
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب از نیمه شعیان امسال به عنوان یک فرصت اسلامی و ملی بهرهبرداری کردند تاهدایتهای فرهنگی، تربیتی و سیاسی خود را جهت تاثیرگذاری در فرایند رشد افراد و جامعه در قالب مضامین بسیار عمیق بیان کنند. بیتردید کسانی که به این سخنان صرفاً به عنوان یک سخنرانی مانند دهها و صدها سخنان دیگر بنگرند و به یک برداشت سطحی دست بزنند؛ ضرر کردهاند و کسانی که به این متن به مثابه یک «نقشه راه» در کنار نقشههای دیگر بنگرند بدون شک نفع بردهاند.
زیرا تولد حضرت مهدی(عج) صرفاً تولّد ساده یک کودک نیست بلکه یک تدبیر غنیساز و ذخیرهپرور الهی در عالم هستی است. پانزده شعبان 1186 سال پیش یک ماه تقویمی نبود بلکه یک عنصر مصلح و انقلابگر وتغییر دهنده کلّ عالم امکان به دنیا آمد. وخدای متعال این ذخیره الهی را در پرده غیبت، نگه داشته تا در شرایط مناسب برای تغییر صورت و سیرت جهان ظاهرش سازد. این حقیقیت را کسانی به درستی درک میکنند که علاوه بر ایمان در عمق موضوع هم بیندیشند و از سطحینگری شدیداً پرهیز نمایند. به تعبیر رهبر عزیزمان : شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای اتفاق افتاده باشد که آحاد بشری در همه جای عالم جامعه بشری به قدر امروز، احساس نیاز به یک منجی داشته باشند
این نیاز از کجا پدیدآمده است؟
انسانها همه ایدئولوژیهای رنگارنگ بشری را تجربه کردهاند و متوجه پوچ بودن و پوک بودن آنها شدهاند و اکنون شبیه یک انسان تشنه در کویر مانده دچار یک نیازمندی جانکاه شدهاند. « امروز بعد از آنی که بشر، مکاتب گوناگون و نحلههای فکری و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرال دموکراسی رایج دنیا با این همه ادعایی که دارند؛ بعد از اینکه اینها را تجربه کرده احساس آسایش نمیکند. بشر با این همه پیشرفتهای علمی حیرتآور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده احساس خوشبختی نمیکند..» این سرخوردگی جوامع بشری که در اثر عدم شایستگی مکاتب در حلّ مسائل انسانها و پاسخگویی به نیازهای اساسیشان رخ داده است یک همآورد طلبی اسلامی-قرآنی نیز هست. به زبانی دیگراین ندا بلند است که ای ایدئولوگها، ای تئوریسینها و ای مدّعیان فکر و تدبیر در عالم که طی سالها و قرون متمادی با وعده های دروغ رساندن انسانها به مدینههای فاضله گوناگون برای جوامع بشری آنهارا سرگرم و امید واهی برایشان ایجاد کردهاید. کجا هستید که این همه یاس و ناامیدی را در انسانها نظارهگر باشید و به عدم توانایی خود در حلّ مسائل اساسی جوامع اعتراف کنید؟
البته امروز اکثر این تمدنها و کشورهای مدعی برتری علمی وقدرت از مقابله با 5 گرم ویروس کرونای پخش شده در جهان اظهار عجز میکنند وتمام فعالیتها و نظم و برنامه هایشان را بهم ریخته است .
سازمانهای بین المللی دیگر قادر به حمایت از ملتهای مورد تجاوز قرار گرفته نیستند
سازمان ملل قادر به ایجاد صلح بین کشورهای متخاصم نیست
بحرانهای جهانی و منطقه ای را دیگر مدعیان کدخدایی نمی توانند مهار و کنترل کنند
چون عادل نیستند و نمی توانند بحق داوری کنند .
رهبر معظم انقلاب در این سخنرانی فرمودند :امروز(بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بیعدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛ بشر دچار سوءاستفادهی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از تواناییهای استخراجشدهی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ )
بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجاتبخش کنند.
