انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شاهد بزرگترین شکاف جنسیتی در تاریخ ایالات متحده بوده است. در این دوره از انتخابات، این شکاف به 20 درصد رسید؛ در حالی که شکاف مذکور در سال 2008 تنها 14 درصد بود.
نعمت حسینی- انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، علاوه بر آنکه نشان داد مستأجر فعلی کاخ سفید توانسته است قرارداد اجارهی خود را برای یک دورهی چهارسالهی دیگر تمدید کند، مسائل دیگری را نیز در جامعهی آمریکا برجسته و نمایان کرد. یکی از این مسائل قطبی شدن جامعهی آمریکاست که با تجزیه و تحلیل اطلاعات و آمارهای پس از انتخابات به راحتی میتوان نشانههای این موضوع را از آن استخراج نمود. هرچند این مسئله از سالهای قبل در جامعهی آمریکا نیز وجود داشته است، ولی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و اطلاعات برآمده از این انتخابات مواد خامی را فراهم آورد تا از طریق آن بتوان این تجزیه و تحلیل را ارائه نمود.
اطلاعات برآمده از انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد که جامعهی آمریکا به سرعت در حال حرکت به سمت قطبی شدن است و طبقات مختلف جامعه در حال فاصله گرفتن از یکدیگر هستند.
جامعهی قطبی جامعهای است که یک توافق گسترده روی حداقل یک موضوع مهم وجود نداشته باشد. در چنین جامعهای، یک بخش از جامعه به جِد معتقد است که نظرات طرف مقابل غیرقابل توافق است. بر این اساس، جامعهی آمریکا را میتوان یک جامعهی قطبی دانست؛ چرا که بر سر موضوعات مختلف و مهمی همچون کاهش مالیات، سقط جنین و ازدواج همجنسگراها و... اختلاف شدیدی بین دو بخش از جامعه به وجود آمده است.
خاصیت جامعهی آمریکا همواره به گونهای بوده که همهی گروههای قومی و نژادی و تفکرات اقتصادی و اجتماعی را در خود جای میداده است و پس از مدتی، تفکرات و منش و رفتار گروههای اقلیت در جامعهی آمریکا حل میگردید و آنها به نوبهی خود به بخشی از جامعهی آمریکا تبدیل میشدند، ولی آنچه در شرایط فعلی نمایان شده این است که بسیاری از این گروهها در جامعهی آمریکا حلنشده باقی ماندهاند و حتی با گذشت زمان و در آیندهای نزدیک به بخش اعظم جامعهی آمریکا تبدیل خواهند شد. به عبارت دیگر، خود این اقلیتها در حال تبدیل شدن به اکثریت هستند!
در ادامه محورهایی که باعث قطبی شدن جامعهی آمریکا میگردد را بررسی میکنیم.
1. قطبی شدن تفکرات و وضعیت اقتصادی
مؤسسهی پیو اخیراً در یک تحقیق به موضوع اختلاف بین فقیر و غنی و یا همان شکاف طبقاتی در جامعهی آمریکا پرداخته است. یافتهها حاکی از آن است که نرخ اختلاف بین فقیر و غنی به بالاترین حد خود در سال 2012 رسیده است. بر اساس این تحقیق، 66 درصد از مردم آمریکا اعتقاد دارند که یک نبرد جدی بین فقیر و غنی در جریان است.
جنبش تسخیر والاستریت که بخش عمدهی اعضای آن را لیبرالهای حزب دمکرات تشکیل میدهند، عقیده دارد که فاصلهی بین فقیر و غنی در جامعه بسیار بیشتر از حد معمول است و شرکتها و بانکهای مستقر در خیابان والاستریت نماد این بیعدالتی و نابرابری هستند. اعضای این جنبش از اوباما میخواهند تا با تکیه بر آرای مردمی و با توجه به اصول و ارزشهای حزب دمکرات، در مقابل این بیعدالتیها ایستادگی کند و نقش دولت را در سامان دادن به وضعیت نابسامان اقتصاد و عدالت افزایش دهد. در مسئلهی جنبش اشغال والاستریت لیبرالهای حزب دموکرات، باراک اوباما را متهم میکنند که به اندازهی کافی به سیاست دولت فعال اعتقاد ندارد. آنها به عنوان افراد لیبرال معتقد هستند که تنها راه حلوفصل بحران اقتصادی آمریکا افزایش میزان بودجهای است که دولت به برنامههای عمرانی و رفاهی تخصیص میدهد و از سوی دیگر ضروری است که دولت فدرال نقش وسیعتری در تنظیم بازار بر عهده بگیرد و تلاش کند سیستم سرمایهداری ساماندهی شده را به جای سیستم سرمایهداری بازاری جایگزین کند.
