درود که همکاری خالصانه و فعالی در تحقق این حرکت فرهنگی داشته می  گوید:
زندانیان با خواندن این کتاب روحیه گرفتند و آن زمان را حس می  کنند. آنها حالا مشتاقند تا ببینند که خانم حسینی کیست. این کتاب تاثیر بسیار مطلوبی در ندامتگاه بجا گذاشت.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد و نوری که بر ندامتگاه  دورود و ساکنان آن تابیده بود، روز به روز تابناکتر گردید، تا در روز میلاد حضرت حجت(عج) و نیمه مبارک شعبان که جهان سرشار از نور و معرفت است، این نور به اوج خود رسید و نادمی  ندامتگاه در قالب کاروان راهیان نور، مشتاق و لبریز از شوق راهی سرزمین نور و مناطق جنگی جنوب گردیدند تا از نزدیک قدمگاه و شهادتگاه هزاران  هزار رزمنده دفاع مقدس و یاران راستین حضرت مهدی(عج) را با تمام وجود احساس کنند و چه ساعات خوشی بود آن ساعات آکنده از عاشقی و آن لحظه های رهایی از  قید و بندهای دنیوی و سیر و سلوک در وادی از خود گذشتگی و ایثار...
از نکات جالب این سفر، همراهی تعدادی از راویان و خاطره‌گویان کتاب‌های دفاع مقدسی بود که قبلا کتاب خاطراتشان، توسط مددجویان خوانده شده بود. برخی از این راویان هم که نتوانسته بودند به صورت حضوری در این سفر حاضر باشند، در طول این سفر، به صورت تلفنی خاطراتی را برای مددجویان بازگو کردند. از جمله این راویان، سیده زهرا حسینی؛ راوی کتاب «دا» بود. وی که به دلیل عارضه جسمی  نتوانسته بود در این سفر همراه مددجویان باشد، هنگامی  که آن‌ها در گلزار شهدای خرمشهر (جنت‌آباد) جمع شده بودند تلفنی برای آن‌ها خاطراتی را بیان کرد.
سیدابوالفضل کاظمی  راوی کتاب «کوچه نقاش‌ها» نیز به همین شکل در موزه جنگ خرمشهر برای مددجویان خاطراتی را ابراز داشت.
همچنین مکی یازع راوی کتاب «بچه‌های کفیشه»، حبیب احمدزاده نویسنده «داستان‌های شهر جنگی» و «شطرنج با ماشین قیامت» و جعفر افشارپور مداح و رزمنده دوران دفاع مقدس که در طول سفرهمراه مددجویان بودند نیز خاطراتی را از آن روزهای سراسر حماسه بیان کردند که با استقبال آن‌ها روبه‌رو شد.
 مددجویان زندان درود لرستان طی این سفر از مناطق شلمچه، محله ذوالفقاری آّبادان، یادمان شهید تندگویان، گلزار شهدای آبادان و خرمشهر، موزه جنگ و مسجد جامع خرمشهر و مجسمه دریاقلی ناجی آبادان و رودخانه های کارون، اروند و بهمنشیر نیز بازدید کردند. در انتها تمامی  مددجویان خواستار تکرار این سفر برای خود و خانواده‌هایشان و همچنین دیگر مددجویان بودند.
از نکات جالب دیگر این سفر، روایت‌گری خود مددجویان از طریق تلفن همراه برای دیگر مددجویانی بود که نتوانسته بودند در این سفر باشند تا آنها نیز با حس و حال مناطق جنگی به صورت زنده آشنا و درگیر شوند.
پشتیبانان وبرگزار کنندگان مسابقات کتابخوانی دفاع مقدس و همچنین اعزام مددجویان به مناطق عملیاتی جنوب عبارت بودند از نصیریان ریاست زندان دورود، دلفان ریاست دادگستری دورود، محمدی ریاست سازمان زندان‌های استان لرستان و نیز سازمان تبلیغات اسلامی ، حوزه هنری، بنیاد فرهنگی روایت فتح، انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس، معاونت پیشگیری از جرائم قوه قضاییه، انتشارات سوره مهر و معاونت پژوهشی دانشگاه هنر. برای رویداد مبارکی که در ندامتگاه دورود به وقوع پیوست می  توان نام ها و تعابیر مختلفی در نظر گرفت؛ می  توان به آن معجزه دورود نام داد، می  توان به آن حماسه دورود لقب بخشید، می توان از آن به عنوان یک عهد و قرار بزرگ برای فرار بزرگ از هر چه زشتی و پلشتی است یاد نمود، اما بی شک بنایی که در زندان دورود و به یمن نام و یاد شهدا و حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس بنیان نهاده شد، یک کار ساده نبود که به سادگی از آن عبور کرد. واقعه زندان دورود نه تنها نمونه ای عالی برای فعالیت‌های فرهنگی در کلیه ندامتگاهای کشور محسوب می شود، بلکه می تواند به عنوان نمونه ای متعالی از تأثیر یک حرکت فرهنگی در تمامی  زندان های جهان معرفی گردد؛ اما به یک شرط! به شرطی که این نهال مبارک، استمرار داشته شود، حمایت و آبیاری گردد و تمامی  دستگاه های مسئول اعم از قضایی، فرهنگی و اجتماعی آن را به شکلی نهادینه در آورده و در تمامی  ندامتگاه های کشور تعمیم و گسترش دهند...
و کلام آخر اینکه: درود بر بانیان این حرکت بزرگ فرهنگی در ندامتگاه دورود...



https://shoma-weekly.ir/0WfI4F