محمدکاظم انبارلویی- دکتر علی مطهری در نطق میان دستور یک شنبه هفته گذشته خود مطالبی در مورد اهل فتنه مطرح کرده است که قابل تامل است.
آقای مطهری در این نطق میگوید:
"از جناب آقای روحانی میخواهم به شعارهای خود از جمله دفاع از حقوق ملت و اجرای فصل سوم قانون اساسی پایبند باشند. اکنون که با انتخابات اخیر آشتی ملی در جامعه تحقق یافته است، بجاست که آثار بحران سال 88 محو گردد. زندانیان سیاسی که اکثر آنها جرمی جز انتقاد ندارند آزاد شوند و تکلیف آقایان موسوی و کروبی نیز روشن شود. اگر این دو نفر باید عذرخواهی و توبه کنند آیا نیازی به عذرخواهی و توبه آقای احمدینژاد که هیزم فتنه را با مناظره و رفتارهای بعدی خود فراهم آورد نیست؟! حداقل این است که به آنها اجازه دفاع از خود داده شود. به هر حال مجازات و محروم شدن از حقوق اجتماعی بدون حکم دادگاه شرعا و عقلا پذیرفته نیست. امید است رئیسجمهور منتخب این مسئله را با تدبیر حل نمایند که استحکام وحدت ملی در سیاست خارجی و اقتصاد ما تاثیرگذار است."
نکات قابل تامل در این دیدگاه را میتوان در مراتب زیر رصد کرد؛
1- تعبیر از انتخابات سال 92 به عنوان "آشتی ملی" از چه منظری صورت میگیرد؟ مگر ما در کشور شاهد "قهر ملی" در انتخابات بودیم که حالا شاهد آشتی ملی باشیم؟ انتخابات اخیر هیچ فرقی با انتخاباتهای سه دهه گذشته و حتی سال 88 نداشت جز اینکه در همه انتخاباتها افرادی که با عدم توفیق روبهرو بودند به فرد پیروز تبریک میگفتند و نتیجه را میپذیرفتند اما در انتخابات 88 فردی که رقیب اصلی بود و کسانی که پشتیبان او بودند حاضر نشدند نتیجه انتخابات را در یک فرآیند قانونی بپذیرند و لذا به لشکرکشی خیابانی روی آوردند. فرمان این لشکرکشی از نامه بدون سلام و بدون بسمالله آغاز و با اعلام پیروزی فرد شکست خورده قبل از پایان رایگیری و قبل از آغاز شمارش آراء و نپذیرفتن نتایج تحت هیچ شرایطی، ادامه یافت. این لشکرکشی 8 ماه طول کشید و در عاشورای 88 به اوج شرارت و نافرمانی مدنی رسید. ملت هم در 9 دی 88 پاسخ این شرارتها را دادند. آنها هم که از روی غفلت همراه فتنه بودند در همان 9 دی 88 به ملت پیوستند. لذا دعوای مشتی تبهکار، اسیر جاه و مقام و ... را که با تئوری "دیگی که برای ما نجوشد نمیخواهیم برای کسی بجوشد" به جنگ با جمهوریت نظام برخاستند، نمیشود قهر ملی نام نهاد تا وضعیت متفاوت با آن را آشتی ملی ترجمه کرد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی با تاکید بر حمایت نظام و اعلام وفاداری به ولایت فقیه و تصریح این حقیقت که زیر آسمان جمهوری اسلامی بدیلی برای رهبری نمیبینم، از خیمه فتنه خارج شد اما آن دو نگونبخت همچنان ماندند و بر طبل همگرایی با دشمنان نظام و ژنرالهای نبرد نرم آمریکا میکوبند و اعلام هم کردهاند هرگز با ملت و رای آنان آشتی نخواهند کرد. پس آشتی در کار نیست. اگر آقای مطهری یک کد از این آشتی سراغ دارند ارائه دهند.
2- آقای مطهری در این نطق میان دستور سخن از بحران 88 به میان آوردهاند و تفسیر جالبی از این بحران دارند و فکر میکنند صورت مسئله بحران، رقابت (بخوانید دعوا) بین احمدینژاد با موسوی و کروبی بوده است.