میلیاردها انسان در دنیا گرفتارند؛ بعضی ممکن است آسایش داشته باشند، لکن همانها هم آرامش ندارند؛ بشر دچار نگرانی است، دچار اضطراب است و این پیشرفتها و این تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختی ببخشد. البتّه خرد انسانی، نعمت بزرگی است؛ تجربه، نعمت بزرگی است؛ [اینها] نعمتهای خدا است و میتواند بسیاری از مشکلات حیات را حل کند، لکن برخی از گرهها هست که با اینها باز نمیشود. فرض کنید همین مسئلهی عدالت؛ عدالت به وسیلهی علمِ پیشرفتهی امروز و فنّاوریِ پیشرفتهی امروز قابل حل شدن نیست؛ گرهاش بازشدنی نیست. امروز بیعدالتی در دنیا از علم تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت بیعدالتی است، در خدمت جنگافروزی است، در خدمت تصرّف سرزمینهای دیگران است، در خدمت سلطهی بر ملّتها است؛ پس علم این گرهها را دیگر نمیتواند باز بکند؛ اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، قدرت الهی، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند این کارها را انجام بدهد
واقعا برای «عدالت» و اجرای آن در بین انسانها چه نغمهها که سروده نشد و چه بلوفهایی که به عمل در نیامد؟ کمونیسم با شعار عدالت و به حکومت رساندن طبقه محروم پا گرفت. ولی آیا توانست این ارزش بیبدیل بشری یعنی عدالت را مستقر سازد؟ چرا نتوانست؟ چون عدالت به ریشه و خاستگاه مبتنی بر عدل و هماهنگ با عدالتی که در کلّ هستی جریان دارد نیازمند است. شعار عدالت بر پایه شعور عدالت پایهگذاری میشود و شعور عدالت نیز با شعور هستی باید پیوند زده شود. این آرزو هم قابل تحقق نیست مگر به دست با کفایت حضرت ولی عصر(عج) که در دو بُعد تکوینی و تشریعی با هستی و مصالح اصیل انسانی مرتبط است
باور به منجی در تمام ادیان الهی
اگر چه در ادیان مختلف در این که منجی موعود چه کسی است اختلاف نظر وجود دارد، اما نکته مهم این است که هر دو گروه مسیحیت، یهود و همچنین اسلام در انتظار نجاتبخشی جهان توسط انسانی که از قدرت الهی بهرهمند شده باشد به سر میبرند.
باور به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشههای ظلم و ستم را میچیند تنها اختصاص به اسلام ندارد، بلکه این اعتقاد شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی میشود و در اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشت و… به ظهور این شخص نوید داده شده است، بنابراین می توان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این موعود در اندیشه زرتشت سوشیانت، در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره… و در اسلام حضرت مهدی(عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت دادهاند.
آحاد بشر -چه آنهایی که نخبه هستند و حوادث را میتوانند تشخیص بدهند، چه تودهی مردم در سطح دنیا، در کشورهای مختلف که بعضیها گرفتارِ زندگیاند، غافلند- همه این احساس نیاز را دارند، منتها بعضی آگاهانه، بعضی غیر آگاهانه. و البتّه در همهی ادیان هم این وعده داده شده است؛ در همهی ادیان وعدهی یک فرج و یک حرکت عظیم الهی در پایان و انتهای تاریخ -که البتّه این هم پایان تاریخ نیست؛ دنیای واقعی و زندگی واقعی بشر از زمان حضرت ولیّعصر شروع میشود، لکن در انتهای این وضع زندگیای که امروز ما داریم- [آمده،] همه وعدهی آنچنان عاقبتی را دادهاند.
دکترین مهدویت درتفکر شیعی
مهدویت استمرار حرکت پیامبر خاتمو همه انبیای الهی و حلقهای از حلقههای حرکت فرانسلی و مبارزات امامان شیعه؛ است؛ حرکتی که از صدر اسلام آغاز و به دوران غیبت رسیده و سپس با غیبت و رهبری امام غائب در طول قرنها ادامه یافته است. این حرکت فرانسلی از طرفی مبتنی بر سنتهای حاکم بر انسان، هستی، جامعه و تاریخ و از طرف دیگر با نگاه جامع دین در عرصههای مختلف حیات بشری همراه است. فهم این حرکت در گرو کشف نگاه جامع به دین و پرداختن به نگاههای جامع و طرحهای کلی آن در عرصههای مختلف است.
به عبارت روشنتر مهدویت طرحی برای آینده بشر و راهی برای دستیابی به آن است؛ طرحی که تمام ظرفیتهای زمین و زمان را فعلیت میبخشد و راهی که ما را به تحقق آن طرح میرساند. راهی که از صدر اسلام تا امروز و تا فردای ظهور و قیام امام و حکومت جهانی ادامه دارد. آنچه این مسیر را در فراز و نشیب تاریخ استمرار بخشیده و از دیگر مسیرها متمایز ساخته، طرح و نگاه جامعی است که این مسیر بر آن بناء شده است.
