ادب و هنر

از بلخ و بدخشان تا بازار سیاه دارو!

ناصرخسرو حکیمی ایرانی است که از بد روزگار، در زمانه ما نامش را بر خیابانی در تهران نهاده‌اند که سالها مترادف بوده است با داروی قاچاق، داروی تقلبی و بازار سیاه دارو! تا آنجا که برخی به شوخی یا جدی فکر می کنند او خود نیز دستی در این کار داشته! جالب اینجاست که او در میان تمام علومی که می دانسته، سر رشته ای در طب و داروشناسی نیز داشته است. زاد روز ناصر خسرو در تقویم بهانه ای است برای مروری کوتاه بر زندگی این شاعر و نویسنده متفکر ایرانی.
محمدمهدی شیخ صراف- ناصرخسرو حکیمی ایرانی است که از بد روزگار، در زمانه ما نامش را بر خیابانی در تهران نهادهاند که سالها مترادف بوده است با داروی قاچاق، داروی تقلبی و بازار سیاه دارو! تا آنجا که برخی به شوخی یا جدی فکر می کنند او خود نیز دستی در این کار داشته! جالب اینجاست که او در میان تمام علومی که می دانسته، سر رشته ای در طب و داروشناسی نیز داشته است. زاد روز ناصر خسرو در تقویم بهانه ای است برای مروری کوتاه بر زندگی این شاعر و نویسنده متفکر ایرانی.

«با دانای یمگان هم کاروانیم در دل دره ها و هامونها، بر سینه دشتها و ریگزارها، بر روی آبها و پهنه دریاها. این سیر آفاق و انفس از آن روی که به همگامی مردی فرزانه است، بس دلکش و آموزنده است. عزم استوار داریم که سفری هفت ساله و راهی بس دراز است...» ناصر خسرو قبادیانی بلخی را همه به یمن آمدن نام او در کتاب های درسی فارسی می شناسند. به سفرنامهاش که ثمره سفر 7 ساله اوست. سفری که مسیر آن از بین النهرین، حجاز، مصر و روم می گذرد و از لحاظ جغرافیای تاریخی اهمیت زیادی دارد. او از شهر ها و قریه ها و دیار بسیاری گذشته و توصیفهای بسیار دقیق و جالبی برجای گذاشته است. مراکز عمده تمدن اسلامی و عمارات و ابنیه تاریخی و مذهبی بسیاری را دیده و با زندگی اقوام گوناگون و طرز معیشت و آداب آنها آشنا شده، اطلاعات تفصیلی و روشنی از آن ارائه می دهد و به خلاف اکثر سفرکردگان دروغ نمی بافد.

ناصر خسرو از جوانی به فراگرفتن دانشهای مختلف پرداخته بود. از حساب (ارثماطیقی)، هندسه (اشکال اقلیدس)، نجوم (علم اشکال مجسطی)، طب و دارو شناسی (الوان احوال عقاقیر)، اقسام موسیقی، الهیات و تفسیر آشنا و تمام قرآن را از حفظ بود. به واسطه تسلط او بر ادب پارسی و عربی زبان او در این کتاب با وجود کاربرد واژگان و ترکیباتی کهنه، بسیار ساده و روشن است و به گواه اساتید ادبیات، نمونه درخشانی از نثر نغز و پرمغز فارسی به شمار می رود که خالی از زواید و حشو است.

هرچند دقیقا معلوم نیست که ناصر خسرو نگارش کتاب را در چه تاریخی انجام داده است، اما این سفرنامه را باید نقطه عطف زندگی او بدانیم، چرا که پیش از این سفر بود که او در 43 سالگی شغل دبیری و دیوانی دربار امیران را که سالهای سال در دولتهای غزنوی و سلجوقی به آن اشتغال داشت را رها کرد، شرابخواری را کنار گذاشت و به دنبال ذوق ذاتی و علاقه اش به بررسی مذاهب گوناگون، شهر مرو را ترک و آهنگ حج کرد.

او در این 7 سال مسافتی بیش از دو هزار و دویست و بیست فرسنگ را پیمود، چهار بار خانه خدا را زیارت کرد، سه سال در مصر ماند، و در آنجا به خدمت «المستنصر بالله» هشتمین خلیفه فاطمی رسید. 50 ساله بود که به زادگاهش در بلخ برگشت و پس از آن به تبلیغ مذهب اسماعیلی مشغول شد. اما به خاطر عدم اقبال مردم و مخالفت سلجوقیان، از آنجا به نیشابور و سپس به مازندران فرار کرد که شیعه مذهب بودند. سرانجام در حدود 60 سالگی به یمگان از توابع بدخشان دعوت شد، به آنجا رفت و بیش از 25 سال پایانی زندگی خود را در دل رشته کوههای رخنه ناپذیر این دیار در قلعه ای زندگی کرد و در آن منطقه به نشر مذهب اسماعیلی پرداخت. تا اینکه ناصرخسرو، مشهور به دانای یمگان در سال 481 قمری درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. از ناصر خسرو زن و فرزندی نماند؛ زیرا تا پایان زندگانی مجرد بود.اما از ناصر خسرو علاوه بر سفرنامه، آثار متعدد دیگری نیز برجای مانده که مهمترین آنها دیوان اشعار، حاوی بیش از ده هزار بیت شعر است. او به واقع قصیده سرای قهاری است و تسلطاش به علوم مختلف را می توان به نیکی در اشعارش مشاهده کرد. علاوه بر دیوان، دو منظومه کوتاه «روشنایی نامه» و «سعادت نامه» در موعظه و حکمت دارد و شعر عربی هم می سرود اما دیوان اشعار عربی او باقی نمانده. کتاب «زادالمسافرین» به زبان فارسی است که برای بیان حکمت الهی به زبانی ساده و بر اساس مشرب اسماعیلیان نوشته شده است. «گشایش و رهایش» نیز رساله ای است که شامل 30 سئوال و جواب برای رهایی نفسهای مومنان و مخلصان از تردید و در جواب چند سئوال یکی از برادران مذهبی به قلم ناصرخسرو نوشته شده است. او کتاب «وجه دین» را نیز در باب مسائل کلامی و تاویل و باطن عبادات و احکام شریعت و با استفاده از اصطلاحات مذهب اسماعیلی نگاشته است.

کتاب «جامع الحکمتین» به فارسی است که به خواهش امیر بدخشان نوشته شده و در آن به بیان عقاید اسماعیلیان پرداخته است. «خوان الاخوان» را نیز در اخلاق، حکمت و موعظه نوشته است. از دو اثر دیگر او یعنی «بستان العقول» و «دلیل المتحرین» نشانی در دست نیست.

حکیم ناصرخسرو تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای آن دیار را گشت. او در بین اهالی ولایت بدخشان افغانستان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است و مزارش زیارتگاه است، تا حدی که مردم او را بهنام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل» و... یاد میکنند. مزار وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) در یمگان در قریهای به نام «حضرت سید» یا «حضرت سعید» در نزدیکی معدن لاجور واقع است.

 

https://shoma-weekly.ir/YstjBP