اولا: تعبیر حوادث سال 88 به بحران و پرهیز ایشان از واژه فتنه جالب است. ثانیا: اگر دعوا بین احمدینژاد و موسوی و کروبی بود چرا پیاده نظام فتنه حتی یک شعار در آشوبهای سال 88 در مقاطع روز قدس،13 آبان،16 آذر و روز عاشورا علیه دولت و احمدینژاد در خیابانها ندادند؟ چرا در بیانیههای سران فتنه سخنی از این مسائل نبود؟ آنچه که در مواضع اهل فتنه دیده میشود بدون تحریف واقعیات تاریخی آنها در برابر امام، ارزشها و آرمانهای انقلاب قرار داشتند.
- شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران چه ربطی دارد به تقلب در انتخابات و دعوای احمدینژاد، موسوی و کروبی؟
- شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه در روز عاشورای 88 چه ربطی دارد به رقابتهای انتخاباتی؟
- آتش زدن عکس امام در دانشگاه در روز 16 آذر و اعلام وفاداری به آمریکا در روز 13 آبان 88 چه ربطی به صورت مسئله موهومی دارد که آقای مطهری در نطق خود در مجلس ساخته است؟
- حمایت ارتش رسانهای غرب از سران فتنه در این صورت مسئله آقای مطهری چه جایگاهی دارد؟
- اعلام صریح حمایت رهبران رژیم صهیونیستی از آتش افروزی خیابانی کروبی و موسوی را چرا آقای مطهری میخواهد از صورت مسئله به قول خودش بحران 88 پاک کند؟
- ریچارد رورتی مامور برجسته سیا، جان کین مسئول سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس، تیموتی گارتناش از رهبران صهیونیست کودتاهای مخملی، جان هیگ تئوریسین پروژه کودتای مخملی در ایران،... در ایام فتنه و قبل از آن در تهران چه میکردند و با چه کسانی ارتباط داشتند؟ آمد و شد این جماعت حتی در رسانههای اصلاحطلب بیپردهپوشی گاهی انعکاس داشت. اینها را چرا باید از صورت مسئله فتنه پاک کرد؟
- کوچ ناگهانی دهها روزنامهنگار داخلی به غرب که پیامهای طراحی شده اتاق نرم دشمن علیه ملت را در روزنامههای زنجیرهای در داخل واتاب میدادند و رفتن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران اصلاحات به لندن برای هماهنگکردن آنها را چرا باید از صورت اصلی فتنه پاک کرد؟
اینها ادعا که نیست. آقای مطهری هر شب میتوانست در بی بی سی و رادیو آمریکا و دهها سایت خبری رصد کند.
سیبل رسانههای تحت کنترل رژیم صهیونیستی خارج و تحت کنترل جنبش سبز در داخل،آیا احمدینژاد و دولت بود یا اصل ولایت فقیه و مصداق آن؟!آقای مطهری چرا میخواهند این همه شواهد تاریخی را از صورت مسئله فتنه پاک کند؟
3- آقای مطهری بارها منشاء آشوبها را منتسب کرده به اهانت آقای احمدینژاد به یکی دو نفر در مناظرهها! رسیدگی به جرم اهانت و تهمت در قوانین حقوقی ما ادب و آداب خاص خود را دارد. چرا کسانی که مدعی هستند مورد هتک یا اهانت قرار گرفتند مسیر حقوقی را انتخاب نکردند و به فرمان شورش خیابانی یا به تعبیر مودبانهتر، راه حل سیاسی روی آوردند؟ بر فرض،این ادراک آقای مطهری از صورت مسئله درست باشد. آیا به خاطر یک دستمال باید کل قیصریه را به آتش کشید و هشت ماه امنیت و مصالح و منافع و اقتدار ملی را به تاراج سرویسهای امنیتی دشمن، آن هم در حساسترین شرایط سیاسی در داخل و خارج داد؟
4- فرض میکنیم دعوا بین همین دو نفر بوده و مسئله با عذرخواهی طرفین فیصله یابد. تکلیف خون 22 نفری که در آشوبهای سال 88 مظلومانه به شهادت رسیدند و با نام و کد مشخص در بنیاد شهید ثبت شده است چیست؟