به تعبیر مقام معظم رهبری:
مأموریّت بزرگ حضرت بقیّهالله (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛(۴) مأموریّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است. در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارتها به این معنا اشاره شده است: ایجاد قسط و عدل؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین حضرت بقیّهالله بیرون میآید، امکانپذیر نیست. این عدلی هم که انتظار است حضرت به وجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، عدل در همهی شئون زندگی است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در همهی ابعاد زندگی؛ اینها چیزهایی است که انتظار است که به وسیلهی حضرت بقیّهالله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و انشاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد. 20/1/99
انتظار فرج
مقام معظم رهبری فرمودند :برای اینکه نیاز به منجی در جامعه جهت پیدا کند و مفید فایدهباشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛
· انتظار یعنی امید،
· انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛
· انتظار، سازنده است،
· از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید.
· در یک روایتی از موسیبنجعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَهِ بَعدَ المَعرِفَهِ اِنتِظارُ الفَرَج. معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است.
· از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛ انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس
· در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد
· انسان در مواجههی با مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد.
· خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسیبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثهای از حوادث زندگی دچار یأس و ناامیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.
انتظار، به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛
· انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند.
· انتظار فرج غیر از بیصبری و مدّت معیّن کردن است که انسان یک زمانی را در نظر بگیرد که در فلان تاریخ مثلاً بایستی این حادثه تمام بشود یا این شدّت به پایان برسد یا حضرت ظهور کنند که انسان بیصبری کند، پا به زمین بکوبد؛ انتظار فرج این نیست
· انتظار فرج یعنی آمادهسازی خود؛ بیصبری کردن، عجله کردن، جزو چیزهایی است که ممنوع است. اگر شما عجله میکنی، شتابزدگی به خرج میدهی، معنایش این نیست که حالا خدا هم تابع عجلهی شما تصمیم بگیرد و عجله کند؛ نه، هر چیزی قراری دارد، وقت معیّنی دارد، حکمتی دارد، بر اساس آن حکمت انجام میگیرد.
· مراد از انتظار فرج، هم فرج نهایی است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشّدّه است؛ یعنی فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همهگیر، مثل همین حوادثی که امروز در دنیا وجود دارد که خیلیها را مأیوس میکند، خیلیها را وادار به خودکشی میکند، لکن وقتی که انتظار فرج وجود دارد، انسان میداند که این حادثه بلاشک تمام خواهد شد.
· این آرامش روانیِ ناشی از انتظار فرج، این اطمینان نفْسی را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، میشود افزایش داد؛ به وسیلهی دعا، به وسیلهی استغاثه، به وسیلهی مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب». این دعاهایی که وارد شده است
جامعه مهدوی
ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّهالله (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است، به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم که جامعهی مهدوی، جامعهی قسط است، جامعهی معنویّت است، جامعهی معرفت است، جامعهی برادری و اخوّت است، جامعهی علم است، جامعهی عزّت است. مقام معظم رهبری 201/99
1. -رشد تربیت انسانی: روشن است که جزء اصلی در تشکیل اجتماع صالح انسانی، خود انسان است. اصلاحات و تحولات و انقلاب ها، نخست باید از درون انسان آغاز گردد و سپس به برون جامعه سرایت کند. اقتصاد، سیاست، جنگ، صلح، اخلاق،... همه و همه به انسان برمی گردد. از این رو، ساختن انسان و پرورش و رشد انسانیت انسان و تربیت اصولی افراد مقدمه اصلی تشکیل هر نظام صالح و انسانی است. بنابراین یکی از مهم ترین اهداف امام مهدی ـ علیه السلام ـ تربیت انسان های صالح خواهد بود. بر این اساس در جامعه مهدوی بعد از ظهور، سینه ها مالامال از صفا و صمیمیت شده و کینه ها از دل ها بیرون می رود.
2. - مساوات: از خصوصیاتی که جامعه مهدوی، بعد از ظهور برخوردار می شود مساوات می باشد. مساوات و برابری در نظام تکوین و آفرینش در هر رنگ، نژاد، زبان، شکل و... برابری در برابر قانون، برابری در بهره برداری از مواهب طبیعی (معادن، طبیعت، جنگلها،...) برابری در تقسیم بیت المال،به نحوی که در همه زمینه ها، جامعه از تبعیض و بی عدالتی خالی شده و مساوات برقرار می گردد.
3. - عدالت اجتماعی: انسان ها، تشنه عدالت اند و خواهان آرمان و ایدئولوژی و مکتبی که این تشنگی را فرو بنشاند و آتش بیدادگری را خاموش کند و عدالت را ـ در عینیّت و عمل ـ در جامعه حاکم سازد و گمشده بشریت را برای انسان ها به ارمغان آورد. بر اصل عدل، آسمان ها و زمین برپا شده است. عدالت، زمینه حیات اجتماعی تنها، در بخش ویژه ای از جامعه نیست، بلکه در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی، عامل اصلی حیات و زندگی انسانی، اصل عدالت و عدل است و جامعه مهدوی از چنین اصل مهمی برخوردار می گردد.