این موضوع، یعنی دخالت دولت در اقتصاد، در بررسیهای مؤسسه گالوپ در مورد مسئلهی «قانون بیمهی درمانی» به وضوح نشان داده شده است. قانون مذکور که در سال 2010 به تصویب کنگره رسید، با اصرار محافظهکاران مبنی بر غیرقانونی بودن آن، در سال 2012 به دادگاه عالی فدرال ایالات متحده ارجاع گردید تا دادگاه در مورد آن تصمیم نهایی را صادر بنماید. در این بررسی، تنها 24 درصد از دمکراتها اعتقاد داشتند که این قانون باید لغو گردد، در حالی که 64 درصد از آنها چنین اعتقادی نداشتند به بیان دیگر، 64 درصد از دمکراتها اعتقاد دارند که دولت باید در اقتصاد دخالت نماید و با تنظیم آن جلوی فقر و بیعدالتی را بگیرد.
2. قطبی شدن نژادی
طبق گزارش مؤسسهی پیو، لاتین تبارهای ساکن در ایالات متحده هم اکنون بزرگترین اقلیت ساکن در این کشور را تشکیل میدهند و تا سال 2030 نیز جمعیت رأیدهندهی این اقلیت دو برابر خواهد شد این درحالی است که بر اساس اطلاعات استخراج شده از مؤسسهی پیو، در سال 1960، بیش از 85 درصد جمعیت ایالات متحده سفیدپوست بودهاند و جامعهی آمریکا از لحاظ نژادی تقریباً جامعهای یک دست و غیرقطبی بوده است؛ با توجه به اینکه در تاریخ انتخابات آمریکا لاتین تبارها، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی میدهند، لذا افزایش جمعیت این گروه در آمریکا منجر به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا میگردد. به عنوان نمونه، در انتخابات اخیر 71 درصد از لاتین تبارها به اوباما رأی دادهاند.
3. قطبی شدن جنسیتی
انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شاهد بزرگترین شکاف جنسیتی در تاریخ ایالات متحده بوده است. در این دوره از انتخابات، این شکاف به 20 درصد رسید؛ در حالی که شکاف مذکور در سال 2008 تنها 14 درصد بود. اصولاً زنان از زمانی که در آمریکا صاحب حق رأی شدهاند، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی دادهاند و همیشه شکافی در این زمینه به نفع حزب دمکرات وجود داشته است؛ ولی آنچه در این دوره از انتخابات بسیار چشمگیر به نظر میرسد، گستردگی و عمق این شکاف اجتماعی است که به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا منجر خواهد شد. فاصلهی جنسیتی در حال تبدیل شدن به یک عامل مهم در انتخابات آمریکاست. این عامل همواره عوامل دیگر جامعهی آمریکا را در مسیر قطبی شدن به پیش میبرد. تا کنون هیچ گاه به این اندازه اختلاف بین دو جنس زن و مرد وجود نداشته است. در مجموع، اختلافات بین دو دیدگاه محافظهکار و لیبرال در حال افزایش است و این یعنی قطبی شدن جامعه. در واقع انتخابات سال 2012 تفاوت بین دو بینش را به شدت آشکار کرد و نشان داد که جامعهی آمریکا علی رغم نظر و توصیهی پدران بنیانگذار و خصوصاً شخص جورج واشنگتن، قطبی شده است.
*تلخیص مقاله ای تحت همین عنوان از سایت برهان
اطلاعات برآمده از انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد که جامعهی آمریکا به سرعت در حال حرکت به سمت قطبی شدن است و طبقات مختلف جامعه در حال فاصله گرفتن از یکدیگر هستند.
جامعهی قطبی جامعهای است که یک توافق گسترده روی حداقل یک موضوع مهم وجود نداشته باشد. در چنین جامعهای، یک بخش از جامعه به جِد معتقد است که نظرات طرف مقابل غیرقابل توافق است. بر این اساس، جامعهی آمریکا را میتوان یک جامعهی قطبی دانست؛ چرا که بر سر موضوعات مختلف و مهمی همچون کاهش مالیات، سقط جنین و ازدواج همجنسگراها و... اختلاف شدیدی بین دو بخش از جامعه به وجود آمده است.
خاصیت جامعهی آمریکا همواره به گونهای بوده که همهی گروههای قومی و نژادی و تفکرات اقتصادی و اجتماعی را در خود جای میداده است و پس از مدتی، تفکرات و منش و رفتار گروههای اقلیت در جامعهی آمریکا حل میگردید و آنها به نوبهی خود به بخشی از جامعهی آمریکا تبدیل میشدند، ولی آنچه در شرایط فعلی نمایان شده این است که بسیاری از این گروهها در جامعهی آمریکا حلنشده باقی ماندهاند و حتی با گذشت زمان و در آیندهای نزدیک به بخش اعظم جامعهی آمریکا تبدیل خواهند شد. به عبارت دیگر، خود این اقلیتها در حال تبدیل شدن به اکثریت هستند!
در ادامه محورهایی که باعث قطبی شدن جامعهی آمریکا میگردد را بررسی میکنیم.
1. قطبی شدن تفکرات و وضعیت اقتصادی
مؤسسهی پیو اخیراً در یک تحقیق به موضوع اختلاف بین فقیر و غنی و یا همان شکاف طبقاتی در جامعهی آمریکا پرداخته است. یافتهها حاکی از آن است که نرخ اختلاف بین فقیر و غنی به بالاترین حد خود در سال 2012 رسیده است. بر اساس این تحقیق، 66 درصد از مردم آمریکا اعتقاد دارند که یک نبرد جدی بین فقیر و غنی در جریان است.