به همت آقای مطهری و برخی نام سه نفر از کشتهشدگان در کهریزک که بر زبانها افتاد دادستان وقت را به دادگاه کشاندند و به جرم مشارکت و معاونت قتل محاکمه کردند. بر فرض نظام از موضوع تفهیم اتهام قتل، به موسوی و کروبی و ... به عنوان مشارکت، معاونت یا مسبب یا هر عنوان حقوقی صرفنظر کرد و آنها را محترمانه در جایی محافظت کرد که فردا کسی به خونخواهی این همه شهدا وسط پیشانی آنها را با گلوله هدف قرار ندهد، آیا میتوانید جلوی شاکی خصوصی آنها را هم بگیرید؟ مگر کسی جلوی شکایت اولیای دم این سه کشته فتنه 88 را گرفت؟
آقای مطهری را من به حریت میشناسم آیا شجاعت این را دارند که حداقل برای همین 22 شهید و حداکثر برای کسانی که به هر دلیل به قتل رسیدند و نام شهید بر آنها مترتب نیست، اما شهروند جمهوری اسلامی هستند، از طرف آنها علیه موسوی و کروبی به عنوان مسبب قتل اقامه دعوا کنند. اگر آنها فرمان شورش خیابانی صادر نمیکردند یا جلوی تجمعات خیابانی را با همان اعلامیههای شمارهبندی خود میگرفتند چنین قتلهایی صورت میگرفت؟ در انتخابات 92 با پذیرش رای مردم از دماغ کسی خون نیامد. اگر رقبا بهانهجویی میکردند و رای میلیمتری منتخب ملت را مخدوش میکردند و فرمان تحصن و اردوکشی خیابانی صادر میکردند آقای مطهری مدعی آنها نبودند؟ اگر قتلی صورت میگرفت آنها را مسبب اعلام نمیکردند؟
بنده به عنوان یک ناظر فتنه بیش از دهها مقاله و مصاحبه در رسانهها داشتم، نمیتوانم نفرت خود را از این همه شرارت، بیوفایی به نظام و قانونستیزی، همراهی با دشمن در جنگ نرم، بیمهری به رای ملت و ... پنهان کنم.
آقای مطهری! ممکن است طرح صورت مسئله از دیدگاه شما با من متفاوت باشد و دلایل تفاوت آن را هم عرض کردم اما بنده از موضع خودم کوتاه میآیم و صورت مسئله را همانطور میبینم که آقای مطهری گفتند. لذا پیشنهاد میکنم؛ اصلا نیازی نیست آقای کروبی و موسوی عذرخواهی کنند و اعلام نمایند از همه این تبهکاریهای سیاسی و امنیتی توبه کردیم.
آیا آقای مطهری تضمین میدهند اینها فقط بیایند وفاداری خود را به نظام و رهبری و رای ملت اعلام کنند و دعوا حداقل در بخشی از آن فیصله یابد. این موضع فقط یک موضع ایجابی است. آنها تاکنون چنین کاری را نکردهاند. برای اینکه به آقای مطهری و کسانی که چنین فهمی از صورت مسئله حوادث 88 دارند بگویند شما اشتباه میکنید، ما راه خودمان را میرویم، شما اصل دعوای ما با نظام را مالهکشی نکنید! لذا نامی که برای تلاشهای امثال آقای مطهری برای حل مناقشه سیاسی موجود میتوان نهاد تطهیر فتنهگران است! بنده به عنوان کسی که به آقای مطهری دو دوره در تهران به عنوان نماینده خودم در مجلس رای دادم، این فعل و گویش ضد ملی و ضد امنیتی را نمیپسندم.
آقای مطهری میگویند اکثر زندانیان سیاسی جرمی جز انتقاد ندارند و باید آزاد شوند. آیا ایشان پروندههای قضائی اینها را دیدهاند. واقعا آنها جرمی جز انتقاد ندارند! اصلا در نظام جمهوری اسلامی انتقاد جرم است؟ این چه اتهامی است که به نظام میزنند؟ این سوءظن به نظام و حسن ظن به فتنهگران از سوی آقای مطهری برای چیست؟ از کجا ناشی میشود؟ کسانی که فعل و قول و تقریرشان در مرز افساد در ارض است چرا باید از سوی آقای مطهری تطهیر شوند. اما نظامی که با خون هزاران شهید و دهها هزار جانباز و آزاده سرپا ایستاده متهم به نقض حقوق شهروندان شود. آیا این انصاف،عدالت است. اگر شهید مطهری زنده بود این مواضع که ناشی از بیمهری به نظام از سوی فرزندش است را چگونه تفسیر میکرد؟