4. - رفاه اقتصادی و معیشتی: جامعه مهدوی بعد از ظهور، از رفاه کامل اقتصادی برخوردار است. جامعه بشری واحدی، تشکیل می گردد که مانند خانواده ای زندگی می کنند و مسئله ناهنجار دسته بندی جوامع به جامعه پیشرفته و ابرقدرت، و جامعه در حال رشد، و جامعه عقب مانده و محروم، از میان می رود و بشریت به طور کلی به رفاه اقتصادی و بی نیازی دست می یابد و همین یگانگی زمینه رشد و تعالی معنوی و فکری انسان را می سازد.
5. - امنیت اجتماعی: امنیت اجتماعی، زمینه همه فعالیت های درست و مفید اجتماعی است و شرط لازم رشد و تکامل فرد و جامعه. با امنیّت اجتماعی، منافع همه تأمین می شود و حق هر حق داری تأمین می گردد. تضاد و درگیری به حداقل می رسد، و در صورت بروز تضاد و درگیری، هر کس در محدوده حقوق خویش محدود می گردد و قانون مانع تجاوز و دست درازی اوست. جامعه مهدوی در اثر مدیریت بی بدیل امام معصوم ارواحنافداه پیاده شدن اصول انسانی و بر طرف شدن عوامل دلهره، نگرانی و ترس از امنیت اجتماعی در همه عرصه ها بهره مند می گردد.
6. - سامان یابی زندگی: اجتماعات انسانی پیش از ظهور، دارای چنین ویژگیهایی است: 1. انحراف در معیارها برای شناخت حق، 2. گسیختن روابط انسانی. 3. گسستن روابط خانوادگی. 4. انگیزه های غیرانسانی در روابط اجتماعی. 5. روابط سودجویانه و استثماری. 6. حاکمیت معیارهای سرمایه داری. 7. تضییع عبادات. 8. جدایی و تفرقه. 9. کنار گذاشتن اصول و چنگ زدن به فروع. در چنین دوره و زمانه ناهنجار و آشفته، زندگی سراسر درد و رنج است که به دست امام منجی، همه این علل و عوامل و راه و روش های مرگ آور و ویرانگر، نابود می گردد، و جامعه از اصول و آرمان های حیات بخش بهره مند می گردد
7. - رشد عقلی و تکامل علم: در روزگار رستاخیز امام مهدی ـ علیه السلام ـ نقطه های ابهام و تردید و سرگردانی، محو می شود و انسان، دوران تکرار اشتباه ها و تجربه های پیاپی را پشت سر می گذارد. هر روز به شناخت های تازه و اصیل، دست پیدا می کند و بدینسان، هر روز او و هر گام او در همه مسائل حیات و ابعاد زندگی، گامی به پیش است و واپس گرایی و تکرار در آن راه ندارد و در آن زمان است که بشر به مرز نهایی و آرمانی تکامل شناخت و خردورزی، دست می یابد.
8. - وحدت عقیدتی و مرامی: جهان بینی های گوناگون و متضاد، بطور قطع تفرقه و دوگانگی و ناسازگاری اجتماعی پدید می آورد، و از وحدت و یگانگی مردمان مانع می گردد. اما در دوران ظهور امام ـ علیه السلام ـ ، جهان بینی واحدی بر جهان حاکم می گردد، و یکپارچگی و یگانگی واقعی در عقیده و مرام مردم، پدید می آید. و مردمان همه یک دل و یک زبان به سوی سعادت و صلاح، حرکت می کنند.
9. - حکومت مستضعفان: برای اجرای عدالت راستین، حاکمیت فرودستان محروم، ضرورت دارد، زیرا که در تمامی دوران گذشته تاریخ، مورد اصلی ظلم و بی عدالتی، طبقات محروم بوده اند و سرانجام باید پدیده ناهنجار و ضدبشری «استضعاف» از میان برود. روشن است که زورمندان و زر به دستان، دو عامل اصلی استضعاف بخش های عظیم انسانی در گذشته و اکنون بوده اند و هستند. دفاع از حقوق پایمال شده فرودستان و مستضعفان آنگاه امکان دارد که حاکمیت به دست آنان سپرده شود. از این رو، حاکمیت مستضعفان، از شاخه های اصلی اجرای عدالت مطلق است و از ویژگی های جامعه مهدوی، حاکمیت مستضعفان می باشد.