جنبش تسخیر والاستریت که بخش عمدهی اعضای آن را لیبرالهای حزب دمکرات تشکیل میدهند، عقیده دارد که فاصلهی بین فقیر و غنی در جامعه بسیار بیشتر از حد معمول است و شرکتها و بانکهای مستقر در خیابان والاستریت نماد این بیعدالتی و نابرابری هستند. اعضای این جنبش از اوباما میخواهند تا با تکیه بر آرای مردمی و با توجه به اصول و ارزشهای حزب دمکرات، در مقابل این بیعدالتیها ایستادگی کند و نقش دولت را در سامان دادن به وضعیت نابسامان اقتصاد و عدالت افزایش دهد. در مسئلهی جنبش اشغال والاستریت لیبرالهای حزب دموکرات، باراک اوباما را متهم میکنند که به اندازهی کافی به سیاست دولت فعال اعتقاد ندارد. آنها به عنوان افراد لیبرال معتقد هستند که تنها راه حلوفصل بحران اقتصادی آمریکا افزایش میزان بودجهای است که دولت به برنامههای عمرانی و رفاهی تخصیص میدهد و از سوی دیگر ضروری است که دولت فدرال نقش وسیعتری در تنظیم بازار بر عهده بگیرد و تلاش کند سیستم سرمایهداری ساماندهی شده را به جای سیستم سرمایهداری بازاری جایگزین کند.
این موضوع، یعنی دخالت دولت در اقتصاد، در بررسیهای مؤسسه گالوپ در مورد مسئلهی «قانون بیمهی درمانی» به وضوح نشان داده شده است. قانون مذکور که در سال 2010 به تصویب کنگره رسید، با اصرار محافظهکاران مبنی بر غیرقانونی بودن آن، در سال 2012 به دادگاه عالی فدرال ایالات متحده ارجاع گردید تا دادگاه در مورد آن تصمیم نهایی را صادر بنماید. در این بررسی، تنها 24 درصد از دمکراتها اعتقاد داشتند که این قانون باید لغو گردد، در حالی که 64 درصد از آنها چنین اعتقادی نداشتند به بیان دیگر، 64 درصد از دمکراتها اعتقاد دارند که دولت باید در اقتصاد دخالت نماید و با تنظیم آن جلوی فقر و بیعدالتی را بگیرد.
2. قطبی شدن نژادی
طبق گزارش مؤسسهی پیو، لاتین تبارهای ساکن در ایالات متحده هم اکنون بزرگترین اقلیت ساکن در این کشور را تشکیل میدهند و تا سال 2030 نیز جمعیت رأیدهندهی این اقلیت دو برابر خواهد شد این درحالی است که بر اساس اطلاعات استخراج شده از مؤسسهی پیو، در سال 1960، بیش از 85 درصد جمعیت ایالات متحده سفیدپوست بودهاند و جامعهی آمریکا از لحاظ نژادی تقریباً جامعهای یک دست و غیرقطبی بوده است؛ با توجه به اینکه در تاریخ انتخابات آمریکا لاتین تبارها، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی میدهند، لذا افزایش جمعیت این گروه در آمریکا منجر به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا میگردد. به عنوان نمونه، در انتخابات اخیر 71 درصد از لاتین تبارها به اوباما رأی دادهاند.
3. قطبی شدن جنسیتی
انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شاهد بزرگترین شکاف جنسیتی در تاریخ ایالات متحده بوده است. در این دوره از انتخابات، این شکاف به 20 درصد رسید؛ در حالی که شکاف مذکور در سال 2008 تنها 14 درصد بود. اصولاً زنان از زمانی که در آمریکا صاحب حق رأی شدهاند، به طور سنتی، همواره به نامزد حزب دمکرات رأی دادهاند و همیشه شکافی در این زمینه به نفع حزب دمکرات وجود داشته است؛ ولی آنچه در این دوره از انتخابات بسیار چشمگیر به نظر میرسد، گستردگی و عمق این شکاف اجتماعی است که به قطبی شدن بیشتر جامعهی آمریکا منجر خواهد شد. فاصلهی جنسیتی در حال تبدیل شدن به یک عامل مهم در انتخابات آمریکاست. این عامل همواره عوامل دیگر جامعهی آمریکا را در مسیر قطبی شدن به پیش میبرد. تا کنون هیچ گاه به این اندازه اختلاف بین دو جنس زن و مرد وجود نداشته است. در مجموع، اختلافات بین دو دیدگاه محافظهکار و لیبرال در حال افزایش است و این یعنی قطبی شدن جامعه. در واقع انتخابات سال 2012 تفاوت بین دو بینش را به شدت آشکار کرد و نشان داد که جامعهی آمریکا علی رغم نظر و توصیهی پدران بنیانگذار و خصوصاً شخص جورج واشنگتن، قطبی شده است.
*تلخیص مقاله ای تحت همین عنوان از سایت برهان