
یکی از نزدیکان مرحوم شفیق در وبلاگ خود نوشته است: عصر یکی از روزهای تابستان سال ١٣٨٣ بود که در حیاط منزل حاج حبیبالله شفیق نشسته بودیم، مدتی بود که ایشان به بیماری کبد مبتلا شده بودند و من شاید به این جهت بیشتر به دیدار ایشان میرفتم، وقتی جمع ما دونفری میشد من هم بیکار نمیشدم و از ایشان بیشتر از خاطراتشان میپرسیدم ، در قسمتی از خاطراتی که آن روز برایم تعریف کردند ایشان نقل کردند که روزی شهید بهشتی به بنده گفت که فلانی فردا صبح برای سفر به اصفهان آماده باش، باید به اتفاق آقای مصباح به اصفهان برویم. فردا صبح به اتفاق شهید بهشتی و آیتالله مصباح یزدی به یکی از باغات اطراف اصفهان که ظاهراً متعلق به یکی از نزدیکان شهید بهشتی بود، رفتیم.
ظاهراً آقای بهشتی وقتی با آقای مصباح بر سر دکتر شریعتی اختلاف نظر پیدا میکنند، خواسته بودند با این کار در جلسه دوستانهای اختلافات حل و فصل شود به این جهت این مسافرت را ترتیب دادند. مرحوم شفیق نقل کردند که در آن چند روز که ما به اتفاق در اصفهان بودیم، دکتر بهشتی و آقای مصباح با کمال احترام با هم به بحثهای جدی میپرداختند و با اینکه اختلاف نظرهای زیادی در این قضیه داشتند ولی با کمال آرامش و بهصورت کاملاً دوستانه با هم گفتوگو میکردند و نکته جالب توجه برای ایشان این بود که حتی هنگام وقت فریضه نماز در کمال فروتنی و تواضع به همدیگر اقتدا میکردند و نماز را بهصورت جماعت برگزار میکردند. شاید برداشت درست از این اتفاق این باشد که این دو بزرگوار با اینکه با هم اختلافنظر داشتند ولی در عدالت دیگری شک نداشتند
.